خوراسان ﺗورکلرین دیل و کولتورلری

زبان و فرهنگ ترکان خراسان

مختصری در باره ترک های گیرایلى- قرایى

+0 به یه ن

مختصری در باره ترک های گیرایلى- قرایى 

    اشاره :  نوشته زیرین بازنویسى و تکمیل شده نوشته اى قبلى در سؤزوموز بنام  "ترک هاى گرایلى و قرایى در خراسان٫ نغمات گرایلى و قرایى در موسیقى ترکى"  بقلم مئهران باهارلی است

گیرایلى- قرایى در میان تیره هاى خلق ترک در ایران امروزه به دو فرم گیراى (گرای) و قراى (قرائی) برخورد مى شود [١]. گرایلى- قرایى ها (گراییلى٬ گرایلی٬ گرایلو٬ گریلو٬ قرایلو٬ قرائى٬ قرایى٬ قرایی٬ قارایى٬ قارا ایتلی٬...... )٬ تیره هایى اصلا ترک زبان و ترک تبار و زیرگروهى طائفه اى- تبارى از دو خلق ترک (ترک آذربایجانى٬ ترک ایرانى) و ترکمن مى باشند .

    گیرایلى - به نام گرای-گیراى در آذربایجان (اورمیه٬ ساوه٬ همدان٬ ساوجبلاغ) ٬ فارسستان (فارس٬ کاشان٬ در میان طوائف قشقایى و خمسه و ممسنى)٬ ترکمنستان (رامیان)٬ و خراسان (سبزوار٬ اسفراین٬ بجنورد) .... برخورد مى شود. " گیراى " و یا " گراى " در زبان ترکى اسم مذکر بوده و شکل تصغیرى کلمه " کر " ترکى (به معنى دیو) به شکل " کر+ئى " است. این اسم در آذربایجان شمالى هم در نام گذارى اشخاص و هم محل بکار مى رود. همچنین نام مذکر "گئراى " در ترکى٬ به معنى " آبى روشن " و یا " آبى آسمانى " است. اشکال مختلف این کلمه به صورت هاى " کئرئى "٫ " کیرئى "٫ " کیراى " و " گیراى " در نام هاى طوائف مختلف خلق هاى ترکى آذربایجانى٫ ترکمن٫ ازبک٬ باشقیرد٫ تاتار٬ قزاق حفظ شده است. ریشه نام تیره هاى ترک " گرایلى " (در آذربایجان و نیز در رامیان گلستان و بجنورد خراسان و کاشان فارسستان  ....) به طور قطع و نیز نام تیره هاى دیگر " قراى " (قارایى) (در تربت حیدریه خراسان و سیرجان کرمان ....) محتملا همین کلمه است. (در میان قزاق هاى قزاقستان در قرون وسطى طائفه اى که در نام خود هر دو کلمه را یکجا دارد٫ بنام " قارا گیراى " وجود داشته است).

    گیراى لقب نخستین خان تاتار کریمه (در ساحل شمالى دریاى سیاه٫ واقع در اوکراین) و پس از وى لقب همه خان هاى تاتار کریمه و داغستان و یا شاهزادگان منسوب به این خانها بوده است. منطقه شبه جزیره کریمه موطن ترکهاى (تاتار) یهودى موسوم به قاراییت و یا قاراییم نیز هست که محتملا با طوائف گرایلى-قارایى پیوندهایى دارند. بسیارى از محققین٫ قاراییت- قاراییم هاى مذکور را از اخلاف ترک هاى خزر احتمالا آمیخته شده با هون ها شمرده اند. برخى از محققین گراى ها را اصلا باقیمانده ترکان قپچاق که در سده هاى نخستین میلادى در سطح روسیه و اروپا پخش شده و دولت هاى چندى تاسیس نموده اند دانسته اند. مسئله رابطه طوائف قرائى ایران با طائفه ترکى دیگرى بنام قارا ویا قارایى در دشت قبچاق (قرن ١٣) هنوز محل مباحثه است.

    علاوه بر ترکان٬ در میان دیگر خلق هاى آلتایى مانند بوره ت و مغول هم٬ طوائف و تیره هایى با نام گراى- قاراى (با پسوند تصغیرى ت به شکل  "کئرئ+یت =قریت"٫ " قارائیت ")٬ از جمله طائفه مشهور کرائیت-قرائیت مغول که بر مذهب نسطورى مسیحى بوده اند٬ دیده مى شود. (کلمه با ساقط شدن "ت" پسوند تصغیر٬ به گراى تبدیل شده است. گراى در زبان مغولى به معنى " لایق "٬ " مناسب " و " شایسته " است). دسته اى از محققین گراى ها را در ارتباط و بازمانده کرائیت هاى مذکور مغول دانسته اند] ٢ [. در اسفراین و سبزوار خراسان نیز گروه هایى با همین نام قاراایتلی (گرایلى) ساکن اند.

    قرایى - در تربت حیدریه استان خراسان تیره اى از ترکهاى آذرى بنام قرائى (قرایى)٬ همچنین در استان کرمان طوائف قرایى٬ قرایى سیرجان و قرایى ترک در نواحی رشتخوار٬ سیرجان٬ علىآباد و نازىآباد زندگى مىکنند. در بعضى از منابع نام این تیره ها برگرفته شده از کلمه قاراى ترکى دانسته شده است. " قارا " و یا " قاراجا " (به رسم الخط فارسى " قرا " ٫ " قراجه ") در ترکى معانى بسیارى دارد. سیاه یکى از آنهاست. قارا (معادل خاراى مغولى) در ترکى باستان رنگى است که به عنوان کد شمال بکار مى رفته است مثل قاراخانیان یعنى خانان شمال٫ (همچنین قراختایى ها)٫ قارا دنیز یعنى دریاى سیاه که در شمال قرار دارد (در مقابل آق دنیز٫ مدیترانه که در جنوب قرار دارد). در نام شاهان و سلاطین ترک کلمه قارا (قرا) به معنى قوى و نیرومند است. مثل قاراملک٫ قاراجوق و غیره. فرش هاى مشهور طایفه قرایى خراسان هم به سبب انتساب به این طائفه ترک و همچنین به سبب مقاوم بودنشان قرایى نامیده مى شوند. طائفه ترک آذربایجانى قرایى مانند دیگر طوائف ترک ایران فرش زهاى نفیسى مى بافند که بنام خودشان٫ قرایى معروف است (بلوچ ها هم شروع به بافتن فرش هایى با این نام کرده اند).

    همچنین در مقابل رده و رتبه دون و پایین٫ قارا رتبه ى بلند و مرتبه بال و یا آنکه از میان مردم عادى به مقامات بالاى حکومتى صعود کرده است را مى رساند . مانند قارا خان٫ قارا اوردو٫ قارا دون ٫ قاراپاپاق٫ قاراگؤزلو. و یکى از آخرین معانى قارا توده انبوه٫ متراکم و بى شمار است. مانند قارا قویونلو ها که اتحادیه اقوام بى شمار ترکى در مقابل آق قویونلو ها (با تعداد اندک قبائل) بوده اند. همچنین سرکرده و بگ هایى که تبعه شان کم شمار بود بیشتر لقب آق داشته اند تا قارا. در نام هاى جغرافیایى مانند قاراداغ٫ قاراجاداغ٫ قاراباغ٫ قارا سو٫ قاراتپه و غیره هم قارا نه به معنى سیاه بلکه به معنى انبوه و متراکم است.

    ترکهاى گیرایلى –قرایى در ایران:

    گرای-قرائى ها تیره هایى از ترکها مى باشند که در ناحیه بسیار وسیعى از دشت قپچاق و شرق اروپا تا خاورمیانه و آسیاى صغیر و از جمله در ایران و آذربایجان و ترکیه پراکنده شده اند. سر جان ملکم ادعا نموده است که " قرایى هاى ایران تاتارهایى هستند که تیمور آنها را همراه با خود آورده و بخشى را در ترکیه٬ بخشى دیگر را در خراسان اسکان داده است[٣]. این گروه خیر پس از مرگ تیمور در سال ١٤٠٥ متفرق شده تا آنکه نادرشاه (سلطنت ١٧٤٧-١٧٣٦) در صدد متشکل نمودنشان بود آنها را در دو باره خراسان گرد هم آورده است."  

    در آذربایجان جنوبى و شمالى : تیره هاى قرائى-گرایى در آذربایجان در هر دو سوى رود ارس٬ اقلا تا قبل از سال ١٧٣٥ ساکن بوده اند. سیاح آدام اورلئاروس که به سال ١٦٣٨ در آذربایجان در سفر بوده است٬ در لیست طوائف مغان آذربایجان٬ نام گرایى ها را هم ذکر مى کند. محمد مهدى در تاریخ جهانگشا٬ از دو خان گنجه در آذربایجان شمالى به نام هاى  "فتح قرائى " و " اسلام قرائى " که محاصره شهر توسط نادرشاه پادشاه دولت ترکى –آذربایجانى افشار٬ در سال ١٧٣٥ را تسهیل نموده اند یاد مى کند. اما بعد از سال هاى ١٧٣٥ چیزى از گرایى هاى آذربایجان شنیده نشده است. شاید به این دلیل که این گروه تماما به یکجانشینى گذر نموده٬ بافت طائفه اى خود را از دست داده و در توده خلق ترک در آذربایجان ادغام شده است. نیز احتمال دارد که مانند بسیارى از طوائف آذربایجان و کردستان در آن دوره٬ بخش هایى از آنان به استان خراسان منتقل شده باشند. در حال حاضر هم در آذربایجان شمالى و هم در آذربایجان جنوبى از گراى- قاراى ها نام هاى جغرافیایى چندى به یادگار مانده است. به عنوان نمونه در شهرستان اورمیه آذربایجان جنوبى و نیز شهرستان مهاباد (ساوجبلاغ) استان آذربایجان غربى دو روستاى گرایى و در استان آذربایجانى همدان روستایى بنام قراىلار موجود اند.

        در خراسان : قرائى هاى خراسان هنگامى که در سال ١٧٤٩ سرکرده شان امیرخان از طرف حاکم افغان احمدخان درانى به حکومت مشهد گمارده شد٬ داراى نقش مهمى در این خطه گردیدند. اوج قدرت و نفوذ قرائى ها در آغاز قرن ١٩ و به سرکردگى اسحاق خان قرائى بود. او که خود پسر خدمتکار سرکرده طائفه قرائى بنام نجفعلى خان بود٬ با ساختن قلعه اى در تربت حیدریه قدرت شروع به صعود در نردبان کرد. پس از قتل نجفعلى خان٬ اسحاق خان با دختر وى ازدواج نموده و به سرکردگى طائفه رسید. اسحاق خان دولت محلى خویش را مانند سلطانى روشنفکر اداره مى کرد. در سال ١٧٩٥ اسحاق خان مطیع آقامحمدخان قاجار گردید اما در دوره راحتتر فتحعلى شاه (١٨٣٩- ١٧٩٧) تقریبا از دولت مرکزى استقلال کامل خویش را بدست آورد. در سال ١٨١٣ با استفاده از موج افزاینده ناآرامى ها بر علیه دولت ترکى -آذربایجانى قاجار در خراسان٬ مشهد را اشغال نمود و به همراه هزاره ها (گروهى مغول- ترک تبار و تاجیک زبان شده در خراسان و افغانستان) و دیگر طوائف ناراضى والى خراسان شاهزاده قاجار محمد ولى میرزا را در قلعه خود بازداشت نمود. با اینمه در مدت کوتاهى ائتلاف طائفه اى اسحاق خان از هم گسست. او که براى براى عرض حال و طلب بخشایشم بدون هر حاصلى به تهران رفته بود٬ به همراه پسرش حسن على خان دستگیر و هر دو پس از مدتى در مشهد حلق آویز شدند. پس از قتل اسحاق خان پسر دیگرش محمدخان به سرکردگى طائفه قرائى رسید. او نیز در سال ١٨٢٩ شهر مشهد را تصرف نمود و در نهایت توسط پسر دیگر فتحعلى شاه٬ احمد على میرزا مغلوب گشت. او هرگز اوتوریته کامل دولت قاجارى را نپذیرفت و توانست که دولت نیمه مستقل خود را به نوعى حفظ نماید.

    در اواخر قرن ١٨ تربت حیدریه پایتخت خانات محلى وسیع قرائى بود که از دروازه هاى مشهد تا خاف گسترده مى شد. در نیمه دوم قرن نوزده سران قرائى عمده قدرت و ثروت خویش و شهر تربت حیدریه نیز احتشام خود را از دست دادند. شهر تربت حیدریه که هنوز در سال ١٨٤٥ از آبادانى و رفاه برخورداربود در سال هاى ١٨٨٩ در اثر یورش هاى ترکمنان و قحطى تماما به ویرانه اى تبدیش شده بود. در باره تعداد قرائى هاى خراسان قرون ١٨ و ١٩در آثار سیاحان خارجى تخمین هاى بسیار وجود دارد که همه - با توجه به اینکه در این قرون نیز اغلب قرائى ها به زندگى یکجا نشینى آغاز کرده و بافت طائفه اى خود را از دست داده بودند- تخمینى و فرضى است. امروزه در خراسان٬ علاوه بر تربت حیدریه در اسفراین و سبزوار نیز گروههایى از گرایلى- قارا ایتلى ها ساکنند   

    استان گلستان ایران : امروزه علاوه بر استان خراسان٬ در استان گلستان نیز تیره هاى ترک (و نه ترکمن) گرایلى بویژه در شهرستان ترک نشین رامیان یافت مى شوند. (رامیان شهرى ترک نشین در استان ترکمن نشین گلستان است). علاوه بر این گروه گرایلى- قرائى هاى ترک زبان٬ در میان طوائف یوموت٬ تکه و گؤکلن خلق ترکمن نیز مىتوان به تیره هاى گرى- گریلى ترکمن زبان برخورد نمود. به عبارت دیگر در استان گلستان٬ هم تیره هاى ترک و هم تیره هاى ترکمن گرایلى ساکن مى باشند.

    در فارسستان (استان هاى کرمان٬ فارس و اصفهان) : گراى ها اقلا در سه استان فارسستان یعنى کرمان٬ فارس و اصفهان (کاشان) ساکن مى باشند. طبق اطلاعات اسناد ارتش ایران به سال ١٩٥٦ قرایى- گرایلى هاى کرمان و فارس در دوره صفویان از خراسان در این نواحى اسکان داده شده اند.

    بین سال هاى ١٩٥٧ - ١٩٩٦ تعداد ٤٢٠ خانوار قرائى ترک و ١٠٠ خانوار قرائى (طبع منبع دیگرى جمعا ٥٤٠ خانوار در سال ١٣٤٩)- البته این٬ تنها شامل آن بخش مى باشد که هنوز هویت ایلى خود را حفظ نموده بودند- در ناحیه سیرجان استان کرمان فارسستان زندگى مى کرده اند. ییلاق آنها در تابستان از حدود کوه هاى خانه سرکویى آغاز شده٬ از جاده سیرجان ) سعیدآباد) – کرمان مى گذشت و تا نواحى مجاور بلورد امتداد پیدا مى کرد. قشلاق زمستانى آنها در ناحیه عین البقال٬ در عرض دریاچه نمک از سعیدآباد بود. تیره هاى آنها عبارت بود از طلابیگى٬ کرکى٬ عباسى٬ بگلرى٬ حیدرى و یار احمدى و روستاى تانقو(( Tangu  مرکز آنها به شمار مى رفت. ایل هاى قرائى و و قرائى ترک مانند ایلات ترک بوچاقچى (٥٠٠ خانوار در سال ١٣٤٩) در منطقه سیرجان٬ عمدتا تخته قاپو شده و قسمتى هم چادر نشین اند و معاش آنها بر دامدارى و زراعت گندم و نخود و جو مبتنى است. با این تفاوت که شتر در زندگى آنها نقش مهمترى دارد. ایل بوچاقچى قالى هاى مرغوبى مى بافند که گفته شده است کیفیتشان بسیار بالاتر از قالى هاى قرائى ها است.

    در استان فارس نیز چندین گروه گرایى ساکن اند. اینها شامل تیره هایى در طائفه عمله از اتحادیه طوائف ترکى قشقایى٬ در طائفه ترک ایناللى (اینانلو) و عرب جباره از اتحادیه طوائف خمسه و همچنین در طائفه بکش از اتحادیه طوائف ممسنى (لر) مىباشند. علاوه بر این٬ چندین گروه غیر طائفه اى گرایلى در دهستان (سار آهان) در نزدیک بوانات و در دهستان آباده تشک در نزدیک نیریز ساکن اند.

    گرایلى و قرایى٬ دو نغمه موسیقى ترکى- آذربایجانى

    در موسیقى ترکى-آذربایجانى : گرایلى-گریلى و قرایى هر دو گوشه هایى از موسیقى ترک- آذربایجانى هستند که بعضا به اشتباه و حتى در میان خود ترکها به شکل " گلیلى " و یا " گریلى " گفته مى شود. نام این گوشته موسیقى ترکى –آذربایجانى از تیره گرایلى گرفته شده است. [٤] " گرایلى " در ادبیات آشیقى آذربایجان-ایران معادل "سماعى " و " وارساغى " ادبیات آشیقى ترکیه بوده اما بسیار مفصل تر از آن است. این فرم هم در ادبیات مکتوب و هم در ادبیات آشیقى آذربایجان یکى از رایجترین٬ قدیمى ترین و روانترین فرمها بوده جایگاه بسیار مهمى در موسیقى خلق ترک در سراسر ایران آذربایجان٬ خراسان٬ جنوب (فارس٬ کرمان٬ قشقایى٬ خمسه و ....) دارد. شعر آشیقی گرایلی در طول زمان تکامل پیدا کرده و خود داراى نوع هایى مانند همدان گرایلى سى٬ تجنیس گرایلى٬ دیل دؤنمز گرایلى٬ جیغالى گرایلى٬ الیف لام گرایلى٬ ساللاما گرایلى٬ دوبئیتى گرایلى٬ موروتى گرایلى٬ نقراتلى گرایلى٬ روباعى گرایلى و .... گردیده است. گرایلى داراى ٣ ٬ ٥ ٬ ٧ بند است و هر بند از چهار مصرع هشت هجائی تشکیل مى شود. نمونه گرایلى زیر از شاه اسماعیل ختایى است  

    گؤوهرین گئچمه ین یئرده  Gövhərin geçməyən yerdə

    ساتما قارداش٬ کرم ائیله  Satma qardaş, kərəm eylə 

    لعل داشینى٬ چاى داشینا   Lə`l daşını, çay daşına

    قاتما قارداش٬ کرم ائیله    Qatma qardaş, kərəm eylə 

   

    گؤردون بیر یئرده آشینا  Gördün bir yerdə aşina  

    هر نه دئرسن٬ اؤز باشینا   Hər nə dersən, öz başına

    یول داشینى٬ یول قوشونا  Yol daşını, yol quşuna 

    آتما قارداش٬ کرم ائیله  Atma qardaş, kərəm eylə 

   

    ختایىم چاغیریر اره    Xətayi`m çağırır ərə

    دونیا بئله گلمشی زیرا  Dünya belə gəlmiş zira

    عاریف اوخون عبث یئره   Arif oxun əbəs yerə

    آتما قارداش٬ کرم ائیله  Atma qardaş, kərəm eylə   

    در موسیقى فارسى- فارسستانى : امروزه در دستگاه شور موسیقى فارسى نیز نغمه اى با نام گرایل٫ گرایول - بر گرفته شده از موسیقى ترکى- وجود دارد که سابق بر این عده ای آن را با ریشه شناسى عوامانه اى گریه لیلی تفسیر می کرده اند. این نغمه به همراه نغمات بسیار دیگر٬ مشخصا به موازات فارس زبان شدن گروه هاى ترک و از جمله گرایى- قرائى در ایران از سوئى و تاثیرپذیرى عمومى خلق فارس از فرهنگ ترکى از سوى دیگر٬ به موسیقى موسوم به ایرانى (اما در واقع فارسى) وارد شده است. در واقع یکى از بنیان هاى اساسى موسیقى معروف به ایرانى امروز را مقامات٬ دستگاه ها٬ الحان و نغمات گوناگون اقتباس شده از موسیقى ترکى – آذربایجانى تشکیل مى دهد. با تاسف بسیار تقریبا تمام مقامات٬ دستگاهها٬ الحان و نغمات موسیقى ترکى – آذربایجانى اقتباس شده مذکور٫ به نادرستى و ناشایستى٫ از سوى همه فارس انگاران٫ آگاهانه و یا ناآگاهانه با نام و شناسنامه ى جعلى به شکل موسیقى ایرانى (که تعبیرى غلط است) و حتى فارسى به ایرانیان و جهانیان تقدیم مى شود٫ بى آنکه به ترکى و یا ترکى منشا بودن آنها کوچکترین اشاره اى شده باشد. این گوشه از ردیف دستگاهی موسیقى فارسى٬ مختص ایل و تیره هاى ترک گرایلی است که سالهاست به وسیله نوازندگانی از استانهای گلستان (رامیان)، خراسان (بجنورد) و پاره ای مناطق کویری (کاشان٬ کرمان٬ فارس٬ ...) ایفا مى گردند 

    در سال هاى اخیر شاهد اجراى موسیقى از سوى نوازندگان تیره هاى گرایلى- قرایى (از رامیان٬ کاشان٬ کرمان٬ فارس) به مناسبت هاى گوناگون بوده ایم. در این میان شایسته است که مخصوصا از هنرنمایى هاى بانوان نوازنده و خواننده گرایلى یاد شود. ساز موسیقی این نوازندگان دایره است و آوازهایشان عمدتا شامل بر ابریشم بافی، بازیها و لالایی ها، ترانه های غربت٬ سوگها و سورهای آیینی و عروسی هاست. موسیقی زنان گرایلى ریشه در تاریخ و مراسم آئینی ایل دارد و در ترانه هایشان به کوچ و مهاجرت٬ رودررویی با کردها و با فتحعلی خان قاجار در دوره صفوی٬ شکست شکر خان و حسین خان سلطان و مهمان پذیری دولت شاه عباس صفوی اشاره ها شده٬ به اعتراضیه ها و شکوه از سلاطین جاى داده مى شود. (پس از آنکه شاه عباس در راستاى سیاست هاى ضد ترکى خود٬ عده اى از کردان را به شمال خراسان کوچانید و در شمال خراسان در صدد ایجاد پنج ولایت کردنشین بر آمد٬ این کردهاى تازه وارد با ترکان بومى گرائیلى و بغایرى و ... که ساکنان اصلى شمال خراسان بوده و از قرنها پیش در این ناحیه مى زیستند و دامنه هاى کوه شاه جهان را مرکز خود قرار داده بودند به زد و خورد پرداختند. با اشغال این نواحى توسط کردان تازه وارد٬ ترکان گرائیلى و بغایرى و... به جنوب منطقه شیروان٬ بجنورد٬ قوچان و اسفراین و درگز مهاجرت کردند). از این دست٬ اخیرا در نخستین " جشنواره موسیقی زنان نواحی و اقوام ایران " که به همت مرکز موسیقی حوزه هنری و مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری به مدت سه شب برگزار شد پنج بانوی نوازنده از ایل گرایلی حضور داشته اند.  در " جشنواره تئاتر آیینی و سنتی موسیقی نواحی ایران " نیز " دوستعلی صادقلو " یکى از آخرین بازماندگان گرایلی های ایران منظومه " زهره و طاهره " و مدحیه اى از حضرت صاحب عج را ایفا نموده است.  و عاقبت....

    مسئله آسیمیلاسیون : پراکندگى گروه هاى بى شمار ترکى در سراسر ایران در دوره هاى گذشته اگرچه مزیتى بشمار مى رفت٬ اما در حال حاضر با اعمال سیاست گسترده فارسسازى در ایران٬ به صورت عاملى منفى و تسهیل و تسریع کننده نابودى هویت و زبان و فرهنگ ترکى و خلق ترک در ایران در آمده است. ترکهاى گرایلى-قرائى زیر گروه هاى تیره اى-تبارى خلق ترک مى باشند که در سراسر ایران٬ آذربایجان٬ فارسستان٬ خراسان و ترکمنستان پخش شده و مانند دیگر زیرگروه هاى خلق ترک٬ بویژه ترک هاى ساکن در استان خراسان و فارسستان٬ در معرض نابودى کامل به لحاظ زبانى و فرهنگى و هویت ترکى قرار دارند. در واقع بخش بسیار مهمى از ترک هاى گرایلى-قرائى متاسفانه اکنون هم کاملا فارسزبان (در تربت حیدریه. مانند طوایف دیگر ترک فارس زبان شده در خراسان تیمورى ها٫ هزاره ها٫ چهار اویماقها ...)٬ کرد زبان ؟ (در اطراف بجنورد) و احتمالا لرزبان ؟ (در طائفه بکش لرهاى ممسنى٬ مانند طائفه دیگر ترک آقاجرى ها) گردیده اند (احتمالا اکثر گروه هاى گرایى-قرائى که در جشنواره هاى موسیقى نواحى ایران شرکت مى نمایند از این دسته اند). با ادامه وضعیت فعلى در ایران٫ بقاء ترک هاى قرایى هم بعد از یکى دو نسل با تاسف فراوان٫ بسیار بسیار نا محتمل مى نماید. ایجاد فرهنگستان (دولتى و غیردولتى) ترکى شناسى و شعبه طوائف و ایلات ترک در آن٬ تاسیس کانال هاى رادیو- تلویزیونى سراسرى ترکى و آغاز آموزش به زبان ترکى و رسمى نمودن زبان ترکى در ایران از جمله تدابیر لازم و عاجل براى متوقف و معکوس نمودن روند فارس شدن گروه هاى ترک در ایران بویژه گروه هاى پراکنده و ایلى ساکن در خارج آذربایجان مى باشند.

    اشتراک در پیدایش قوم فارس : گرایلى ها - قرائى ها علاوه بر خلق ترک و ترکمن٬ در تشکل قوم فارس -به طور مشخص در تشکل تبارى فارسزبانهاى امروزى تربت حیدریه - و نیز برخى گروههاى کردزبان حتى لرزبان نیز اشتراک و نقش مهمى داشته اند. یکى از فوائد جنبى بررسى گروههاى تاریخى- تبارى – طائفه اى ترک در ایران٬ آشکار شدن نقش آنها در تشکل قوم فارس ویا به عبارت دیگر نشان دادن بىپایگى افسانه و دروغ آریائىنژاد بودن و خلوص نژادى گروههاى فارس زبان امروزى ایران است. اساسا نباید فراموش نمود که قوم موسوم به فارس در ایران آمیخته و محصول ترکیب به تقریب سىدرصد ترک تبار٬ سىدرصد عرب تبار٬ سى درصد بومیان گوناگون غیر ایرانىزبان٬ غیر ترک و غیر عرب و ده در صد گروههاى ایرانى-تاجیک زبان اند که به مرور زمان به زبان فارسى درى متکلم گشته اند. (از جنبه تاریخى زبان فارسى درى٬ زبان هیچ گروه بومى ایران نبوده است (

اتکلر و آتیرمالار :

 - [1]  برخى از ملى گرایان افراطى فارس سعى در ساختن شناسنامه جعلى براى گرایلى کرده و ریشه آن را از " گریه لیلى " دانسته اند. همین همه فارس انگاران٫ در نبود مراکز ترکى شناسى در ایران و محروم بودن ترکهاى ایران از خواندن و نوشتن و آشنایى با زبان و فرهنگ و تاریخ و تبار خود٫ نام ایل " افشار " ترکى را هم از افشردن فارسى٫ " بیات " ترکى- مغولى را از بیت عربى٫ " آغاجرى= آغاج ارى " ترکى را آقایى که جر مى زند .... شمرده اند 

 - [2] سایت هاى زیر مربوط به ترک هاى گرایى-قرائى و نیز قارائیت-قارائیم جهان است ……..  

[3] - قاراى ها از دیر باز در سطح ترکیه پخش شده و از مشهورترین مراکز آنها در این کشور ادیرنه و قاراکوى استانبول بوده است. نام قاراکؤى مبدل شده کاراى کؤى است. 

  - [4]به نام طوائف و تیره هاى ترک در الحان و نغمه ها و دستگاه ها و گوشه و مقام هاى موسیقى و ادب ترک و بویژه آذربایجانى بسیار برخورد مىشود. مانند همین " گرایلى "٫ " قرائى "٫ " بیات " (در موسیقى) و " بیاتى " (در ادبیات٫ معادل " مانى جناس دار " در ادبیات عاشقى ترکیه)٫ " افشارى-اووشارى " (در موسیقى)٫ " قجرى " (در موسیقى)٫ " وارساغى " (بیشتر در ادبیات عاشیقى ترکیه)٫" شاهسئونى" (موسیقى)٫ " ترکمه " (موسیقى)٫ " قره چى " (موسیقى).... که همه از نام گروه هاى مختلف ترک گرفته شده اند


آچار سؤزلر : آدلی سانلیلار,