ﺷﺐ ﯾﻠﺪﺍ ﯾﺎ ﭼﯿﻠﻠﻪﮔﺠﻪﺳﯽ
ﯾﻠﺪﺍ : "ﯾﻠﺪﺍ " ﻭﺍﮊﻩﺍﯾﺴﺖﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ « ﺗﻮﻟﺪ » ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﺳﺮﯾﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺎﺧﻪﻫﺎﯼ ﻣﺘﺪﺍﻭﻝﺯﺑﺎﻥ « ﺁﺭﺍﻣﯽ » ﺍﺳﺖ. ﺯﺑﺎﻥ "ﺁﺭﺍﻣﯽ " ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥﻫﺎﯼ ﺭﺍﯾﺞ ﺩﺭﻣﻨﻄﻘﻪ ﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻩﺍﺳﺖ. ﺑﺮﺧﯽ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻋﻘﯿﺪﻩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﮊﻩ ﺩﺭﺯﻣﺎﻥ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ ﮐﻪ ﺧﻄﻮﻁ ﺍﻟﻔﺒﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﭼﭗﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﯽﺷﺪﻩ، ﻭﺍﺭﺩ ﺯﺑﺎﻥ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺷﺪﻩﺍﺳﺖ .
واژه چیلله : " چیلله " اسمی است که از فعل " چیلمک " به معنای (زدنِ پرتابیِ توام با ضربه) ساخته شده است.
در ترکی یای یعنی کمان، چیلله نیز یعنی زه (در اینجا زه کمان) و نیز محل زه برای گذاشتن تیر در موقع انداختن تیر، اوخ یعنی تیر (تیرِ کمان). در ترکی به تابستان نیز " یای" (در ترکی خراسان : تموز) گفته می شود از این رو وقتی گفته می شود "یایین چیلله سی (چیلله زمستان)"، تداعی کننده ی کشیدگی نهایی کمان به هنگام انداختن تیر) یعنی نهایت و اوج کشیدگی شب در اول زمستان یا "چیلله تموز " (چلّه تابستان) که چهل و پنج روز رفته از تابستان است.
چیلله گئجه سی :
چیلله گئجه سی برگرفته از مفهوم تورکی آن " نهایت کشیدگی شب " می باشد نه برگرفته از مفهوم فارسی " شروع چهل روز زمستان ".
قیشین چیلله سی :
قیشین چیلله سی (چلّه ی زمستان) نیز به معنای کشیدگی نهایی سرما است که دو تا است یکی چهل روزه (بؤیوک یا کاتا چیلله) یکی بیست روزه (کیچیک چیلله). یعنی زمستان دو بار به اوج می رسد.
چیلله گئجه " شب دارای کشیدگی نهایی"، وقتی گفته می شود "چیلله گئجه سی" (شب چلّه) در واقع یعنی نهایت کشیدگی شب. ولی _تحت تأثیر تفسیرهای رایج_ به معنای شروع چلّه ی زمستان تلقی می شود که البته اینگونه نیست.
اینکه چرا " چیلله " یا " چِلّه" که معنای " زه کمان " و " محل نشستن ته تیر در کمان " و مآلا مفهوم نهایت کشیدگی را در مورد " بلندترین شب "، " شدت تابستان " و " شدت زمستان " (که دقیقا معادل “ climax” _ نقطه ی اوج_ آمده از زبان های یونانی و لاتین است) بایستی با عدد " چهل " توجیه و تفسیر نمود کاری است که روشنفکران پرداخته اند و خود نیز بایستی جوابگو باشند. ﻗﺎﺭ :
" ﻗﺎﺭ " ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﺮﮐﯽ ﯾﻌﻨﯽ " ﺑﺮﻑ " ، "ﺑﻮﺯ " ﻓﻌﻞ ﺗﺮﮐﯿﺴﺖ ﺑﻪﻣﻌﻨﯽ " ﺧﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻥ " ﯾﺎ " ﻧﺎﺑﻮﺩﮐﺮﺩﻥ ". " ﻗﺎﺭﺑﻮﺯ " ﯾﺎ " ﻗﺎﺭﭘﻮﺯ " ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻨﺪﻭﺍﻧﻪ، ﭘﺲ ﻣﻌﻨﯽ ﺁﻥ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﯼ ﺑﺮﻑ .
قارپیز یئمه ک :
قارپیز " یئمه ک! (هندوانه خوردن!) چرا در " چیلله گئجه " قارپیز (هندوانه) خورده می شود.
چون سخن از " چیلله گئجه " شدبه نکته ی بسیار مهم که مربوط به بحث ماست اشاره می شود. این نکته عبارت از این است که اسم خوردنی مورد نظر در ارتباط با کار برد اسطوره ای که دارد دارای معناست.
بررسی نام های " هندوانه " دراغلب زبان های این منطقه و اروپا نشان می دهد که نام مورد استفاده در ترکی قابل استناد ترین واژه در بر رسی مفهومی نام این صیفی است. برای مثال در فارسی " هندوانه " (چیزی که " ره آوردی از هند " است)، در انگلیسی (water melon) (صیفیِ آبکی) گفته می شود. ملاحظه می کنید که هر دو توضیحی هستند و معنای مستقیمی ندارند که رابطه ی اسطوره ای این صیفی را با آن مورد بررسی قراردهیم. در روسی( арбуз arbuz) و در یونانی( ικαρπούξ karpozi) گفته می شود و همانگونه که ملاحظه می گردد از " قارپیز" ترکی مشتق شده اند.
حداقل می توان چنین نتیجه گرفت که دراین محدوده یجغرافیایی واژه ای که برای توجیه اسطوره ای این صیفی قابل استناد باشد غیر از واژه ی ترکی " قارپیز " وجود ندارد.
این بررسی و مرور رابطه ی هندوانه را با " قار " (برف) محرز می سازد. پس نگهداری " قارپیز " تا شروع زمستان (که از شب چلّه شروع می شود) حلقه ای از زنجیره ی تفکر اسطوره ای ماست و در این حین نام " قارپیز " کاملا با مسما است.
اسم خوردنی مورد نظر خود گویای کاربرد آن است. یعنی بایستی به فصل برف و یخ رسانده شود. اما آیا واژه ی " قارپیز " با " قار " صرفا دارای همین ارتباط است؟ در جواب این سوال باید گفته شود که مسأله کمی عمیق تر از این ارتباط است. عیمق بودن مسأله به سیستمی برمی گردد که واژگان اینچنینی را در بر می گیرد :
قیش (زمستان) / قار (برف) / قاری (عجوزه) / قاریماق (پیر شدن) / قارتیماق (پیر شدگی بافت های گیاهی که توأم با سفت شدگی آن ها است.) / قارغیش (نفرین) / قارغی (پیکان، نوک تیر) / قارانات (شومی، نحوست) / قیرماق (کشتار کردن) / قوْرخو (ترس) / قیشقیرماق (فریاد کشیدن شدید) / قیرو (برفی که به شکل گِرد بوده و سفت است) / قارپیز (هندوانه) / قوُتلو (مبارک، خوش یمن) / و ......
حالا معلوم می شود که چرا این واژه ها دارای ارتباط سیستماتیک با یکدیگر بوده و توجیه دقیق اسطوره ای دارند.
ﭘﺮﻭﺗﻮ ﺗﺮﮎ ﻫﺎ و قارپیز :
ﭘﺮﻭﺗﻮ ﺗﺮﮎ ﻫﺎ ( ﺗﺮﮐﺎﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ) ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺁﺧﺮ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ " ﻗﺎﺭﭘﻮﺯ " ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺮﻑ ﻭ ﺳﺮﻣﺎﯼ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺍﯾﻤﻦ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ . ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻢ ﺍﺯ ﺩﯾﺮ ﺑﺎﺯﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻠﻞ ﺗﺮﮎ ﺭﻭﺍﺝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺩﺍﺭﺩ .
قارپیز ﺑﻌﺪ ﺍﺯﺣﻤﻠﻪﯼ ﺍﺳﮑﻨﺪﺭ ﻣﻘﺪﻭﻧﯽ وارد ایران شد :
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺣﻤﻠﻪﯼ ﺍﺳﮑﻨﺪﺭﻣﻘﺪﻭﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﻮﻩ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺗﺮﮎ ﻧﺸﯿﻦ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﻭﻧﯿﻪ ﺑﺮﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻧﺠﺎ ﺍﯾﻦﻭﺍﮊﻩ ﺑﻪ " ﺧﺎﺭﺑﻮﺯ " ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮔﺸﺖ. ﺟﺎﻟﺐ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﮊﻩ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺷﺪﻭ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪ ﺑﻪ " ﺧﺎﺭﺑﻮﺯ "<< " ﺧﺎﺭﺏﻭﺯﯼ " << " ﺧﺮﺑﺰﻩ! " ﺣﺘﻤﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺧﺮ ﻭ ﺑﺰ ﭼﻪ ﺭﺑﻄﯽﺑﻪ ﺧﺮﺑﺰﻩ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽﮐﻪ ﺗﺮﮐﯽﺧﺮﺑﺰﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ " ﻗﺎﻭﻭﻥ " ﻭ ﺧﺮﺑﺰﻩ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻫﻤﺎﻥ " ﻗﺎﺭﭘﻮﺯ " ﺗﺮﮐﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺘﺮﺟﻤﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﺎﺩﯼ ﺁﻧﺮﺍﺑﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ. ﺣﺎﻝ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﯿﺪ ﭼﯿﻠﻠﻪ ﮔﺠﻪ ﺳﯽ ﯾﺎ ﺷﺐ ﯾﻠﺪﺍ!
چیلله در کشور های تورک :
چیلله در ابتدا درترکیه و اذربایجان ازبکستان و ترکستان شرقی و سایر نقاط اسیای مرکزی و تاتارستان جشن گرفته می شد امروز این جشن علاوه بر ایران در میان ترکمن های عراق و اشوری های عراق نیز جشن گرفته می شود. اما انچه باعث ناپدید شدن این جشن در ترکیه و اسیای میانه و تاتارهای روسیه شد، جشن کریسمس و اغاز سال میلادی بود تبدیل تقویم به میلادی و تقارن تقریبی اغاز سال میلادی با چیلله باعث شد جشن چیلله به جشن اغاز سال جدید تبدیل شود یکی از دلایل عدم رد آغاز سال میلادی و استقبال تراکمه از اغاز سال میلادی همین تقارن تقریبی چیله و اغاز سال میلادی می باشد.
چند روز پیش تلوزیون تی ار تی اوازا برنامه مستند جالبی در این مورد نشان می داد هنوز در روستاهای اناتولی کسانی که از بلندترین شب سال خبر دارند و این روز را جشن می گیرند با همان رسم های مشابه ترکان ایران.
و در جواب ایرانی ها که می گویند شب یلدا شب تولد میترا است چرا این ایرانی ها برای تولد میترا از کلمه سریانی سامی عربی یلدا استفاده کرده اند.
یلدا شب تولد حضرت مسیح است که توسط ترکان نسطوری وارد ترکستان شد سپس با تقویم عبادی شمن ها مخلوط شد و از زمان مغول در ایران رایج شد. اکثر ترکمن های ایران یلدا را جشن نمی گیرند ولی ترکان اسیای میانه قبلا جشن می گرفتند. اکراد یلدا ندارند و جنوبی ها هم همچنین جشن چئله توسط ترکان میان فارس های همجوار با ترکها راه پیدا کرد.
نتیجه اینکه :
دلایل اثبات کننده ریشه شب چیلله است که در فرهنگ ترکان نهفته است. دانستن این مطلب ترک ها را صاحب بلامنازع شب چیلله نمی سازد، بلکه این شب از برای تمام مردمان جهان است که در پی نیکی ها روزها را سپری می کنند و از دژخیم شب ها متنفرند و دوستدارند انسان های آزاده را در شادی های خودشان شریک کنند و پیغامی است برای همه نژاد پرستان که ایران سر زمین کردهای آزاده و ترکهای راستین و لرهای غیور و عربهای غیرتمند و ترکمنها و فارسها و ... است. اگر ریشه سنتی در ملت یا قومی غیر از فارسها جستجو می شود ننگ نیست که جمع کثیری از دانشمندان وطن فروش امثال حمد کسروی بسیج شوند و برای آن یک ریشه فارسی بیابند! اگر چه ریشه ای که در نهایت برای چیلله ساختند (یلدا) از یک واژه سریانی است که باز هم فارسی نیست! و ... مناطق ترکنشین و آذربایجان جزئی از ایران بزرگ هستند و هر کسی ایران را از برای یک قوم با تنها یک فرهنگ میداند هم اوست که خارجی است و از ما ایرانی ها نیست. اقوام ایرانی رسومات زیبای خودشانرا به اقوام دیگر هدیه می کنند و هموطنان خود رادر شادی هایشان شریک می کنند
منابع : تلخیص و اقتباس از مقالات زیر :
1- مقاله استاد منظوری با عنوان چیلله گئجه سی
2- مقاله استاد سید علی اصغر جمراسی فراهانی با عنوان چیلله یا یلدا
3- مقاله ترکشناسی با عنوان چیلله در کشورهای تورک
4- وبسایت آنا دیلی مقاله چیلله و پروتو تورکها