خوراسان ﺗورکلرین دیل و کولتورلری

زبان و فرهنگ ترکان خراسان

اشعاری از کتاب سلام بجنورد + تصویر

+0 به یه ن

بجنورد تو باشی به جهان خرم و جاوید

پیوسته بر و بوم تو یک گوشه ی ایران

ایران عزیزی که بود بیشه ی شیران

با ملت با همت و تاریخ درخشان

مهد خرد و دانش و اندیشه و ایمان

خصم تو پریشان پریشان پریشان

مردان و زنانت همگی خرم و خندان

(تصویر قدیمی از آینه خانه بجنورد)


ای خطه ی بجنورد که سر سبزی و آباد

همیشه دل مردمت از درد و غم آزاد

باشی ز بلا دور، ز بیماری و بیداد

از فتنه ی اهریمن و از حیله ی شیاد

روز و شب تو شاد و فقط شاد و فقط شاد

یا رب به جهان تا به ابد خالق رحمان

(تصویر : جان پناه قله سالوک)


چون باد بهارت بکند باز گل افشان

سرتاسر خاک تو شود جمله گلستان

« سالوک » و «آلاداغ» تو غرق گل و ریحان

بر دامن « قورخود » بدمد لاله فراوان

بلبل بشود روز و شب از شوق غزلخوان

کی مهر تو بجنورد، رود از دل و از جان

(تصویر : جنگل گلستان)


آن جنگل زیبای گلستان تو خرم

باران ببارد به بر و بوم تو نم نم

هر چشمه ی جوشان توچون چشمه ی زمزم

همیشه گل و سبزه ی تو، خیس ز شبنم

ماندی تو سر افراز ز دوران کی و جم

دور از تو و از مردم تو ذلت و حرمان


(تصویر :پارک ملی بابا امان)

آن دره ی « بابا امان » تو چه زیباست

و آن چشمه ی خوشبو و زلالش چه مصفاست

شب ها که رخ ماه در آن چشمه هویداست

آوای قناری همه جا یک سره بر پاست

دل می رود از دست هر آن کس که در آن جاست

زیبا و دل انگیز بماند همه دوران

(تصویر : رود اترک)


آن اترک پر آب، تو را بوده چو مادر

خواهم که پر از آب بود اول و آخر

باران تو آن شب که کند یک سره شرشر

کوه و در و دشت تو شود سبز و معطر

قرمز ز شقایق زند و لاله ای احمر

همیشه فزون باد تو را نزهت بستان

(تصویر : آب گرم ایوب )


دیدن ز زو، خلوت « ارناوه » چو رویاست

دریاچه پر آب سد « مانه » چه زیباست

آن « چشمه ی ایوب » که از بهر مداواست

همیشه سر چشمه آن غلغله برپاست

در پرتو مهتاب شنایش طرب افزاست

سرما نخورد هرکه خورد غوطه زمستان


(تصویر : دورنمایی از گریوان)

هر کس که رود نیمه ایام بهاران

از « زرد » تو دیدن بکند تا به « سملقان »

ز آنجا برود جانب « ارکان » و « گریوان »

و آنگه برسد خسته، لب چشمه « مهنان »

از « کندیگ » اگر چای بنوشد دو سه لیوان

از همت و سیرش ببرد حظ  فراوان


آن مردم ترک تو و کرد تو برادر

و آن فارس تو و ترکمنت خوب و برابر

بجنورد تو خوش بودی و خوش باشی و خوشتر

ابرت همه بارانی و، باد تو معطر

چون غنچه ی گل های بیابان خراسان


« گنج کوه » تو و غار قشنگش به « شقان » است

آن « درکش » تو سبز و پر از آب روان است

و آن « بئش » همه « قارداش » تو خود رشک جنان است

نزهت گه خوب تو فراوان و عیان است

آنرا که عیان است چه حاجت به بیان است

اقبال تو فرخنده و پاینده و تابان


(تصویر : پارک ملی بئش قارداش)


خواهد ز خداوند « شریفی » به صد امید

« بجنورد » تو باشی به جهان خرم و جاوید

هر روز تو را گرم کند تابش خورشید

روشن شوی شب ها تو ز نور مه و ناهید

هر حادثه تلخ که در منطقه پیچد

محفوظ بمانی تو و سرتاسر ایران


 « زمستان 92 مشهدمقدس - حسن صداقت (شریفی) »

منبع : کتاب سلام بجنورد


آچار سؤزلر : قوشوق,