مصاحبه با دکتر مرتضی مجدفر : «ادبیات کودک در آیینه اقوام ایرانی»
«ادبیات کودک در آیینه اقوام ایرانی» / مصاحبه با دکتر مرتضی مجدفر
مصاحبه با دکتر مرتضی مجدفر
توضیح : ایبنا(خبرگزاری کتاب ایران) در سلسله گفتوگوهای خود تحت عنوان «ادبیات کودک در آیینه اقوام ایرانی»، مصاحبهای با دکتر مرتضی مجدفر انحام داده که با توجه به اهمیت موضوعی آن، متن این گفتوگو باز نشر میشود.
مرتضی مجدفر در سال ۱۳۴۲ در تبریز متولد شد و دارای مدرک دکترای مدیریت آموزشی و مدرس آموزش و پرورش است. وی همچنین مدیرتولید و سرویراستار علمی انتشارات پیشگامان پژوهشمدار است. مجدفر تا به حال آثار زیادی را به زبان فارسی و ترکی منتشر کرده است که از آنجمله میتوان به «ازوپ در کلاس درس»، «گنج موفقیت»، «رنگین کمان پژوهش»، «۲۲۲ نکته برای پدران و مادران»، «کوچه لره سوسپمیشم»، «قارا دوواق» و «قیرمیزی سئوگی» اشاره کرد.***
تولید آثار به زبانها و لهجههای بومی ایران:
پیشینه بسیار خوبی در زمینه تولید آثار به زبانها و لهجههای بومی ایران در آثار فولکلوریک و آثار پیشینیان ما وجود دارد، زمانی که ما هنوز ادبیات مکتوب نداشتیم مثلها، چیستانها و داستانها به شکل سینه به سینه از طریق لالاییهای مادربزرگها نسل به نسل منتقل میشده است اما از دهه ۳۰ به بعد که ادبیات کودک در کشور ما شکل گرفت چندان به تولید اثر براساس زبانها و لهجههای بومی توجه نشد.
تفکری که در زمان گذشته در رژیم پهلوی در کشور ما حاکم بود برتری را فقط به زبان فارسی میداد و نه تنها اجازه تولید آثار به زبانهای بومی نمیداد بلکه مانع از انتشارشان هم میشد و افرادی که در این زمینه فعالیت میکردند چه سیاسی و چه غیرسیاسی در جرگه افراد مخالف رژیم طبقهبندی میشدند. بعد از انقلاب دو اصل در قانون اساسی شکل گرفت که براساس آنها آموزش و انتشار زبانهای قومی همراه با زبانهای فارسی در مطبوعات و صدا و سیما و مدارس آزاد بود. در سالهای اول انقلاب به دلیل بحرانها و هیجانهای موجود در فضای حاکم این دو اصل اجرا نشد، در سالهای بعد هم این دو اصل هیچ وقت محقق نشد و در حالی که شاهد توسعه تکنولوژیهای نوین بودیم و مادربزرگها جای خود را به برنامههای متمرکز کشوری صدا و سیما سپرده بودند. از سوی دیگر با توسعه فناوریهای ارتباطی در ابتدا به شکل قصهگوییهای تلفنی و بعد هم به صورت شبکههای مجازی، متاسفانه ردپای ادبیات قومی چه در حوزه بزرگسال چه در حوزه کودکان و نوجوانان به صفر یا نزدیک به صفر رسیده است.کم توجهی به زبانهای بومی در آثار کودک و نوجوان:
وضعیت انتشار این گونه آثار در حوزه بزرگسال بهتر از حوزه کودک و نوجوان است. به ازای هر صد عنوان کتابی که به زبان ترکی در حوزه بزرگسال چاپ میشود یک جلد به زبان ترکی برای کودکان و نوجوانان چاپ میشود. به طورکلی شاید بتوانیم بگوییم ۵۰ عنوان کتاب به زبان ترکی برای بچهها منتشر شده است. شاید یک دلیل آن عدم سرمایهگذاری ناشران خصوصی در این زمینه باشد. البته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان یک ناشر دولتی از جمله انتشاراتیهایی است که در این زمینه کموبیش فعالیتهایی دارد و کتابهایی برای کودکان و نوجوانان به زبانهای محلی منتشر کرده است یا کتابهای موجود را به زبانهای محلی ترجمه میکند.
در حال حاضر چیزی نداریم که بتوانیم درباره آن صحبت کنیم و بتوانیم تحلیل محتوا کنیم و از سویی دیگر هم ممانعتهای موجود برای صدور مجوز ماه ها با دلیل غیرمنطقی میماند و میگویند رسمالخط فارسی ندارد مثلا کلمه «گل» را در کتابی به زبان ترکی «گول» مینویسیم که موقع کسب مجوز میگویند اشتباه است و باید «گل» نوشته شود. درواقع ما برای کسب مجوز مجبوریم برخی رسمالخطها را عوض کنیم که به زبان مورد نظر آسیب میرسانند. در نتیجه رسمالخط کتابهایی که به زبان ترکی منتشر میشوند صحیح نیست.زبان مادری و زبان رسمی :
ما یک زبان مادری داریم و یک زبان رسمی. زبان مادری هویت ماست و زبان رسمی رسمیت ما و باید هر دوی آنها همزمان به کودک آموزش داده شود. آموزش زبان مادری برای فارسی زبانها راحتتر است زیرا با زبان رسمی یکی است، اما برای غیر فارسیزبانها زبان مادری هویت آنهاست و در کنار زبان رسمی باید شعرها، داستانها، مثلها، چیستانها، معماها و بازیهای زبانی به بچهها آموزش داده شود.کابرد زبانهای بومی در رسانهها:
در شبکههای تلویزیونی هم میبینیم که به صورت محدود از کلمات ترکی یا افعال ترکی استفاده میشود. ولی ساختار جملات فارسی است و در واقع آنها ترکی صحبت نمیکنند. اصولا وقتی تاکید ما فقط بر زبان رسمی باشد به هویت بچهها لطمه میزنیم. طبق تحقیقات یونسکو تا سال ۲۰۱۳ حدود چهارهزار زبان در دنیا از بین رفته و درباره زبانهای موجود در کشور ما نیز بسیاری از گویشها در حال انقراض است. نکته مهم این است که زبانهای قومی ما در جاهایی از کشور مستقرند که درست در کنارشان با همان گویش و همان زبان در کشور دیگری صحبت میشود.
بنابراین وقتی این چنین پتانسیلی وجود دارد، اگر ما برای این قومیتها محصول زبان مادریشان را ارایه ندهیم آنها این مطالب را از کشور همسایهشان به گونهای تغییر شکل یافته و نامناسب و مغلوب دریافت خواهند کرد. مثلا در کشور ترکیه برنامههای ۳ یا ۴ شبکه مخصوص کودکان پیشدبستانی است و مدام قصه و داستان و کارتون ترکی پخش میکنند. داستانهایی که بچههای ترک زبان کشورمان نمونه مشابه آن را قبلاً از مادربزرگهایشان شنیدهاند و بچهها هم که ذهنشان آماده یادگیری است به سرعت یاد میگیرند و متاسفانه با مقوله تاثیرپذیری فرهنگی مواجه میشویم و هر حرفی که نظام حکومتی آن کشور میخواهد میتواند به بچهها منتقل کند. این مساله در واقع یک شمشیر دولبه است و یک معضل محسوب میشود.نحوه نگارش کتابها به زبان بومی با استفاده از رسمالخط موجود:
ما در مجموع ۲۳۲ لهجه ترکی داریم که ۴ تا از آنها در ایران رایج است. ترکی آذری، قشقایی، ترکمنی و خلجی. و از بین این زبانها بیشترین رواج را ترکی آذری دارد. در اینجا دو دیدگاه متفاوت وجود دارد، دیدگاه اول این است که ما ترکی را با الفبای لاتین بنویسم. اما چون وزارت ارشاد اجازه نمیدهد و من شخصا با وزارت ارشاد در این مورد موافقم، چون وقتی ما در ایران زندگی میکنیم هم هویت ایرانی داریم و هم هویت اسلامی؛ بنابراین باید از الفبای عربی استفاده کنیم. مشکل ما فونتیک است که باعث رعایت صدای حروف میشود. ما در فونتیک دو شکل داریم؛ یکی حروف صدادار که آنها را با علامتها مشخص میکنیم و دومی حروف دخیل. مثلا کلمه «آدم» که در ترکی «آدام» نوشته می شود جزء این حروف محسوب می شود. در این موضوع دو نظریه وجود دارد، عدهای میگویند کلمه اصیلی که اصلش ترکی نبوده است مانند آدم باید به همان صورت نوشته شود و عدهای دیگر مخالفند. اما به طور کلی رسمالخط موجود هیچ مشکلی برای نوشتن داستانها به زبان ترکی برای ما ایجاد نمیکند و ما با تعدادی علامت و استفاده از حروف دخیل میتوانیم مشکل را حل کنیم. مشکل ما این است که فرهنگستان زبان و ادبیات ترکی نداریم. در سال ۱۳۸۰ همایش «چگونگی نگارش قواعد املایی زبان ترکی» با حضور ۲۲۵ شاعر، روزنامهنگار و فعال زبان ترکی در فرهنگسرای اندیشه تهران برگزار شد و دستورالعملی برای وحدت رویه در نگارش حروف ترکی به زبان فارسی ارایه شد که الان مورد استفاده قرار میگیرد.تاثیر تولید آثار به زبان بومی در بچهها :
اولین تاثیرش این است که بچهها دیگر احساس بیهویتی نمیکنند و حس الیناسیونی که در بعضی قومیتها به وجود آمده و با بچهها به زبان فارسی صحبت میشود، تقلیل پیدا میکند. امروزه اغلب خانوادهها میبینند زبان محلی آنها هیچ کاربردی نداشته است و با آن زبان هیچ پیشرفتی نکردهاند و از آن در مراحل بعدی زندگیشان، در مدرسه و دانشگاه نمیتوانند استفاده کاربردی داشته باشند، بنابراین سعی میکنند از کودکی زبان فارسی را به بچهها آموزش دهند تا زمانی که به مدرسه میرود مشکلی برایش ایجاد نشود. از همین مرحله است که بیگانگی فرهنگی آغاز میشود و سبب میشود در درازمدت از تعداد گویشها و زبانها کاسته شود.عدم استقبال وزارت آموزش و پرورش از آثار بومی:
باید کاری کنیم از واژههای مشترک بین زبان در تولید آثار بیشتر استفاده شود تا هم بچههای ترکزبان بهتر متوجه شوند و هم اینکه کتاب به زبان ترکی صرف تولید نشده باشد. در اینجا مساله آشنایی فرهنگها با هم مطرح است؛ به عنوان مثال در کتاب «میمون در کنسرت شبانه» که مجموعه ۶ داستان کوتاه از من است. قهرمانهای همه این داستانها نوجوانان ترکزبانی هستند که با استفاده از هنرشان کار میکنند، پول درمیآورند و درس میخوانند. بااینکه داستانهای این کتاب فارسی است اما فضاسازی موجود در داستانها و تصاویر به گونهای است که هرکسی آن را بخواند متوجه میشود که قهرمانها ترکزبان هستند با اینکه هیچ کلمه ترکی در داستانها به کار برده نشده است این شکلی از ادبیات است که وحدت ملی را نشان میدهد و با این روش بچهها آذربایجانی را به بچههای ایرانی نشان میدهد شکل دیگر آن ترجمه داستانهای قدیمی ترکی به زبان فارسی است این هم برای بچههای ترکزبان محبوب است و هم برای بچههای فارسی زبان که با فرهنگ ترکی آشنا میشوند ضمن اینکه حس ملی و محلی بچههای ترکزبان هم برانگیخته میشود از طرفی ما میگوییم در کنار این تولیدات باید شرایطی باید فراهم شود که زبان بومی برای هر یک از قومیتها منتشر شود.
البته در سالهای اخیر آموزش زبان غیر رسمی در مدارس آغاز شده، ولی به خوبی انجام نمیشود. ما میخواهیم افرادی که در حوزه ادبیات محلی کار میکنند را با فشار به صف مبارزان ببریم در حالی که اینها مبارز نیستند و میخواهند کار فرهنگی انجام دهند. مثلا من در کتابی با عنوان «باخ گؤرکیم دیر؟ نه چی دیر؟» که برای بچهها نوشتهام بچهها جنسیت خاصی ندارند و در آن هفت شغل به کودکان معرفی میشود. این کتاب همچنان که در موخره آن آمده است مبتنی بر واحدهای کار مدارس پیشدبستانی است و این کتاب از لحاظ محتوا در دستور کار وزارت آموزش و پرورش تایید شده است و میتواند وارد مدارس پیشدبستانی شود اما وقتی من این کتاب را برای آموزش و پرورش چهار استان ترکنشین کشورمان ارسال کردم هیچ پاسخی از آنها دریافت نکردم و آنها از کتاب من استقبال نکردند و گفتند که دنبال دردسر نیستند. این کتاب فقط از سوی نهادهای مدنی تا حدی مورد استقبال قرار گرفت اما در مراکز آموزشی مطرح نشد. در حال حاضر هم ۱۲ شعر برای ۱۲ ماه سال به زبان ترکی دقیقا براساس اهداف تربیتی و آموزشی وزارت آموزش و پرورش با عنوان «ماهها و بچهها» به صورت دوزبانه سرودهام و در این اشعار مناسبتها را در هر ماه نیز بیان کردهام اما به دلیل عدم استقبال هنوز آن را منتشر نکردهام.میزان استقبال مخاطبان از تولید کتابها به زبانهای بومی:
نه تنها میزان استقبال مخاطبان کم است بلکه تعداد کتابهایی هم که در این زمینه تولید شده است بسیار ناچیز است. در واقع اگر کتاب تولید شود و در دسترس مخاطبان قرار گیرد آنها هم استقبال میکنند. مشکل اصلی این است که بچههایی که دارای زبان و لهجه بومی هستند آموزش ندیدهاند و حتی در این باره کتابی هم نخواندهاند کما اینکه دانشجویان ما که در دانشگاهها در رشته زبان و ادبیات ترکی تحصیل میکنند بسیاری از علائم و حروف ترکی را نمیشناسند. در این شرایط اگر اصل ۱۵ قانون اساسی مبنی بر آموزش زبانهای بومی در کنار زبان رسمی اجرا شود، سبب میشود که آنها در عین اینکه زبان رسمی را آموزش میبینند زبان مادریشان را فراموش نمیکنند اما این کار در آموزش و پرورش ما انجام نمیشود و این وظیفه برعهده پدران و مادران ما است.