بهار گلدی گنه تازه ایل اولدی : سید علی میرنیا
بهار گلدی گنه تازه ایل اولدی : سید علی میرنیا
بهار گلدی گنه تازه ایل اولدی، باغ و چمن و دمن گول اولدی
آچیلدی رنگبرنگ هر یانده گوللر، چهچه وورار گلستانده بولبوللر
نه گوزه لدی باغون چولون گوللری، گوتور بدور عطری گلون چوللری
هوا گورلیوب ایلدریم شاخار، نیسانون یاقینی براودم یاقار
سیللر شاقلایوب دشتده دمنده، دوشات مارال قاچار باغده، چمنده
لاله گولی آچیلوبدور هر یانده، اوره گین آچیلور سحر باخانده
دسته دسته قیزلار باغا گیدللر، شیرین شیرین دیوب گولوب گزلار
ایشتمه لی اوقیزلرون سوزلری، اولورار باخاندا ایره ی گوزلری
دستمال دستمال سبزه لردن درللر، مراد دگونی سبزه لره ورللر
الله وئرسون هر کیمسه نون مرادین، تازه ایلده شادایله سون اوراگین
بو دونیاده قالماز مگر نئجه زاد، بیر کیمسه دن یاخشی عمل یاخشی آد
(سید) بئر اوره گی سعی ایت شاد ایدین، فقیر بیچاره نی دائم یاد ایدین
همیشه دوستلرین گزوب گولسر سن، او سنه قالاچاق بونی بیلر سن
ترجمه :
باهار آمد و باز سال نو شد و باغ و چمن و دشت و دمن پر از گل گردید
در هر طرف گلهای رنگارنگ باز شده و بلبلان در گلستان چهچه می زنند.
چه زیباست گلهای باغ و صحرا که عطر گل بیابانها را پر کرده است.
هوا می غرد و رعد و برق می زند و باران نیسان در آن دم می بارد،
سیل با صدای مهیب در دشت و صحرا جاری می شود و خرگوش در باغ و مارال در چمن پا بفرار می گذارد.
گل لاله در هر طرف باز شده دلت روشن شود که به هنگام صبح به آن نگاه کنید.
دختران دسته دسته بباغ می روند و شیرین شیرین می گویند و می خندند و بر می گردند.
شنیدنی است صحبت های دختران، می کشند هر وقت با چشمان درشتشان نگاه می کنند.
دستمال دستمال از سبزه ها جمع می کنند و گره مراد را به سبزه ها می زنند.
خداوند مراد هر کس را بدهد و در سال نو قلبش را شاد نماید.
در این دنیا نمی ماند مگر چند چیز، از آدمی عمل خوب و نام نیک.
سید تو سعی کن قلبی را شاد و از فقیر و بیچاره دائما یاد کنی و همیشه با دوستان بگردی و بخندی و بدانید آن برای شما می ماند.
منبع : ایلات و طوایف درگز، میرنیا، صص 178 – 179