خوراسان ﺗورکلرین دیل و کولتورلری

زبان و فرهنگ ترکان خراسان

خانیم و خاتین، قادین، و آرواد

+0 به یه ن


خانیم و خاتین، قادین، و آرواد :

اشاره : کلمات خانیم و خاتین، قادین، و آرواد، در زبان ترکی بمعنای :  زن، بانو، همسر (زن) می باشند. در مورد ریشه کلمه آرواد چند نظریه مطرح است :

1- از کلمه " اوراقوت " در ترکی قدیم به معنی زن. (احتمالا بعنوان پیوند دهنده نسل ها) این ریشه در کلمه ی قزاقی اورپاق، بمعنای نسل نیز بکار رفته است.

2- آر = ار (مرد) + پات (نقیض و مقابل ) = نقیض مرد.

3- از طرفی در زبان غنی تورکی نه به جنس زن، بلکه به زن شوهر دار " آرواد " می گویند. بعبارتی وقتی می خواهند بگویند فلان زن شوهر دار است می گویند: " اری واردیر " یا " آرواددیر ".

4- " آرواد – آروات " یعنی چه؟، براستی کلمه ی (آرواد ) از کلمه ی عربی (عورت ) گرفته شده ؟؟

تصوری از لباس خانیم های تورکمن

قیز (دختر)، آرواد (زن شوهردار)، خانیم (در اصل تئنیث خان بمعنای زن بزرگ)، خاتین (خاتون : بانوی بزرگ و زنان اکابر و زن شوهر دار و خطابه محترمانه به زن)، بگیم (خانم بزرگ) قادین و … واژه‌هایی هستند که ترکان برای نامیدن جنس مؤنث به کار می‌برند و هر یک در سن یا موقعیت اجتماعی مشخص کاربرد دارد.

فولکلور ترکی گاه دختر را به سیب سرخ تشبیه می‌کند (قیز، قیزیل آلما) و گاه او را تکه  طلایی درخشان بر می‌ شمارد (قیزدی قیزل پارچاسی / پالچیغا دوشار پاریلدار).

هرچند موقعیت خاص اجتماعی در گذشته داشتن فرزند پسر را برای خانواده‌های متکی به اقتصاد کشاورزی و دامداری طلب می‌کرد و پدر و مادر فرزند پسر را برای تامین مالی و حمایت‌های دوران سالمندی خود بیشتر می‌طلبیدند، اما دختر نیز نمک زندگی تلقی می‌شد و زنان بدون دختر را زنانی بی‌نمک برمی‌شمردند (قیز سیز آرواد، دوز سوز آرواد).

اما، اقایان همسران خود را با کدام نام بخوانند؟ خانیم یا آرواد؟ در خراسان خانیم یا خاتین و خاتون معمول است و در همه جا یکسان بکار می رود.

" آرواد – آروات " یعنی چه؟، براستی کلمه ی (آرواد ) از کلمه ی عربی (عورت ) گرفته شده ؟؟

تصوری از لباس سنتی خانیم ها ترکان خراسان در کلات نادری 

در زبان مادری ما آنچه فراوان است. عنوان اسامی است (خان – خانیم ) (بیک – بیکم) بکار می روند و کلمات آقا (آغا) و خانم که در زبان فارسی مصطلح است از زبان تورکی گرفته شده است و چه زیباست به جای کلمه های قادین و آرواد، از کلمه های (خان –خانم )یا (بیک – بیکم ) که باقاعده و هم آواست، استفاده کنیم. به جای کلمات نا مفهوم  (آرواد – قادین ) همسر یک شخص مادر یک شخص و خواهر شخصی است.

واؤه خانوم در لغت نامه دهخدا : واؤه خانوم : خانم. [ ن ُ ] (ترکی، اِ) بانو. خاتون. بی بی. (ناظم الاطباء)، جُرَّه. ستی. خدیش. کدبانو. بیگم.

ریشه اسم : ترکی. معنی و کاربرد : خانم، کلمه خطاب به زنان و دختران، زن بزرگ زاده و شریف، خاتون  به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نام ها می آید و نام جدید می سازد مانند ماه خانم، خانم گل

واؤه خاتون در لغت نامه دهخدا : خاتون. (ترکی، اِ) خانم و بانو. این لفظ برای احترام بنام زن متصل می شود مثل زینب خاتون و سکینه خاتون.

 پیشینه تاریخی واژه خانوم :   

خانم (خانیم/ خانوم)، لقب گونه ای است که در آخر اسم زنان در آید، واژه اى احترام آمیز براى همسران و دختران شاهان و شاه زادگان که بعدها براى همه زنان به کار رفته است. اصل این واژه ترکى است. واژه خانم، بنابر مشهور، مؤنثِ واژه خان است (شاردن، ج 6، ص 14؛ سامى، ذیل واژه؛ پاکالین، ذیل  ("Hanim"
پیشینه کاربرد واژه خان به قرن چهارم میلادى می رسد. ظاهراً قدیم ترین کتابِ حاوى این عنوان، ظفر نامه نظام الدین شامى است که در سال هاى نخستین قرن نهم تألیف شده است. مؤلف در این کتاب، چند بار از « سراى ملک خانیم » نام برده است. کلاویخو نیز ــ که دربار تیمور را دیده ــ درباره همسران تیمور، عباراتى شبیه به این تعبیر دارد. به گفته کلاویخو، زنِ بزرگ و اولِ تیمور را خانم بزرگ، و گاه مطلقِ « خانم »، و همسر دوم او را خانم کوچک میخواندند.

     خواند میر نیز در کتاب تاریخ حبیب السیر، نام دختر سلطان ابو سعید گورکان را « خانم بیگم » ذکر کرده است. در تاریخ رشیدى، اثر حیدر میرزا دوغلات (متوفى 957)، نیز از زنان عالی مقام با لقب خانیم یاد شده است، همچون خدیجه سلطان خانیم، مهرنگار خانیم، سلطان نگار خانیم، و دولتسلطان خانیم.

در میان آثار نوشته شده به زبانِ ترکى حاوى این عنوان، قدیمترین اثر، ظاهراً بابر نامه ظهیر الدین بابر (متوفى 937) است. در این کتاب در ادامه نام مادران و دختران و همسران شاهان و شاه زادگانِ بابرى، عنوان خانم آمده که از جمله آنها قُتْلُق نگار خانیم، دومین دختر یونس خان ومادر ظهیرالدین بابر، است. براى موارد دیگرى از کاربرد لقب خانم براى زنان اشراف در هند. همزمان، در ایرانِ عصر صفوى نیز واژه خانم با همین دلالت ها رواج داشته است.

     از معروفترین این خانم ها، پریخان خانم بود که عنوان خان و خانم را یکجا داشت. با این همه، ظاهراً در میان صفویان، بیش از خانم، عنوان بیگم کاربرد داشته است، چنانکه از میان هشت دختر شاه طهماسب اول، به جز دو تن که عنوانشان خانم بود، بقیه عنوان بیگم داشتند.

    شاردن از دلالت دیگر واژه خانم نیز خبر داده است. به گفته او، زنان غیر عقدى شاه و نیز زنانِ متصدى مناصب مهم عنوان خانم داشتند. پیترو دلاواله (ج 1، ص 453) نیز از عناوینى چون سلطانخانم، خانم آغا، باجى خانم، و بیگم خانم یاد کرده است. استفاده از واژه خانم، در دوره زندیه و قاجاریه گسترش یافت. نام دختر کریم خان زند، خانم کوچک بود و احتمالا همسر او هم به خدیجه خانم معروف بود. (اعتماد السلطنه، ج 1، ص 164).

در منابع دوره قاجار نیز، به ویژه در ذکر نام هاى زنان فتحعلى شاه قاجار، از ده ها زن یاد شده که خانم جزء نام یا لقبشان بوده است، از جمله : بیگم خانم، خانم کوچک، خانم خانمان، خانم باجى، و خانجان خانم. استفاده بسیار گسترده از لقب خانم در دوره قاجار موجب شد که این لقب به همسران شاهان یا خانان منحصر نشود و عمدتاً به منزله لفظى احترام آمیز براى بانوان، حتى گاه بانوان طبقات عادى جامعه، به کار رود.


آچار سؤزلر : سٶزلوگ,