گؤزیومولدو اویونو (قایم موشک بازی)
گؤزیومولدو اویونو (گیزلان پالانچ)
اشاره : از دیر باز جوانان ترکهای خراسان با انجام ورزش ها و بازی های محلی, و سنتی اوقات فراغت خود را پر نموده و برآمادگی جسمانی و ورزیدگی و توانایی خود می افزودند. و لیکن مدت هاست که با ظهور تلویزیون، و انترنت و.... بخش عظیمی از اوقات نوجوانان به تماشای آن اختصاص یافته و ورزش های مذکور کمرنگ شده اند. در این پست یکی از بازی های سنتی کودکان ترکهای خراسان را با نام " گؤزیومولدو " و در آذربایجان " گیزلان پالانچ اویونو " نام دارد و معادل “ قایم موشک بازی” در فارسی است و دربین ترکان خراسان و دیگر ترکان ایران مرسوم می باشد را به همراه مقاله طنز گونه " قایم کوشک بزرگان " آورده ایم امید است مورد توجه و پسند قرار گیرد.
اهداف بازی : کودکان با اجرای این بازی، ضمن بهره برداری بیشتر از زمان برای درک مسایل و مفاهیم زندگی مانند تدبیر و تصمیم گیری، استفاده ی مناسب از فرصت ها و کمک به آشنایان در مواقع اضطراری را یاد می گیرند. این بازی چون یک بازی عصرانه یا شبانه است، حس ترس از تاریکی را از بین می برد. پرورش اعتماد به نفس در نزد کودکان به هنگام تنهایی، زایل کردن ترس تاریکی و تقویت جسمانی، پرورش هوش، قدرت تصمیم گیری و خوب نگریستن از جمله اهداف این بازی است.
روش بازی :
" گؤزیومولدو " یا " گیزلان پالانچ اویونو " معادل “ قایم موشک بازی ” در فارسی است. در این بازی دسته ای از کودکان یک نفر را از بین خود را به قید قرعه (شیر یا خط) یکی را به عنوان گرگ انتخاب می کنند. گرگ در محلی مبدا و مرجع موسوم به (هوا) که می تواند تیرچه، درخت یا دیوار باشد پشت به بچه ها ایستاده و چشم هایش را می بندد و یا با کف دست روی آنها را می گیرد تا جایی را نبیند. آنگاه سایر بازیکنان بی سر و صدا و به نحوی که گرگ در نیابد ازکنار وی دور شده هر یک در جائی پنهان می شوند. دقایق بعدگرگ که چشمش بسته بود ازیک تا از 20 می شمارد (یا از 10- 20) تا سایر بازیکنان در این فرصت برای خود مخفیگاهی پیدا کنند. بعد می گوید : قایم شدین؟ بیام یا نه؟ چنانچه اگر جوابی نشنید، به این مفهوم است که همه قایم شده اند و شروع به جستجوی آنها می کند. برای اعلان شروع جستجو با صدای بلند داد می زند: “ گیزلین پاچ و گلدیم قاچ” و بلافاصله در پی جستجوی آنها به اینطرف و آن طرفمی رود و در یک مدت اگر موفق به یافتن یکی از آنها را شود برنده می شود، دراین حالت هر کدام را که پیدا کند و یا از دور ببیند، اعلام کرده، سریعاً به محل (هوا) بر می گردد و دستش را بر آن می زند و لفظ سُوک سُوک را بر زبان می آورد (سوک سوک و یا شُعبَه در زبان ترکی، به معنای صفیر زدن و سوت کشیدن و اعلام خبر کردن است.)، الا بچه ها از مخفی گاه خود در آمده به محلاولیه باز می گردند.
لازم به ذکر است، موقعی که گرگ، به جستجوی سایرین مشغول است، بازیکنی که سُوک سُوک شده و یا سوک سوک کرده، می تواند دوستانش را با رمز و ایما از موقعیت مکانی گرگ باخبر کند. بدین صورت که می گوید: آلما دِیسم گل (سیب گفتم بیا)، هِیوا دیسم گَلمَه (بِه گفتم نیا). بعد بر حسب موقعیت می گوید : آلما، آلما ... و یا هیوا، هیوا...
درخاتمه آنان که برنده شده اند، هیچ! و اما بازنده ها، پنهانی اسم مستعاری مانند انواع میوه ها و حیوانات و غیره مانند کبوتر، گنجشک، قناری برای خود بر می گزینند تا گرگ یکی را انتخاب کند. مثلاً کبوتر.
چنانچه اگر هیچ بازنده ای نباشد و به قولی اگر گرگ نتوانسته باشد کسی را سوک سوک کند باز خود گرگ گرگ بوده و چشم خود را با کف دست پوشانده، بازی از نو شروع خواهد شد. در این بازی هر کدام بیش از سه نوبت گرگ شده باشد، سوخته و به کلی از دور بازی کنار می رود
قایم موشک بزرگان :
یاد دوران کودکی و بازی هایش بخیر! جمعه ها همه فامیل در باغ پدر بزرگ جمع می شدیم و بچه ها که انگار به بهشت رفته باشند کل باغ را می گذاشتند روی سرشان. در آن باغ پر از درختان سیب و گلابی و آلبالو و ....، قایم موشک (یا قایم باشک!) بدجوری حال می داد!
خوب یادم هست وقتی زیر بوته ای، پشت درختی یا درون نهر بدون آبی پنهان می شدیم و گرگ (کسی که چشم گذاشته بود) با احتیاط و تردید به این سو و آن سو می نگریست و ما می دیدمش و او ما را نمی دید، گاه سنگی، کلوخی و یا تکه چوبی را برمی داشتیم و به سمتی دورتر از خودمان پرت می کردیم تا وقتی به زمین بخورد یا داخل آب بیفتد صدای تالاپ و شالاپ آن، حواسش را پرت کند و به گمان این که یکی از ما آن سوییم ، سمت صدا برود و فرصتی پیدا شود تا با شیطنت و سرخوشی، بدو بدو برویم و "سوک سوک" کنیم!
از آن روزهای خوش و تکرار ناشدنی، سال ها می گذرد و امروز در هیاهوی روزهای سخت و جدی زندگی هر چند دیگر قایم موشک بازی نمی کنیم و سنگ و چوب داخل آب نمی اندازیم تا حواس طرف مقابل را پرت کنیم، اما همان کاری که با گرگ بازی قایم موشک می کردیم ، اکنون با خود ما می شود؛ مدام چوب و سنگ و کلوخ است که به این سو و آن سو انداخته می شود تا حواسمان را پرت نمایند و خودشان سوک سوک کنند!
نگاه کنید! یک روز سر و صدا راه می اندازند که ایها الناس مژده که به هر خانواده 1000 متر زمین مفت می دهیم بروید ویلا بسازید و حالش را ببرید. و بدین ترتیب چند روزی این موضوع و این که می شود یا نمی شود و اگر بشود چه شود(!) بحث داغ محافل می شود.
زمانی دیگر یک سی دی به بازار می دهند که فلانی شعیب بن صالح است و فلانی سفیانی و روزی دیگر... تا جنجالی دیگر شکل بگیرد و مدتی ملت و مردم مشغول باشند.
یک مدت هم بر سر معرفی ساده یک وزیر آنقدر جنجال راه می اندازند که گویا جنگ جهانی سوم در راه است و ... همه این ها حکم آن سنگ و چوب هایی را دارند که به این سو و آن سو انداخته می شوند تا حواس مان از مسائل اصلی پرت شود و الا مگر می شود در کشوری این همه " موضوع ساختگی " وجود داشته باشد؟! چنین چیزی آیا طبیعی است؟ آیا این همه سخن ناپخته و طرح مضحک و غیر عملی، محصول نابخردی برخی مسوولان است که نمی فهمند و می گویند یا برعکس، از سر زیرکی و دانایی، تعمداً چنین چیزهای را مطرح می کنند تا افکار عمومی را به مسائل عجیب و غریب و بی اهمیت مشغول کنند و خود به کار اصلی شان مشغول شوند.
در این میان مسأله نگران کننده تر آن است که ماجرای طرح مسائل انحرافی نه یک روز و دو روز و نه یک مورد و دو مورد که مساله ای دامنه دار شده و همچنان ادامه دارد و لذا این نگرانی تشدید می شود که مگر چه پروژه هایی در خفا توسط طراحان مسائل انحرافی دنبال می شود که این همه چوب و سنگ و کلوخ به این سو و ان سو پرت می کنند؟ قایم موشک بازی آنها تمامی ندارد؟
این مساله هنگامی جدی تر می شود که به یاد بیاوریم در همان ایامی که آقایان در حال طرح موضوعات جنجالی برای مشغول کردن جامعه بودند، پروژه موسوم به اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در حال پیشرفت بود و از رهگذر آن، چه شرکت های معظم و بانک هایی که نصیب بعضی ها نشد! ... و تازه این تنها بخش رسوا شده ماجراست! و بعد از آن ماجرای بابک خان و مهدی... ادامه دارند.
باید اعتراف کنیم که خوب حواس مان را پرت کرده اند؛ قایم موشک بازهای قهاری هستند و خیلی دوست دارند حالاحالاها، چشم هایمان را ببنیدیم و مدام تا 100 بشماریم!