خوراسان ﺗورکلرین دیل و کولتورلری

زبان و فرهنگ ترکان خراسان

دلی (دیوانه، پهلوان، بی باک، شجاع و طغیانگر)

+0 به یه ن

دلی (دیوانه، پهلوان، بی باک، سر به هوا، شجاع و طغیانگر)

چندی پیش سایت آقای عبدالله شهبازی را بررسی می کردم که به عکس و مطلبی در مورد دَلی داغی که فارس ها آن را کوه دلو می خوانند برخوردم. آقای شهبازی پیشتر در کتاب ایل ناشناخته این کلمه را احتمالا تورکی خوانده بودند و کوه دلی سال ها بل قرن هاست که گذرگاه طایفه های مختلف قاشقایی بوده است.

در خراسان مرحوم حاجی قربان سلیمانی بخشی بزرک خراسان در وصف قهرمانی های " ججو خان " بجای " بینالود "، کلمه " دلوه داغی " را بکار می برد و " دلوه " ممکن است " دالوا " و یا "ده لی" باشد و برای مثال " دالوا داغی " و یا " ده لی داغ " و مانند " یامان داغی ".

در زبان تورکی کلمه دلی به معنای : دیوانه، پهلوان، بی باک، سر به هوا، شجاع و طغیانگر و ... آمده است. در بررسی مکان های جغرافیایی در حوزه قاشقایی به رودخانه خشک شهر شیراز که آن را دلی چای می نامند نیز برخوردیم که وجه تسمیه آن بخاطر طغیانگر بودن آن است.

دلی داغ : کوه بلند، کوه سرکش

دلی چای : رودخانه طغیانگر، رودخانه سرکش

به چند مورد دیگر از کاربرد های کلمه دلی در زبان و ادبیات تورکی دقت کنید:

دلی باش : بی پروا، شجاع

دلی : دلیر، شجاع ....... در داستان کور اوغلو آنجا که کور اوغلو می گوید : هایدی دلی لریم

دلی خسرو : نام آهنگ

دلی میشتی، دلی نوشو : نام گیاهی شبیه لوبیا

دلی بولاما : نوعی آغوز- شیر حیوان تازه زاییده

دلی قانلی (این اصطلاح بیشتر در ترکیه بکار میرود) : تازه جوان، زودرس، جوانمرد.

 

کوراوغلو یاران خود را دلی لر می نامد.

منی بینادان بسله‌دی،    داغلار قوینوندا قوینوندا

تولک ترلانلار سسله‌دی، داغلار قوینوندا قوینوندا

دولاندا ایگیت یاشیما،  یاغی چیخدی ساواشیما

دلی لر گلدی باشیما،     داغلار قوینوندا قوینوندا

سفر ائیله‌دیم هر یانا،       دئو لاری گتیردیم جانا

قیرآتیم گلدی جولانا،       داغلار قوینوندا قوینوندا

من از ابتدا در آغوش کوهستان پرورده شدم / شاهین ها در آغوش کوهستان نامم را بر زبان راندند / چون قدم به دوران جوانی گذاشتم ، دشمن به مقابله‌ی من قد برافراشت / پهلوانان در آغوش کوهستان گرداگرد مرا فرا گرفتند / به هر دیاری سفر کردم ، دیوان را به تنگ آوردم / اسبم « قیرآت » در آغوش کوهستان به جولان درآمد .


آچار سؤزلر : سٶزلوگ,