خوراسان ﺗورکلرین دیل و کولتورلری

زبان و فرهنگ ترکان خراسان

تسلیت در گذشت " علی اکبر ملایجردی"

+0 به یه ن

تسلیت : در گذشت "علی اکبر ملایجردی" ازادیبان و فرهیخته گان ترکان خراسان چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باور می‌نشیند، ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار چاره‌ای جز تسلیم و رضا نیست. این ماتم جانگداز را به، خانواده محترم شان صمیمانه تسلیت عرض نموده و برای آنان صبر و اجر و برای آن عزیز سفر کرده علو درجات طلب می‌کنیم.


تانری بو کیشینی رحمت ایله سین و بو قدرین گئجه سی باقیشلاسین. خوراسان تورکلرینین باشی ساغ اولسون.

ما نیز این ضایعه را به تمامی ترک های خراسان بخصوص ترکهای جوین تسلیت می گویم. جهت گرامیداشت یاد و خاطر عزیز از دست رفته گفتگویی با عنوان " بحثی پیرامون نام روستا های جوین" در سال های گذشته با ایشان داشته ایم بهمراه بیوگرافی بقلم خود مرحوم را در اینجا می آوریم. روحش شاد.

بیو گرافی مرحوم بقلم خود :

بنده علی اکبر ملایجردی در سال 43 در روستای ترک نشین ملایجرد به دنیا آمدم. در هفت سالگی به مکتب رفتم. در مکتب خانه، قرآن، استقفرُالله و آق والدین را تمام کردم.  در هشت سالگی به دبستان عطا ملک نقاب رفتم. در سال 56 وارد مدرسه ی راهنمایی نقاب شدم. در سال 57 که دوم راهنمایی بودم، انقلاب و مدرسه ها تعطیل شد. سال 58 سوم راهنمایی را تمام کردم. تحصیل را در دبیرستان تازه تأسیس نقاب ادامه دادم. اول دبیرستان بودم که جنگ شروع شد. اسم دبیرستان مان را به یاد زنده یاد شهید چمران گذاشتند.

در تابستان سال 61 به جبهه اعزام شدم و در عملیات رمضان شرکت کردم. در زمستان همان سال برای بار دوم به جبهه ی غرب رفتم. در تابستان سال 62در عملیات ولفجر 3شرکت کردم.

در تابستان 63 در آزمون کنکور شرکت کردم و در رشته ی ادبیات فارسی دانشگاه جندی شاپور (شهیدچمران ) قبول شدم. در سال 66 به مدت 3 ماه در اطلاعات عملیات لشکر 5نصر، درجزیره ی مجنون خدمت کردم. در سال 67 دوره ی دانشگاه را تمام کردم.

بعد از اتمام دانشگاه در سپاه هشتم (میدان فلسطین مشهد)خدمت سربازی را گذراندم. در سال 69 ازدواج کردم ؛ در آموزش و پرورش استخدام و در سبزوار مشقول کار شدم. در سال 70 در آزمون کارشناسی ارشد در دانشگاه احواز قبول شدم و در سال 73 مدرک کارشناسی ارشد را دریافت کردم. از سال 73 تا 85  در دبیرستان های جوین خدمت کردم و در سال 85 به شهرستان مشهد منتقل شدم.

علی ملایجردی : شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴ ۲:۳

خبر در گذشت مرحوم : همه از خداییم و به سوی او باز می گردیم : با نهایت تاسف امشب با خبر شدم. دریا پسر دایی عزیز و ادیب مرا علی اکبر ملایجردی مدیر وبلاگ" گه گدگ جوینه" را با موج هایش بلعید و نزدیکان و دوستان را غرق اندوه ساخت. مرحوم علی اکبر امید زنده داشتن ترکی خراسان "جوین" بود که طوفان شمع وجودش را خاموش کرد. این ضایعه را به تمامی ترک های جوین تسلیت می گویم.

بحثی پیرامون نام روستا های جوین

سالاریان : بعنوان مقدمه اشاره می شود نام‌های جغرافیایی بازگوکننده هویت فرهنگی و طبیعی ملل روی زمینند که اغلب به دور از امیال سیاسی و اجتماعی پدید آمده و در حقیقت زاییده فطرت انسان‌ها می‌باشند. نام‌های جغرافیایی ریشه در فرهنگ و زبان ملل ساکن در واحدهای مختلف جغرافیایی دارند و به منزله سند هویت و شناسنامه اقوام مختلف محسوب می‌شوند.  تغییر نام اسامی جغرافیایی یک قوم به سود قوم دیگر و تفسر مغرضانه آنها با آیات الهی و فطرت انسان‌ها ناسازگار است. از طرفی اسامی ترکی مناطق، شهرها، روستاها، کوه ها، رودخانه ها و دره ها و دشت ها و ... در خراسان بزرگ اسناد است و این اسناد نشان می دهند که اولین ساکنان خراسان بخصوص مناطق خراسان شمالی ترک بودند و اسامی را به زبان ترکی نام گذاری نموده اند.در این پست بحثی پیرامون نام روستا های جوین را درمیان گذاشته ایم امید مورد توجه قرار گیرد.

 

(رحمتلیک) علی اکبر ملایجردی :

      یکی از موضوعاتی که درجوین نیاز به تحقیق دارد مشخص شدن علت نام گذاری روستاهاست، که بحثی شیرین  و جذاب می باشد. اما « قیزیل قارشی » یکی از روستا های بزرگ و تاریخی جوین است. در طرف مشرق آن. زور آباد و درغرب آن روستای « کارجی» (قارزی) واقع شده است. ساکنان روستا ترک هستند و به زبان ترکی حرف می زنند. در ضلع شمالی آن، روستای خراب شده ای به نام « ایلدرآباد » وجوددارد. فامیل بیشتر ساکنان قزل قارشی « ایلدرآبادی »است « ایلدر » به احتمال زیاد یک اسم ترکی است. در زبان ترکی « قیزیل » به معنی طلا. « قارشی» به معنی برابر است و معنای قزل قارشی « برابر با طلا » است. امروزه عده ای بدون توجه به پیشینه ی تاریخی و اسم زیبای « قیزیل قارشی » ، نام نامناسب « شهرک رازی »را برآن نهاده اند که هیچ تناسبی با « قیزیل قارشی » ندارد. دوستان باید دقت کنند که اسم ها متناسب با پیشینه ی روستا ها باشد و سعی کنند بدون دلیل اقدام به تغییر اسم روستا ها نکنند.


 شیروانلی:

     بوتون خوراسان و آذربایجان تورکلرینه سلاملار و سایقیلار: همان طوری که آغا سالاریان اشاره نموده اند: " اسامی ترکی مناطق، شهرها، روستاها، کوه ها، رودخانه ها و دره ها و دشت ها و ... در خراسان بزرگ اسناد است و این اسناد نشان می دهند که اولین ساکنان خراسان بخصوص مناطق خراسان شمالی ترک بودند و اسامی را به زبان ترکی نام گذاری نموده اند."

    اسامی ترکی شهرها، روستاها، کوه ها، رودخانه ها و دره ها و دشت ها و ... سند مالکیت است و برای مثال آنهایی که " قیزیل قارشی " را به " شهرک رازی " و روستای " قانچی " رامیان را به " فارسیان " جعل می نمایند با اهداف تورک ستیزی، دارند، سند مالکیت ترکان را از بین می برند و نابود می کنند که فردا بگویند اینجا ربطی به شما ندارد و مگر نمی بینی نام روستا " شهرک رازی " و " فارسیان " است.

    اما روستای " قیزیل قارشی "، امروز برخی از ترکان به " آلتین (طلا) "، "قیزیل" می گویند و " قیزیل " یعنی سرخ و برای نمونه "قیزیل اوردو (ارتش سرخ) " و " قیزیل قارشی " مانند طلا، روبروی قرمز و برای مثال مقابل کوه سرخ، روحانه و ... " قیزیل قارشی " شاید هم بر گرفته از نام یکی از طایفه های تورک در خوراسان " قارشی قیزی " باشد که قیز و قارشی پس و پیش شده است.

    در خصوص " کارجی و ..." نباید " کار " را به حساب فارسی گذاشت و حتما از سالمندان شنیده اید " که رگی قوردو کیم " و همین " که رگی " ما را کردند " کار " و " کارخانه ".

 

(مرحوم) علی اکبر ملایجردی :

     چرا « بوداغ آباد » را «بوداغ آباد » نامیده اند؟ بوداغ آباد یکی از روستا های بالا جوین است. که ساکنانش ترک بوده و به زبان ترکی حرف می زنند. سال ها بود که دنبال وجه تسمیه روستای « بوداغ آباد » بودم. درفرهنگ های فارسی چیزی دست گیرم نشد. یکشب داشتم. داستان کرم اصلی رامی خوانم به یک بیت رسیدم و آن این است:

     دوست باغیندا، سوسن سُنبُل، مَنیمدی

     (درباغ دوست، سوسن و سنبل مال من است)

     بوداغیندا، ایتَن بُلبُل منیمدی،

     (بلبلی که در بین شاخه هایش گم شده است، مال من است)

     باغچادا خارگِورمِیَن گُل منیمدی،

     (گُلی که در باغچه خارندیده است، مال من است)

     ایپمَگچون دوداقا خال گَلسون، گِدسون

     (بگذار خال برای بوسیدن به لب بیاید و برود)

     این واژه ی« بوداغ » مرا به یاد « بوداغ آباد » انداخت. به فرهنگ « ترکی آذربایجانی به فارسی » آقای بهزاد بهزادی مراجعه کردم. در ذیل واژه ی « بوداق » معنای « شاخه و ترکه » را آورده بود. که احتمال صددرصد می دهم که اسم بوداغ آباد از همین واژه گرفته شده است.

    شاید دوستی بگوید چرا واژه ی بوداغ ترکی کنار واژه ی "آباد" به ظاهر فارسی آمده است. ترکان جوین درگویش خودشان واژه ی آباد رابه کارمی برند. مثلاً می خواهند بگویند : « این جا آباد است » و می گویند: « بو یِئر آباد دو ». به احتمال زیاد در محل بوداغ آباد درختانی با شاخه ی چشمگیر وجودداشته است، که بداغ آبادش نامیده اند.


شیروانلی:

     " آباد " کلمه فارسی نیست و ترکی است و جعل گریان " اوبا "-ی ترکی را به " آبادی " جعل نموده اند در کشورهای تورک نشین آسیای میانه به " آبادی "، " اوبا " می گویند.

     بوداق یعنی شاخه درخت و نامی برای مردان و برای نمونه " اوغلان بوداق " یکی از حکمرانان خراسان و " بوداق آباد " شاید هم " بوداق اوبا (روستای بوداق) باشد.

     روستای " بوداق آباد " همان " بوداق اوبا "- ی سابق می باشد. بوداغ و یا بوداق در زبان ترکی یعنی شاخه درخت و " آباد " همان " اوبا " -ی ترکی است و " بوداق آباد " نیمه فارس سازی شده  " بوداق اوبا " می باشد.

 

(مرحوم ) علی اکبر ملایجردی :

در مورد بررسی وجه تسمیه روستاهای جوین باید سه اصل رامد نظر قراردهیم:

1) بعضی نام ها کاملاً ریشه فارسی دارندکه گاهی با تهاجم زبانی و فرهنگی اعراب صورت اصلی آن ها درهم ریخته است؛

مثل : کارجی (قارضی) بیستگرد (بیستجرد) ملایگرد (ملایجردی) گزندر(جزندر) بلندباران (جلمبادان) می بینید که بعضی از اسم ها از صورت اصلی خود خیلی دور شده اند.

2) بعضی ازاسم ها ریشه و  رنگی ترکی دارند؛ مثل : بوداغ آباد، قیزیل قارشی، ایلدرآباد و جاغاتای

3) بعضی ازنام ها رنگ عربی دارند؛ مثل: کلاته ی عرب، عباس آباد عرب, حکم آباد، صالح آباد شفیع آباد و...

    بعضی از نام ها از ترکیب یک اسم به اضافه ی کلمه ی آباد درست  شده اند. این روستا ها روستا هایی هستند که بیشتر در قرون بعد از اسلام ساخته شده اند. به این دلیل که در گویش پهلوی اشکانی و ساسانی کلمه ی آباد وجود نداشته است که بعضی از دوستان معتقدند از زبان ترکی وارد زبان فارسی شده است. نام هایی که با آباد ترکیب شده اند به دو صورت اند یا یک کلمه ی عربی به اضافه ی آباد هستند مثل همان صالح آباد . شفیع آباد و حکم آباد و یا یک کلمه ی فارسی و ترکی به اضافه ی آباد؛ مثل : زورآباد، دلک آباد و ایلدرآباد.

     بعضی از نام ها از یک اسم به اضافه ی قان (کان) تشکیل شده اند؛ مثل : سیرقان، زرقان و سامقان.

     نام بعضی روستاهای دیگر از یک اسم یا صفت به اضافه ی ده به وجود آمده اند مثل : انداده، کروژده و ریواده.

     اما در مورد حکم آباد: بنده فکر می کنم تلفظ حُکم تغییر یافته ی تلفظ حَکَم است. حُکم به معنای حکومت و داوری، نمی تواند اسم کسی باشد ولی بعد از فتح خراسان عربهای زیادی به خراسان وارد شدند و در نقاط مختلف ساکن شدند و اقدام به ساختن آبادی ها کردند. در بین عرب هایی که به خراسان آمدند اسم « حَکَم » وجود دارد؛ در فرهنگ دهخدا آمده است : « حَکَم بن عمروبن مجدع غفاری یکی از صحابه است، وی بار در عمرو بود. پس از رحلت حضرت الله در بصره سکونت گزید و در زمان خلافت معاویه سهواً از طرف زیاد به والی گری خراسان منصوب گشت. سپس فرمان در رسید که تمام مسکوکات طلا و نقره به حضور معاویه بفرستد و حکم این امررا اطاعت نکرد و در جواب نامه نوشت : اِنّی وَجَدتُ کتابَ اللهُ قبل کتاب امیرالمؤمنین؛ و آن گاه از درگاه حق تعالی مرگ خود را به استغاثه درخواست نمود و در تاریخ 50 هجری درخراسان درگذشت»


شیروانلی:

    ترکان خراسان چه زمانی وارد خراسان شدند؟ قبل از ورود اعراب رودخانه ای که امروز " اترک " نامیده می شود چه نام داشت؟

    در زبان ترکی به " رودخانه " چای و کال می گویند و همه شاخه های اترک نام ترکی دارند و پس از ورود اعراب به خراسان اعراب منطقه شمال خراسان را منطقه اتراک نامیدند و به این رودخانه نیز رود اتراک گفتند و این نشان می دهد که قبل از ورود اعراب ترکان در خراسان ساکن بودند.

    از افسانه ها و خیالبافی ها که بگذریم می رسیم به واقعیت های زمینی. زبانی که امروز دری، فارسی، تاجیکی، پارسی نامیده می شود در خراسان بزرگ شکل گرفته و به آن می شود یک زبان عربی - ترکی گفت.

    اما : حکم آباد، حکم عربی+اوبا- ترکی شده حکم آباد. اوبا با زبان امروز یعنی روستای کوچک و " کوی - Köy " در زبان ترکی یعنی روستا و " کولی " همان کؤیلی و کؤیلو ترکی است که ترکان خراسان برای تحقیر " کولی" ها بکار می برند و با زبان امروز " کولی " یعنی دهاتی، بیابانی و ... غزنویان و نادر شاه چقدر کولی از هند وارد خراسان کردند؟

    روستای" حکم آباد "، حکم را در اینجا می توان نام و فرمان و دستور ایضاح نمود و " حکم آباد " همان " حکم آوبا " می باشد که با فرمان و یا نام شخصی تبدیل به روستا شده است.

 

(مرحوم ) علی اکبر ملایجردی :

    وجه تسمیه جوین چیست؟ جوین در کتاب های تاریخ به نام های « گوان، کوان و گوین » آمده است. این واژه در زبان فارسی به معنای :1) قدرتمند و پهلوان 2) گودال و پایین ترین نقطه یک جا.

    1)گو همان گاو بوده است. که به علت نجابتی که برای ایرانیان قدیم داشته آن را برای صفت برای پهلوانان خود و اسم برای بچه های خود به کار برده اند. فردوسی می گوید:

    توپورگوپیلتن رستمی      زدستان سامی و ازنیرمی

    در ایران به اسم هایی برمی خوریم که واژه ی گاو در ترکیب آن ها وجوددارد: گائو مرتن و کاوه.

    2) گوبه معنای گودال: در داستان سمک عیار آمده است :« درآن جا گوی بود، سمک در آن گورفت ». چون از طرف سبزوار واردجوین می شوی به عیان می بینی که یک طرف آن (شمال) گود و طرف جنوب آن بلند است.

    با توجه به کار برد های جوین در عرف محلی می توان نتیجه گرفت که واژه ی جوین فقط مربوط به رسته روستا هایی است که در شمال این منطقه یعنی در پایین ترین نقطه ی آن از شرق به غرب کشیده شده اند. در این منطقه دامنه کوهی ها خود را جوینی نمی دانند. اگر گسی از دامنه کوه به روستا های پایین دست برود می گویند به جوین رفته است.

    فرهنگ شهر ها و مراکز جوین در برهه های مختلف تاریخی عبارت از: آزادوار، فریومد، جاغاتای و نقاب بوده است که در سال های اخیر به شهرستان جوین و جغتای تقسیم شد.

    پراکندگی اقوام در جوین: بیش از هفتاد در صد مردم جوین ترک هستند. از رحمت آبادبالا جوین تا ریواده فقط سه روستا به زبان فارسی حرف می زنند: کلاته عرب، کروژده و نوباغ. از ریواده به بعد روستاهای خداشاه، محمد آباد گفت و آزادوار بزرگترین روستا هایی هستند که به زبان فارسی (تاتیکی) صحبت می کنند و در بیراکوه جغتای، زمند، حطیطه، ارگ، منج شیرین، گزاندر و یوسف آباد ترکی حرف می زنند و بقیه ی روستاها به زبان فارسی صحبت می کنند. درحدود پنج درصد از مردم جوین به گویش کردی تکلم می کنند.


شیروانلی:

    وجه تسمیه جوین باید تحقیق نمود و نباید با عجله نظر داد و به نظر بنده یک شهر که از ایام قدیم تورک نشین بوده، نمی تواند نام غیر ترکی داشته باشد. آقای علی اکبر ملایجردی که در رابطه با وجه تسمیه جوین به نام های « گوان، کوان و گوین » اشاره نموده اند و تا جایی که بنده اطلاع دارم " گؤین " کلمه ترکی می باشد و نام بوته ای است در کوها و دشت ها خراسان می روید و ما در ترکی کلمه " گوون : Güvən" داریم و معنای " گوون " برای نمونه گوونلی کیشی یعنی مرد شجاع و با شهامت.


سهند اوغلو :

    به احتمال جوین به معنی میهمان سرای باشد جوی در ترکی قدیم مهمان معنی داده در موغولی جوجی شده به معنی مهدیه محترم است و نیز می توان ان را با واژه گوین از ماده گوک بمعنای آسمان در ارتباط دانست. 

    درباب معنی قیزل قارشی می توان نظر دیگری داد که حکایت از قدمت طولانی این نام باشد قارشی یا قرشی در زبان ترکی ایغور به معنای قصر است قیزیل قارشی می تواند به معنی قصر سرخ نیز معنی شود که قدمت ان را تا 900 سال نشان می دهد.

 

(مرحوم) علی اکبر ملایجردی :

    چرا « انداده » را « انداده » (Andadeh) نامیده اند؟ انداده یکی از روستا های باستانی جوین در پانزده کیلومتری نقاب به طرف غرب  است. مردم روستا به زبان ترکی صحبت می کنند. آرامگاه مرحوم معینی جوینی ( صاحب نگارستان به تقلید از گلستان سعدی) در این روستا می باشد. واژه ی « انداده » یک کلمه ی مرکب است که از دو تکواژ « اندا » به اضافه ی « ده » تشکیل شده اشت. اندا ریشه (بن) حال از « انداییدن » یا « اندودن » به معنای پوشاندن می باشد. بنده احتمال می دهم، در گذشته که بیشتر خانه ها درجوین گنبدی بودند و گنبد ها را باکاه گِل می اندودند؛ معنای انداده  « دهی که خانه هایش باکاه گِل پوشانده  شده است » می باشد.

 

هومای :

    تمامی این اسامی جعلی است، ایشان حتی برای وسیله ی پوشش پا نیز اسم مستقلی ندارند و بنده در حیرتم که چگونه تمدنی داشته اند! از کِی ظاهر شده اند و چرا برای خود تاریخ سازی می کنند!.

    کفش کُووش(کنده شده، تو خالی) کُووماق(کاویدن!!!)

    گیوه گئیوَه (وسیله ی تن پوش) گئیمَک(به تن پوشیدن)

جناب ملایجردی، در مورد این که بعضی از نام ها اصلاً فارسی بوده اند و عربیزه شده اند. مثل " جلمبادان " که قبلاً بلندباران!! بوده است؛ بایستی گفت که با تبعیت از کدام اصل زبانشناسی حدس می زنیم که " جلمبادان " مغیر از " بلندباران " بوده است؟!

    اگر قرار بر حدسیات آریائیسمی باشد، می توان در مقابل آن حدسیات ترکی هم زد که شاید بسیار نزدیکتر از کلمه ی فارسی به کلمه ی اصلی باشد.

    اصلاً با چه قاعده ای در زبانشناسی می توان ادعا کرد که " بلند " معرب به " جلم " شده است؟

    ضمناً کلماتی مثل " کارجی، گلندر، جلمبادان و ..." تابع هیچ دستوری در زبان فارسی نیستند.

    در این مقاله به طرز تعجب آوری حضور ترکان فقط منوط به وجود کلمه ی آباد در اسامی دانسته می شود که کاری بسیار ناپسند و دور از حقیقت است.

    آن دسته از اسامی که پسوند " قان " را نیز در ترکیب خود دارند به احتمال صدی نود و پنج، ترکی هستند، برای نمونه نام اصلی شهر " آذرشهر "، « توفارقان » می باشد که در ترکی به معنای " بسیار طوفان کننده " است، که ترکیبی از کلمه ی " توفار " به معنی توفان و " قان " که پسوند فاعلی مشدد است. طبیعتاً این نام از روی خصوصیات طبیعی، بر این منطقه برگزیده شده است.

    و اما در مورد ورود ترکان به مناطق مختلف مدعیات خنده داری مطرح می شوند، و جایی می خواندم که دوستی ادعا کرده بود، ترکان برای اولین بار از قله ی کوه های " آلتای " به سایر نقاط پراکنده شده اند و طبیعتاً رفته رفته املاک آباء و اجدادی اقوام همجوار را بالا کشیده اند تا به سرحدات آسیا!

 

سالاریان :

    تغییر نام اسامی جغرافیایی به سود قوم خاصی در حقیقت حراج تاریخ و دیگر فرهنگ ها محسوب می‌شود. کیفیت ترکیب جمعیتی ایران باید همه را از زشتی‌های ناسیونالیسم افراطی دور نگه دارد زیرا وحدت ملی ایران در گرو تساوی حقوق همه اقوام ایران و برخورداری آنها از مزایای مساوی و عادلانه استحکام می‌یابد.

    نام‌های جغرافیایی برآیند و نشانه موجودیت یک هویت دیرین است. حذف و تصفیه نام‌های جغرافیایی معادل با حذف هویت و اصالت مردم و قطع ارتباط فرهنگی و تاریخی آنان با گذشته است. همچنین موجب درک نشدن و نافهما شدن متون ادبی و تاریخی گذشته نیز می‌گردد. عملی که می‌توان آنرا نسل‌ کشی فرهنگی نامید و در صورت اصرار و نبود مخالفت، می‌تواند تبدیل به نسل‌ کشی انسانی شود. این اتفاق در حالی در ایران عصر رضا شاهی آغاز شد و پس از آن نیز دوام یافت، که دیگر کشورهای منطقه چندان دست به حذف و تحریف نام‌های جغرافیایی فارسی در کشور خود نزدند.

+ نوشته شده در یکشنبه پانزدهم دی ۱۳۹۲ساعت 9:30  توسط : اسماعیل سالاریان 


آچار سؤزلر : دانیشیق,