لغات ترکی در فارسی و محققان بیصلاحیت
لغات ترکی در فارسی و محققان بیصلاحیت
دکتر سید حیدر بیات
دو سال پیش دانشجویان دانشگاه قم از بنده دعوت کرده بودند که در مورد فرهنگ و فولکلور آذربایجان سخنرانی کنم. به اقتضای مقام، در سخن گفتن از فولکور ترکی و تاثیر پذیری شیخ اجل سعدی شیرازی از فولکلور ترکی و آوردن نمونههایی از دیوان لغات الترک و گلستان سعدی و تطبیق آن دو متن، کار به جاهای باریکی کشید و اگر دانشجویان ترک و کرد متفقا همرایی و همراهی نمیکردند احتمالا کتک مفصلی از جانب دانشجویان فارسی زبان میخوردم. چیزی که دانشجویان فارس را ناراحت کرده بود، انتقاد از فرهنگنویسان معاصر و در راس آنها مرحوم دکتر معین بود. به نظر ما امثال دکتر معین صلاحیت فرهنگنویسی ندارند، چرا که زبان فارسی چنان با ترکی به هم آمیخته است که هیچ ترکی ندانی حق نوشتن فرهنگ فارسی را ندارد. ناگفته پیداست که فرهنگهایی در حد فرهنگ معین باید نیاز یک دانشجو را در زمینه کتابهای متعارف ادبی و تاریخی برآرد. اما مع الاسف اینگونه نیست. اینروزها که تاریخ عالم آرای عباسی را ورق میزدم دوباره به یاد آن حرف و حدیثها افتادم و اینبار با اعتماد بیشتری حرف خود را تکرار میکنم. تاریخ عالم آرای عباسی یکی از امهات کتب تاریخی دوره صفویه است و چه بسا خواننده عادی نیز از خواندن آن لذت ببرد. لیکن بحث اینجاست که با کمک کدام فرهنگ فارسی میتوان به سراغ مطالعه این متن رفت؟
بیتعارف کسی که آشنایی متوسط بلکه بالاتر از متوسط با ادبیات ترکی نداشته باشد نمیتواند این کتاب را به صورت کامل بفهمد و استفاده لازم را ببرد. لغتهای ترکی بسیاری از قبیل سنور (سینیر: مرز)، سوباشی (سرلشگر) و... در این کتاب وجود دارند که بدون وجود یک فرهنگ کامل یا آشنایی بالاتر از متوسط با زبان ترکی نمیتوان معنای آنها را فهمید.
ممکن است برخی این کتاب را استثنا بدانند که لغات ترکی زیادی در آن راه یافته است، اما در واقع این کتاب استثنا نیست و کتبی از این قبیل در میان کتابهای فارسی به وفور یافت میشود. حال غیر از لغات ترکی در متون فارسی، اشعار ترکی نیز در میان این کتب یافت میشوند که معمولا و مع الاسف بدون تصحیح در میان متن تصحیح شده فارسی رها میشوند. آقای سید جلیل ساغروانیان از نویسندگان و مصححین آستان قدس رضوی در یکی از کنگرهها به بنده گفت: «در یکی از کتابها چند بیت ترکی بود که ما معنایش را نمیدانستیم و از ترکهای قوچان پرسیدیم آنها نیز ندانستند.» سوال اینجاست که این حضرات برای تصحیح متون فارسی از فارسهای کوچه و بازار مشهد کمک میگیرند یا از اساتیدی که سالها در این زمینه تحصیل کردهاند؟
از یکی از حافظ پژوهان برجسته شیراز که دوست گرانمایه و صدیقی نیز هست در مورد خوان یغما که در شعر حافظ به کار رفته سوال کردم نتوانست توضیح وافی ارائه دهد و وقتی توضیح کاشغری در مورد این یغما را به ایشان خواندم بسیار خوشحال شد.
آقای نجیب مایل هروی یکی از مصححان برجسته متون فارسی، در مقدمه کتاب مذکْر احباب که یک تذکره ترکی و فارسی است مینویسد: «ابیات ترکی مضبوط در مذکر احباب توسط کاتبان فارسی زبان تذکره مورد بحث، بدرستی شناخته نبوده و بسیار مغشوش و مخدوش کتابت شده است....نگارنده نیز که ترکی نمیداند، فقط صورت مضبوط در نسخهها را به طور دقیق در متن نقل کرده و از درستی و نادرستی پارهای از ضبطها به علت ندانستن ترکی عاجز بوده است» (مذکْر احباب، ص سی هشت، متن و پاورقی)
اما آقای مایل هروی در جلد کتاب نوشتهاند: مقدمه، تصحیح و تعلیقات: نجیب مایل هروی.
که در واقع باید اینگونه نوشته میشد: مقدمه، تصحیح بخش فارسی کتاب و تعلیقات بر بخش فارسی کتاب: نجیب مایل هروی.
در همین کتاب مذکر احباب علاوه بر اشعار ترکی که باید صدها بیت باشد کلمات ترکی نیز در میان نثر فارسی آمده است که معنای آنها در لغتنامه پایان کتاب و همچنین در فرهنگ معین نیامده است و یا بعضا به صورت غلط معنا شده است. مثلا واژه گوگلتاش یا کوکلتاش (:کؤنولداش) که کرارا در این تذکره استعمال شده است، از سوی آقای مایل هروی معنا نشده است، محمد معین نیز در فرهنگ خود این واژه را ترکی- مغولی!!! دانسته و آنرا برادر رضاعی معنا کرده است. عجبا! محققی که از درک معنای درست یک کلمه عاجز است تبار کلمه را به درستی بازشناخته و آن را ترکی- مغولی اعلام میکند. معنای اصلی این کلمه همدل است و هیچ ربطی به زبان مغولی ندارد.
باری شاید تقصیری متوجه آقای مایل هروی نباشد، مگر در آستان قدس فقط مایل هروی با متون فارسی مخلوط به ترکی سرکار دارد؟ چرا باید آستانی بدان نام و نشان بلند، یک ترکیدان نداشته باشد؟ اگرچه آقای هروی نیز به جای اعتذار از ترکی ندانی خویش به عنوان یک محقق که با متون فارسی – ترکی سرکار دارد با جسارت تمام در همانجا طعنه ای نثار علیشیر نوایی و ترکان میکند.
به هر حال این بحث که آیا اشخاص ترکی ندان صلاحیت تصحیح متون فارسی و همچنین صلاحیت نوشتن لغتنامه و فرهنگ به زبان فارسی را دارند؟ بحثی بسیار جدی است. آقای محمد عباسی که گویا خود فارسی زبان و شیفته زبان فارسی هم هست در پاورقی نخستین صفحه متن برهان قاطع به نقل از بلوشه و دیگران مینویسد: «مطابق احصاء دقیق محققین در حدود بیست هزار لغت ترکی در زبان فارسی موجود است (رجوع فرمایید به مقدمه جامع التواریخ رشیدی، چاپ کانرمر پاریس، و ایضا جامع التواریخ بلوشه پاریس)» (برهان قاطع ص 81) و همو به نقل فرهنگ نظام مینویسند:
«آمیزش فارسی با ترکی در همان اوایل اسلام شده نه در اثر سلطنت مغول، زیرا در آثار اولیه ادبیات فارسی نیز الفاظ ترکی است، حتی میتوان گفت آمیزش ترکی و فارسی قبل از اسلام واقع شده. / فرهنگ نظام، جلد دوم مقدمه یط- ک/» (همان)
چند سال پیش که اتاق ادبیات ترکی در قم دچار تطاول خزان و زمستان نشده بود، یکی از دوستان شاعر به نام احمد عبدی لغات ترکی در فرهنگ معین را فیش برداری کرد که تقریبا به هشتصد لغت بالغ میشد و معین به ترکی یا مغولی!!! بودن آنها اشاره کرده بود، اما این مقدار لغت در مقایسه با لغاتی که در متون فارسی آمده است و همچنین با بیست هزار لغتی که بلوشه و دیگران نوشتهاند بسیار ناچیز است و به ضرس قاطع میتوان گفت که احتیاجات یک خواننده عادی را حتی برطرف نمیکند تا چه برسد به یک محقق و مصحح. در واقع نتیجهی لغتنامهای چون فرهنگ معین، مصححی مثل آقای مایل هروی و امثال اوست.
اینجا تنها بحث فرهنگ و لغتنامه و اینها نیست بلکه باید خود حضرات فارسی پژوهان، برای فهمیدن متون فارسی حتما یک مرکز زبان ترکی دایر کنند تا با کمک آن مرکز و آموزش در آن بتوانند متون کلاسیک فارسی را بفهمند و به سرنوشت دکتر محمد معین و مایل هروی و... دچار نشوند و گرنه هماره باب ریشخند بر خود را مفتوح نگاه داشتهاند.
اما رسمی شدن زبان ترکی به عنوان یکی از حقوق حقه نزدیک به چهل ملیون ترک ایرانی مقولهای دیگر است که در اینجا وارد آن نمیشویم.
منبع : اینجا