خوراسان ﺗورکلرین دیل و کولتورلری

زبان و فرهنگ ترکان خراسان

واژه‌های ترکی معمول در فارسی کنونی

+0 به یه ن

  

واژه‌های ترکی معمول در فارسی کنونی

‌قاشق یا قاشیق : از ریشه کلمه قاشیماخ به معنی خاراندن

قاب یا قاب : به معنی ظرف مانند قاب عکس یعنی ظرف عکس

بشقاب یا بوشقاب : که از دو کلمه بش + قاب تشکیل شده به معنی ظرف خالی

سورتمه : از ریشه سورمک ( sürmək )است و کلمه سوروتماخ کلا کلمه ای است ترکی و محلی و در لغت نامه معادل آن سوروشدورمک (Sürüşdürmək ) وارد شده است.

سورچی یا سوروچی  : به معنی راننده از ریشه کلمه سوریتداماخ

چکمه : از ریشه کلمه چکمک به معنی کشیدن(به پا کشیدن یا پوشیدن)

یایلاق و ‏قیشلاق (یایلاخ و قیشلاخ) : برگرفته از کلمه یای (تابستان) و قیش (زمستان)

آچار(بازکننده) : از ریشه کلمه آچماخ به معنی باز کردن

توپ : از ریشه کلمه توپلاماق به معنی یک جا گرد آوردن چیزی و هم خانواده توپالا یا تاپاله که واحد شمارش پارچه هم از اینجا گرفته شده. یک توپ پارچه یعنی مقداری پارچه گرد آوری شده در یکجا

سنجاق یا سانجاق : از ریشه کلمه سانجماخ به معنی فرو کردن

سلانه سلانه یا ساللانا ساللانا (آویخته آویخته) : از ریشه کلمه ساللانماق به معنی آویزان

کوچک یا کیچیک : به معنی خرد متضاد کلمه بویوک به معنی بزرگ

قرمز یا قیرمیز : به معنی سرخ

قره قوروت یا گارا گوروت : که از دو کلمه قارا یا گارا (سیاه) و قوروت یا گوروت (کشک) تشکیل شده یعنی کشک سیاه

دلمه یا دولاما : برگرفته از کلمه دولاماق به معنی پیچاندن چیزی بوسیله چیز دیگر

دکمه یا دویمه : از ریشه کلمه دویمه گ یا دوگونناماخ به معنی گره زدن

قشقرق یا قیشقیریق : به معنی جیغ و داد زدن از ریشه کلمه قیچیرماق یا گیشگیرماخ

یالقوز یا ‏یالقیز : به معنی مجرد

باتلاق یا باتلاخ (محل فرو رفتن) : از ریشه کلمه باتماق یا باتماخ به معنی فرو رفتن

النگو یا النگی : به معنی دست آویز (ال=دست)

سقلمه : از ریشه کلمه سوخماق یا سوخماخ به معنی فرو کردن

قاپیدن یا گاپیدن : از ریشه کلمه قاپماق به معنی ربودن

تشک یا دوشک : به معنی بستر از ریشه کلمه دوشه مک به معنی گستراندن و پهن کردن

اتراق یا اوتیراخ : از ریشه کلمه اوتورماق به معنی نشستن

قاتی کردن یا گاتی : از ریشه کلمه قاتماق به معنی هم زدن یا آمیختن

قاچاق یا قاچماق : از ریشه کلمه قاچماق به معنی فرار کردن

قاچاقچی یا قاچاخچی : به معنی فراری

سرتق یا سیرتیق : به معنی یک دنده از ریشه کلمه سیرتیلماق یا سیرتیلماخ

یورتمه : از ریشه کلمه یئریتمک به معنی راه بردن کسی

اجاق(Ocaq) : به معنای آتشدان. در اصل اودجاق : Od + caq بوده به معنای جایگاه آتش.

گلن گئدن: در اسلحه بمعنی می آید و می رود.

قشون(qoşun) : به معنای لشکر

قابلمه ( qablama ) :

قلیفت :

غازان :

باجه یا باجا( baca  ) : ( مثلا باجه بانک یا پست ) یعنی سوراخ.

آقا، خانم، خان ، بیگ و بئی ( bəy )،... و هزاران کلمات اصیل ترکی در فارسی

آچار سؤزلر : سٶزلوگ,