شعری برای واژه سازی در زبان ترکی
شعری برای واژه سازی در زبان ترکی
" اق " پسوندیست در ترکی، به سفید هم آق می گوییم
رودخانه را اگر ایرماق، چشمه را ولی بولاق می گوییم
ما به مرداب گلى باتلاق، کوچکش را باتاق مى گوییم
آدمی اگر چپی باشد سولچو، چپ دست را ولی سولاق
شخص گیج و نادان را مایماق، دست و پا چلفت را سالاق
کام دلبر خامه گون را قایماق، گونه را ولی یاناق می گوییم
سقف کام و دهان را داماق، لنگ لنگان را چولاق می گوییم
جلبک روی آب را زاباق، کدو تنبل را قاباق می گوییم
خشکسالی را اگر قوراق، زمهریر را سازاق می گوییم
شاخۀ درختان را بوداق، سنبل گندم را باشاق می گوییم
وصلۀ لباس کهنه را یاماق، پیرهن کلفت را قازاق می گوییم
هر وسیلۀ پرواز را اوچاق، هر وثیقۀ ممنوع را قاچاق می گوییم
داس قوسی شکل را اگر اوراق، قوس رنگین کمان را قوشاق
بر مسافت های دور اوزاق، دورتر اگر باشد ایراق می گوییم
عضو پایۀ بدن را آیاق، عضو توی بدن را دالاق می گوییم
گلاب به رویت تهوع را قوساق، هرچه ممنوع شود اگر، یاساق
اندکی قبل را بیر آز اؤنجه، قبل تر را ولی بایاق می گوییم
کلاف و نخ توپی را یوماق، چاشنی غذا را سوماق می گوییم
آغوش گرم و صمیمی را قوجاق، خود گرما را سیجاق می گوییم
نام و نشان کردن کسی را، آداق، آزمودنش را ولی سیناق می گوییم
درک و فهم آدمی را قاناق، کاسۀ غذا را چاناق می گوییم
کودک و بچه را گاهی اوشاق، چوبدستی را ولی چوماق می گوییم
خر بارکش را ائششک و اولاق، زین و چرم اسب را یاراق می گوییم
تکیه گاه و حامی را دایاق، روش و سبک و راه را سایاق می گوییم
کلاه-خود و سرپوش را پاپاق، شانۀ موی سر را داراق می گوییم
تخت خواب شبانه را یاتاق، روشنی بخش شب را چیراق می گوییم
گوشه و جای دنج را بوجاق، گوشه و کنار چیزی را قیراق می گوییم
ایستگاه نقلیات را دوراق، پرس و جوی نشانی را سوراق می گوییم
لب و لوچۀ انسان را دوداق، گوش شنوایش را ولی قولاق می گوییم
شخص بسیار ابله و گیج را ماماق، کنجکاوی را ماراق می گوییم
درب و درپوش ظرف را قاپاق، آتش زیر آن را اوجاق می گوییم
شیر مرد دلیر را قوچاق، چاقوی تیز را پیچاق می گوییم
خانه های کوچک سرا را اوتاق، بخش انباریش را قالاق می گوییم
تله و دام ترکی را دوزاق، میهمان خانه را قوناق می گوییم
نظیره بر اشعار : علیرضا رضایی
نویسنده : اسماعیل سالاریان