محرم خاطیره لری 3

نویسنده : علی اکبر رحمانی
بجنورد لهجه سینه چئوران : سالاریان
روزی سر کلاس مشغول درس و مشق بودیم و سرمان سخت روی دفتر و کتاب بود. آقا معلم گفتند : بچه ها یک خودکار به من بدهید. در اینگونه مواقع معمولن چندین خودکار سوی معلم دراز می شد. من هم سریع خودکاری از جیب بغل کتم در آورده و بسوی معلم دراز کردم. یک آن همه ی بچه ها زدند زیر خنده! چون اشتباهی بجای خودکار، قاشق حلیم را سوی معلم گرفته بودم!
آردینی اوخو