خوراسان ﺗورکلرین دیل و کولتورلری

زبان و فرهنگ ترکان خراسان

ایل و تبار نادر شاه افشار

+0 به یه ن

ایل و تبار نادر شاه افشار

نویسنده : سعید آسمانی ( سهلان )

این مطلب توسط هوشنگ آروین بررسی شده است

داشتم تو گوگل می گشتم که به مطلبی بر خوردم و دور از انصاف دیدم که با دلایل و مستندات، حق مطلب را نشونش ندهم و بر آن شدم که حق مطلب رو ادا کرده و انصاف را به جا بیاورم .

مطلب از این قراربود که بعضی از نویسندگان کرد زبان بدون توجه به مستندات تاریخی و بدون ارائه حتی مدرکی مستند، سعی در عل واقعیات و کرد نشان دادن این شخصیت بزرگ تاریخی ترکان بر آمده اند. به هر صورت در زیر مقاله ای را بر اساس منابع معتبر تاریخی آماده کرده ایم که امیدواریم مرحمی باشه بر همه ی حق نویسان. 

افشارها از جمله ایلات اوغوز هستند که بیشترین نقش را در صحنه سیاست بازی کرده‌اند و در تشکیل امپراتوری صفوی و دولت ‌های افشاریه و قاجاریه نیروی تاثیرگذار بسیار مهمی بوده‌اند. گرچه قبل از صفویه در خوزستان و بعدها در کوه‌ کیلویه، فارس و کرمان نیز موفق به تشکیل حکومت‌ های محلی شده بودند. از ایلات ترک اوغوز، افشارها و شاهسون‌ها بیشترین پراکندگی را در جغرافیای ایران دارند. آنها را در هر گوشه از ایران می‌توان سراغ گرفت.

تا جایی که تاریخ سراغ دارد در هیچ منبعی از غیر تورکمان(غیر از تورکمن است) یا غیر تورک بودن افشارها سخن به میان نیامده است. قدیمی‌ترین سند در این خصوص کتاب دیوان لغات‌الترک محمود کاشغری ( قرن 5 ه.ق ) است. کاشغری اقوام غز ( اوغوز ) را به 22 بطن ( قبیله ) تقسیم می ‌کند که ششمین بطن آن افشارها هستند. « دیوان لغات‌الترک، ترجمه و تنظیم دکتر دبیر سیاقی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال 1375 ، صفحه171 » .

بعد از دیوان لغات، رشید‌الدین فضل‌الله در کتاب معتبر جامع‌التواریخ ، اقوام اوغوز را 24 قبیله می ‌شمارد. او نیز افشارها را جزء اوغوزهای ترک ذکر می‌کند. 

در تاریخ وصاف آمده است که : « افشارها در قرن ( 5 و 6 ه.ق ) از دشت قبچاق یعنی سواحل رود سیحون با سالورها [دیگر اقوام ترک] به خوزستان و کوه‌ کیلویه آمده و در آنجا مستقر شدند ». لازم به ذکر است که افشارها در خوزستان و سالورها در فارس تشکیل حکومت دادند. بعدها افشارهای گوندوزلو به خراسان ( ابیورد ) و قسمتی هم با ارشلوها به ناحیه ارومیه کوچ داده شدند. ( نگاه کنید به تاریخ پانصد ساله خوزستان، کسروی. تاریخ کرمان، باستانی پاریزی و تاریخ افشار، میرزا رشید ادیب‌الشعرا ) .

از آن تاریخ به بعد هر جا از افشارها ذکری آمده است همه متفق ‌القول آنها را ترک خوانده‌اند. از جمله در :

« شجره تراکمه » ابوالغازی بهادرخان، « تاریخ دارالعرفان خمسه » محمد هاشم رستم الحکما، « تاریخ ذوالقرنین » فضل‌الله خاوری، « تاریخ افشار » میرزا رشید ادیب الشعرا، « صحیفه الارشاد » محمد مومن کرمانی با مقدمه و تصحیح دکتر باستانی پاریزی، « سفرنامه سدید السلطنه »، « سفرنامه کلات » مجدالاسلام کرمانی، « جغرافیای کرمان یا جغرافیای وزیری »، « جهانگشای نادری »، « عالم آرای نادری »، « نادرشاه » لارنس لکهارت، « انقراض سلسله صفویه » لارنس لکهارت، « تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه » دکتر رضا شعبانی، « تاریخ مفصل ایران » پیرنیا و اقبال آشتیانی، « تاریخ نادرشاه افشار » جیمز بیلی فریزر، « عصر نادرشاه » ژان اوتر، « تاریخچه نادرشاه » مینورسکی، « حدیث نادرشاهی » دکتر شعبانی، « تاریخ پانصد ساله خوزستان » احمد کسروی، « یادداشت های روزانه » گمبرون، مقالات و آثار پروفسور دکتر فاروق سومر، « دائره‌المعارف بزرگ اسلامی »، « لغت‌نامه دهخدا » و تمام لغت‌نامه‌های فارسی، « تکاب افشار » علی محمدی، « جغرافیای غرب ایران » ژاک دمرگان، « مقاله افشارهای ارومیه » واسیلی نیکیتین، « جغرافیای نظامی ایران » سرهنگ رزم آرا ( مجلدات مربوط به آذربایجان، خراسان و کرمان ). « بر افتادن صفویان » ویلیام فلور، « استان زنجان سرزمین اقوام افشار » دکتر محمد خالقی مقدم، « افشار، دستبافت های ایلات جنوب شرقی ایران » پرویز تناولی، « از ابیورد خراسان تا ابیورد فارس » مظفر قهرمانی ابیوردی، « السیف المهند » بدرالدین عینی، « النجوم » ابن تغری بردی، « مردم شناسی ایران » هنری فیلد، « نادرنامه » محمدحسین قدوسی، « دون ژوان ایرانی » اروج بیگ، « گلشن مراد » ابوالحسن مستوفی، « احسن التقاسیم » محمد مقدسی، « ترکمن‌های ایران » هوشنگ پورکریم، « راحه الصدور » محمد راوندی، « الکامل » ابن اثیر، « عالم آرای عباسی » اسکندر بیگ منشی، « نامواره دکتر محمود افشار » به کوشش ایرج افشار و کریم اصفهانیان و تعداد زیادی مقاله و پایان‌نامه و کتاب‌های تاریخی و کتاب‌های مورخین خارجی و داخلی معاصر که ذکر آنها به درازا خواهد کشید.

اما جالب‌تر، کتاب « شرفنامه بدلیسی » است که در واقع از آن با نام مفصل تاریخ کردستان و اقوام کرد یاد می ‌شود که در قرن ( یازدهم ه.ق ) نوشته شده است. در چند جای این اثر از افشارها با عنوان « ترکان افشار » سخن به میان آمده است ( از جمله در صفحه 58 ).

در ضمن در کتاب‌های مربوط به تاریخ و جغرافیای اکراد از جمله « تاریخ اردلان » مستوره اردلان و « سیر الاکراد » عبدالقادر بن رستم بابانی، « تحفه ناصری در تاریخ جغرافیای کردستان » که هر سه مربوط به عصر قاجاریه هستند و در مورد ایلات مختلف کرد ایران و خاورمیانه اطلاعات جالب و دست اول را ثبت کرده‌اند، هیچکدام به ایلی به نام افشار که کرد زبان باشد اشاره‌ای نکرده‌اند. و در زمان معاصر کتاب‌های « کرد و پیوستگی نژادی تاریخی آن » اثر رشید یاسمی، « تاریخ کرد در قرن 16 میلادی » دکتر شمسی محمد اسکندر، « تاریخ مردوخ » محمد مردوخ، « تاریخ ریشه نژادی کرد » احسان نوری، « تاریخ کرد و کردستان » محمد امین زکی و آثار دیگر ، هیچ نشانی از کرد بودن افشارها نمی‌توان یافت.

چون هیچ تاریخ‌نگار کردی تا کنون همچین تعصب بی مورد و عجیبی نکرده است تا یک واقعیت مسلم تاریخی را تحریف نماید. اما متاسفانه نوشته های عجیبی از آقایان توحدی، و علیرضا سپاهی لایین نویسنده « تاریخ کرد در جغرافیای خراسان » و امثالهم دیده شده است که خیلی عجیب است و بهتر است تا زمانی که این فدایت شوم های قومیتی تاریخ را به تحریف و تردید نرسانده است، کارشناسان و محققان جلوی این اشتباهات را بگیرند.

 

دو کتاب جهانگشای نادری و عالم ‌آرای نادری از جمله منابع معتبر و دست اول در خصوص زندگانی نادر شاه می‌باشند که در هر دو اثر به کرات به تورکمان بودن ایل افشار و نادرشاه اشاره نموده‌اند. برای مثال در آغاز جهانگشای نادری، میرزا مهدی خان استرآبادی جملاتی می‌آورد که ذکر آن خالی از لطف نخواهد بود « ... در هر عهد و اوان که اوضاع جهان، پریشان و چرخ ستمگر به کام ستمکیشان گردد، خداوند یگانه... به التیام جراحات قلوب ستمدیدگان پردازد ... و مصداق این مقال، حال همایون فال اعلی حضرت قدر قدرت ... قهرمان سلسله جلیله تورکمانیه، ... السلطان نادر شاه افشار است... » ( صص13 و 14 تصحیح دکتر میترا مهرآبادی ). در همان کتاب به صراحت ایل افشار « از جنس ترکمان » معرفی می‌شود ( صص 37 و 38 ) . توضیح این‌که منظور از ترکمان، ترکان غربی یا ترکان خاورمیانه و از جمله ترکان ایران می‌باشد.

جالب این که نادرشاه، بعد از فتح هند محمد شاه گورکانی پادشاه هند را به خاطر ترکمان بودن در حکومت آن سامان ابقاء می‌کند. ( صص 347و 348 همچنین صص 355- 357 و نیز صص 365- 367 همان کتاب ) و هم چنین در عالم آرای نادری محمد کاظم مروی می نویسد : « حضرت صاحبقران ... فرمودند که : چون بندگان همایون ما به جماعت افشار اشتهار داریم، افشار نیز از تیره ترکمان است، و جد و آبای ما به سلسله ترکمانی متصل، در این صورت این دو دولت متصل به ایل جلیل گورکانی است... » ( ص722 ، جلد2 عالم آرای نادری، تصحیح محمدامین ریاحی ) و « ...حضرت صاحبقران... به لفظ گهربار فرمود : چون سلسله علیه نواب همایون، ترکمان، و پادشاه مبادی آداب نیز ترکمان است، ... در این صورت پادشاهی ممالک هندوستان را با تاج و تخت و نگین بدان اعز با عز و تمکین شفقت و مرحمت فرمودیم » ( ص751 ، ج2 ، عالم آرای نادری ) .

نادرشاه بعد از فتح هند متوجه ترکستان می‌شود. این بار نیز حکام ترکستان را به خاطر نسب ترکمانی و چنگیزی در حکومت بلاد خود ابقاء می‌نماید. ( ص 369 همین طور صص 384- 386 و نیز 394- 396 جهانگشای نادری ) .

نادر به خاطر اتحاد با روسیه از دختر امپراتور روس پترکبیر خواستگاری می‌کند که ماجرا در عالم آرای نادری به تفصیل بیان شده است. آن چه در جواب نامه امپراتریس به نادر قابل تامل است این که امپراتریس به صراحت نادر شاه را « اعظم سلاطین ترک و نامدار پادشاهان سترگ » می‌خواند. ( صص 409 و 410 عالم آرای نادری )

نادر از جمله شاهان ترک ایرانی است که به ترک بودن خود می‌بالید. لذا پاره‌ای از اقدامات او را به ترکی‌گراییش نسبت داده‌اند. لارنس لکهارت و دکتر شعبانی موارد زیادی را در آثار خود ذکر کرده‌اند که جهت اطاله کلام به آنها نمی‌پردازم. می‌توانید به آثار این دو نویسنده مراجعه فرمایید.

 مینورسکی که کردها بیشتر معلومات تاریخی خود را مدیون وی هستند در مورد نادر می نویسد : « ... زبان مادری نادر طبعا ترکی بود و با این زبان با پادشاه هند و جاثلیق ارمنستان مکالمه می کرد ». تاریخچه نادر شاه ، ص7 ، برگرفته شده از کتاب ایران در زمان نادر شاه، گردآوری علی اصغر عبدالهی، ترجمه رشید یاسمی ، 1387 ، دنیای کتاب چاپ پنجم.

همان طور که می‌دانید، حدود هزار سال ترکان بر ایران و جهان اسلام حکومت کرده‌اند. در میان شاهان و سلاطین ترک ایرانی، نادر شاه تنها شاهی است که از خود کتیبه‌ای ترکی به یادگار گذاشته است. کتیبه کلات نادری که 23 بیت از 24 بیت شعر کتیبه ترکی است و نادر در آنجا نیز نسب خود را به امیر تیمور گورکانی می‌رساند. درست است که هیچ پیوند خونی و خویشاوندی بین امیر تیمور و نادر وجود نداشته است، اما این را می‌رساند که نادر به نسب ترکی خود که با تیموریان همنژادی و همزبانی دارد ، پیوسته افتخار می‌کرده است.

تصور کرد بودن افشارها تحریفی است که ظاهرا در این اواخر توسط چند نویسنده معاصر کرد صورت گرفته است که آقای کلیم الله توحدی اگر اولین آنها نباشد فعالترین ایشان است. او در چند کتاب قطور خود از جمله « حرکت تاریخی کرد به خراسان » و « نادر صاحبقران »، تمام اقدامات و کارهای افشار در عصر نادری را به نفع ایلات کرد زعفرانلو ( چمشگزک ) مصادره می‌کند. در صورتی که ایل چمشگزک به زور و قهر مجبور به اطاعت از نادر و پیوستن به لشکر نادری شده بودند و در هر فرصتی سر به طغیان و آشوب و نافرمانی بر می‌داشتند که نادر به ناچار جهت سرکوب کردنشان از در تنبیه و سیاست بر می‌آمد. در جهانگشای نادری بارها به پیمان شکنی اکراد شمال خراسان ( قوچان ) اشاره شده است. حتی در صفحه 56 همین کتاب  ... ذکر می‌کند. « جهانگشای نادری، تصحیح دکتر میترا مهرآبادی)

امید وارم که مقاله ای که حاضر کرده بودم مفید بوده باشه و از آن نهایت استفاده رو کرده باشید.

منبع : اینجا


آچار سؤزلر : آدلی سانلیلار,