خوراسان ﺗورکلرین دیل و کولتورلری

زبان و فرهنگ ترکان خراسان

گزارش شب فرهنگی ترکی6

+0 به یه ن
گزارش شب های فرهنگی اقوام خراسان شمالی : شب فرهنگی ترکی6

آقای محمد عرب خدری شعری زیباکه نظیره ای بر « حیدربابا » بود در توصیف درگز این دیار همیشه سرسبز با مردم دلاورش خواندند. با تشکر از ایشان که متن این شعر را فرستاده اند بصورت زیر : 

 شنبه ۱۰ مرداد۱۳۹۴ ساعت: 21:14 توسط:محمد عرب خدری

جناب سالاریان، در جشنواره دوستان بجنوردی این اشعار از مجموعه « الله اکبره سلام " خوانده شد. در چهار قسمت ارسال می شود. با عرض ارادت مجدد. محمد عرب خدری

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به تمام بزرگان، نیک زنان و نیک مردان حاضر در مجلس شب های فرهنگی اقوام ترک، ترکمن، کرمانج و تات در خراسان شمالی (6 تا 9 مرداد 1394) و بجنوردی های خوش مشرب و مهمان نواز و تشکر فراوان و عرض خدا قوت به بانیان مجلس.

من شاعر نبوده و نیستم ولی وقتی برای اولین بار منظومه «حیدربابایه سلام» مرحوم استاد بزرگ شهریار را خواندم سخت تحت تاثیر قرار گرفتم و در برهه ای دلنوشته هائی نوشتم بر همان سبک و سیاق و با خطاب قرار دادن کوه الله و اکبر درگز، ولی این کجا و آن کجا.

در درگز طوایف ترک، کرد، ترکمن، تات و زابلی و... از دیرباز در کنار هم زندگی مسالمت آمیزی داشته و دارند و در زمان جنگ تحمیلی دست در دست هم در دفاع از میهن اسلامی و اسلام عزیز جانفشانی کردند و فرد شاخص آنها شهید سپهبد صیاد شیرازی است که در تاریخ نام او جاودانه خواهد بود و نام این شهید بزرگوار عجین و درهم با نام درگز.

قبل از اینکه بخشی از این دلنوشته را برایتان بخوانم لازم است عرض کنم که در شعر ترکی رعایت اوزان عروضی الزامی نیست و اساس شعر ترکی بر هجا استوار است. دوستان اگر اوزان را مناسب ندیدند خورده  نگیرند. اما بخشی از مجموعه الله و اکبره سلام.

ایزاق یوْلدن، یوردوموزه، اۆزلندیْم

دره گـز دوْو، داغ دره نی توْولندیْم

الله اکبـر، آدیْی نن من، سؤزلندیْم

الله اکبر، قلبیْی دوْلیْ، سؤزدندیْ

باخمــاقلریْی، محبّـتلی، گؤزدندیْ


سلام اوْلـسون، الله اکبـر، داغیْـنه

سلام اوْلـسون، دره گـزیْی، آدیْـنه

سلام اوْلسون، مئللتیْ نیْی، دیلیْنه

دره گـزیْی، تاریخـده بیـر، آدیْ وار

ایران توران، جنگلرین نن، یادیْ وار


الله اکـبر، داشـلیْ داغـه، یئتنده

توْولیْ یولیْ، یوخاری یه، گئدنده

یوخـاریْــــدن، دره گـزیْ، گـؤرنده

تاریخیْ من، ورق ورق، گؤررمن

بندئـیانه، نـــادئره مـن، باخـرمن


الله اکـبــر، غــــیْرقـیْ لــریْـی، اؤچنده

ککلئی لرئی، چشمه دن سو، ایچنده

نازلی توْخـــلیْ، ننه سیِْن نن، کئچنده

اگر اوْلسه، کئچن لردن، بــیریاد ائت

محبـتلی، اﯙره ی لری، بیرشاد ائت


الله اکــبر، آب گـرمــیْی ده، دورئــــــیدیْم

ایسسیْ سوودن، مــن اﯙزیْمه، وورئیدیْم

قئرخ قیْزئیده، یــــئددیْ داشـــیْ، آتئیدیْم

شایـد کیْ من، آرئزومه، یئتئیدیْم

بو مئللتیْ، هر گون من شاد گورئیدیم


و به همین شکل مطلب ادامه می یابد، وارد شهر می شوم یادی از مردان قدیم درگز و شغل و حرفه و معروفیتشان بیان می شود سپس به صورت بخش، بخش بازگوئی مراسم مختلف از جمله عروسی ها. مثلا دیدن پنهانی پسر دختر را در یک عروسی و انتقال مطلب به پدر و مادر با شرم فراوان و خواستگاری و مصلحت و شیرینی خوری تا عروسی و اینکه برادر عروس غیرتی بود داماد را به خانه راه نمی داد و مادر دختر بطور پنهانی دلداده ها را به هم می رساند الی آخر

میزان ﮔﯚنو، محصول لرکیْ، ییْغیْشدیْ

زارع پـایـیْ، اربابـیْن نن، چــــیْخیْشدیْ

ﻛﯚره کنـم، تـوْی تــوتمــــاقه، باتیْشدیْ

توْیلر بیرـ بیر، باشلانردیْ، ساز اینن

گـلـین گـلــردیْ اؤویــنه، نــــــازاینن


توْی توتماقچیْن، موقدّمات، واریْدیْ

مصــلحـتیْ، آدیـازمـاغـیْ، واریْدیْ

ات و دﯙﯦـﯚ، قـاب قـازانــیْ، واریْدیْ

داغـدن اوْدون، حئیوانلرنن، گلردیْ

تکه ـ قــوْیــون، سورودن آیریْلردیْ


تـوْیـلـریـْنـده، اوْخـوردولــــر، اؤزلریْ

شاد اوْلماقـچیْن، چالردیْلر، سازلریْ

ائمّــه دن، دئـیه ر دیْلـــــر، سؤزلریْ

(پئیغمبریْی قیْزینیْ علی آلدیِ یار یار

قیز آلماق وْ قیز وئرماق شوْن نن قالدیْ یار یار)

موفق شاد باشید.