خوراسان ﺗورکلرین دیل و کولتورلری

زبان و فرهنگ ترکان خراسان

مصاحبه با دکتر م. کریمی

+0 به یه ن

 

مصاحبه مدیر سایت ؛اودلار یوردو؛ با م. کریمی

ارسال شده در آبان ۲۴, ۱۳۹۵ توسط قیزیل قلم  

یوسفی : با سلام و احترام فراوان خدمت ملت بزرگوار، مردم عزیز و ملت ارزشمندمان، بر اساس سلسله بحث های ملی، وظیفه ی خود می دانیم که در خدمت روشنفکران و عالمان آذربایجان بوده، آنان را تا حد توان و امکانات خود به مردممان معرفی کنیم.

امروز خدمت دکتر محمدرضا باغبان کریمی رسیدیم. دکتر کریمی غزیز تا امروز نردیک به ۷۰ جلد کتاب در زمینه ی تاریخ ادبیات آذربایجان، موسیقی، فولکلور، تاریخ گذشته و قهرمانان بزرگ آذربایجان اطلاعات عمیقی را تقدیم کرده اند. ما در معرفی روشنفکری که ۷۰ جلد اثر خلق کرده است بسیار دیر اقدام کرده ایم. میبایست پیش از اینها این ادیب را معرفی می کردیم. به هر حال اینک خدمت ایشان هستیم و دقایقی وقتشان را می گیریم.

 یوسفی : آقای دکتر، از اینکه ما را پذیرفتید تشکر می کنیم و ابتدا می خواهیم در این باره که کی و کجا متولد شده اید، چه آثاری نوشته اید، بطور کل معرفی خودتان را از زبان خودتان به مردم خویش معرفی بفرمایید.

م.ک : بسیار لطف کردید و خوش آمدید. من از معرفی خودم چندان خرسند نیستم و بسیار علاقمندم تا از ادبیات، زبان و فرهنگ آذربایجان سخن بگویم. اما خود را زمانی سعادتمند می دانم که ملتمان مرا به عنوان خادم کوچک ادبیات و مردم آذربایجان بپذیرند. در هر صورت فرمایش شما گردن می نهم و تا حدی خودم را معرفی می کنم.

من در سال ۱۳۳۴ در تبریز زاده شدم. تا زمان اخذ دیپلم در تبریز زیسته ام. دیپلم خود را از دبیرستان فردوسی گرفته ام و بعد از آن از تبریز جدا شده و به دانشکده فنی وارد شدم و بعد تحصیل در رشته ی مهندسی مکانیک به عنوان افسر وظیفه برای گذران دوران خدمت سربازی به زنگان آمدم. ابتدا در زنگان در انستیتو تکنولوژی به تدریس پرداختم. همینجا ازدواج کردم و دخترانم در اینجا متولد شدند و خودمم هم دیگر زنگانی شدم.

ار سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۷ در جامعه ی ایران نبودم. از سال ۱۳۶۸ به عنوان مدیر فنی، مدیر کارخانه و مدیر عامل چندین شرکت بزرگ کار کردم. ضمن کار در صنابع، به دلیل علاقه به زبان و فرهنگ آذربایجان همواره به تحقیق و پژوهش در فرهنگ و ادبیات آذربایجان نیز مشغول بودم. تعدادی کتاب هم در زمینه های تاریخ ادبیات آذربایجان، فولکلور و موسیقی آذربایجان، تاریخ گذشته و قهرمانان بزرگ ملتمان تقدیم ملت بزرگوارمان کردم. البته کتابهای چندی در دوران قبل انقلاب نوشته ام مانند : منظومه های آذری، نهضت حروفیه، مقالاتی پیرامون زندگی و خلاقین عمادالدین نسیمی به چاپ رسیده است و تا امروز حدود ۵۰ – ۶۰ جلد کتاب نوشته ام.

البته از سال ۱۳۶۸ به عنوان سردبیر و مسئول صفحات ترکی نشریاتی چون پیان زنجان، امید زنجان، پیک آذر، بهار زنجان و غیره کار کرده ام. همچنین چندین کنگره ی سراسری مانند برگزاری سمینار زبان ترکی، کنگره بزرگداشت حکیم هیدجی و چندین شب شعر و موسیقی برگزار کرده ام. این را هم اضافه کنم که تا پایان عمرم لحظه ای از خدمت در راه فرهنگ و ادب سرزمین مادریم دریغ نخواهم کرد و ساکت نخواهم نشست.

یوسفی: آقای دکتر، زبان است که انسان را با زندگی آشتی می دهد، انسانیت را حفظ می کند، زبان کلید اصلی زندگی است. بسیار مایلم سخنتان را در باره ی زبان ترکی را بشنویم.

م.ک : پیش از هر چیزی باید بگویم که زبان به مثابه ی لوکوموتیوی است که پشت سر خود واگن های بسیاری را می کشد. این واگن ها هر یک به فراخور خویش تاریخ، ادبیات، فلسفه، فرهنگ، اندیشه و غیره را حمل می کنند. زبان لوکوموتیوی است که حامل همه ی این واگن هاست. موتور محرکه ی این قطار همان زبان ایست. اگر زبان نباشد، قطار از حرکت می ایستد.

همچنین عالمان بر این باورند که شخصیت هر انسانی متشکل از چهار عنصر است که زبان در صف نخست ایستاده است. اگر زبان نباشد، شخصیت انسانی نیز ناقص خواهد بود. پس باید زبان خود را خوب بشناسیم، زبانمان را دوست داشته باشم و در حفظ و تقویت آن کوشا باشیم و تا حد توان در پیشرفت آن تلاش کنیم.

زبان مادری ما – ترکی در طول هزار سال، هزاران اثر آفریده، ادبیاتی غنی و سرشاز از اندیشه و ادب خلق کرده است. ادبیات کلاسیک ما چنان غنی و گسترده است که از گنجینه های معنوی بشریت بشمار می آید. وقتی به دنیای اسلام روی می آوریم با فرهنگ و ادب سه زبان عمده ی اسلامی : عربی، ترکی و فارسی روبرو می شویم که از نظر تعداد و جمعیت سخنگو، زبان ترکی از کثرت بالایی برخوردار است.

ادبیات ترکی در درازنای تاریخ ادبیاتی دینی بوده و ۹۵% ادبیات ترکی در باره ی اسلام و مسایل دینی است. در اینجا ادبیات دینی، افکار دینی و فلسفه ی دینی موجود است و برای شناخت دین خود، زبان ترکی ضروری است. برای تبلیغ اسلام در دنیای امروزی زبان ترکی با توجه به کثرت مسلمانان ترک زبان از اهمیت خاصی برخوردار است.

   در طول تاریخ هزار سال گذشته، با ادبیات غنی ترکی مواجه هستیم؛ هزاران اثر ترکی، هزاران عالم داریم. در ادبیات ترکی با گنجینه ای بی نظیر روبرو هستیم. باید این ادبیات و این بزرگان را شناخت و معرفی کرد.

متاسفانه در ۷۰ سال گذشته به این فرهنگ و ادبیات بیگانه بوده ایم. زمان آن فرا رسیده است که این ادبیات را تصاحب کنیم، زیبایی های آن را درک کنیم و از آن بهره بگیریم. شخصیت انسانی ما نیز بسته به بهره گیری از این ثروت معنوی است.

یوسفی : آقای دکتر، همانگونه که خود فرمودید در فلسفه ی دینی زبان نعمتی خدادادی است. قدر ندانی از این نعمت نیز کفران نعمت است. دوری جستن از پروردگار است. برای حفظ از زبان، و حراست از آسیب ها، ملت ما چه باید بکند؟

م. ک: در پاسخ این سوآل باید اندکی اضافه تر سخن گفت. همانگونه که گفتم در زبان ترکی، زبان مادری ما، گنجینه ای سرشار و به درازنای هزار ساله موجود است. اگر زبان خود را ندانیم ار این گنجینه و ثروت محروم خواهیم بود. باید که حقوق بحق خود در باب زبان را بدست آوریم. در این مورد، تکالیفی به گردن ملت است و تکالیفی بر عهده ی مسئولین مملکتی قرار دارد. ما برای انقلاب جان داده ایم. هزاران شهید تقدیم انقلاب کرده ایم. خوشبختانه در قانون اساسی اصل ۱۵ خون بهای این شهیدان است. این اصل بر حقوق زبانی ما اشاره دارد و باید اجرا گردد. این امر به مسئولین برمی گردد و خواسته ی ملت اجرای تمام و کمال این اصل است. باید که طبق این اصل زبان ما در کنار زبان فارسی در مدارس، دانشگاه ها، رادیو و تلویزیون و . . . بکار گرفته شود.

یوسفی : شما از روشفکران ما سخن گفتید. در سرزمین مادری خود، آذربایجان از تحصیل به زبان مادری خود محروم بوده ایم. عالمان بیشماری داریم. تعداد عالمان ما کم نیستند. شما به عنوان یکی از همین عالمان و روشنفکران چه پیامی برای عالمان خود دارید؟

م.ک: من خودم را در موقعیتی نمی دانم که برای عالمان و روشن اندیشانمان پیامی بدهم. اگر ملت مرا به عنوان خادمی کوچک بپذیرند، بدان فخر می کنم. در هر صورت، وقتی می گوئیم روشنفکران، این قشر عظیم، طیف وسیعی را در بر می گیرد. من آنانی را خطاب قرار می دهم که عاشق زبان مادریمان هستند و این زبان را دوست می دارند. ابن عزیزان قدر گنجینه ی غنی مردم را می دانند. بر خواسته های مردم نیز واقفند. این عزیزان باید هرچه بیشتر به مردم نزدیکتر شوند. در راه ادبیات و فرهنگمان تلاش کرده و یافته های خود را بدست مردم برسانند. آنان را هرچه بیشتر با این گنجینه ادبیات، فرهنگ، فرهنگ گذشته و امروز آشنا سازند، این وظیفه را بر عهده دارند. آنان با تدریس زبان مادری، فراهم آوردن امکانات، با تشکیل مجالس، انجمن ها، نگارش کتاب و غیره این ادبیات زیبا را جلوی چشمان مردم حیات بخشند، در برابر چشمان مسئولین قرار دهند و به ملتمان معرفی کنند. در طول هزار سال گذشته دارای ادبیاتی غنی، گسترده و عمیق بوده ایم.

من در روزهای اخیر روی کتاب مقدمه الادب کار می کردم. این اثری است که جارالله زمخشری در ۹۵۰ سال پیش نوشته است. اثریست سه زبانه : عربی، ترکی و فارسی. مستشرقان تنها روی دو زبان عربی و فارسی آن کار کرده و نشر داده بودند. شاید هم بخش ترکی را به عمد از قلم انداخته اند. اما ادیبان و هموطنان فارس تنها به افست ساده ی آن اکتفا کرده و فقط یک مقدمه بر آن اضافه کرده و منتشر ساخته اند و امروز که بدان دقت می کنیم می بینیم زمخشری – مفسر بزرگ قرآن در این اثر توجه اصلی را به زبان مادری خود – ترکی داشته است. او می خواسته مردم او قرآن را فهم کنند و بدرستی بخوانند. این اثر ۹۵۰ سال پیش از استرآیاد تا شوشتر، یعنی از این گوشه ی ایران تا آن گوشه ی ایران به عنوان کتاب درسی مورد استفاده قرار گرفته است و استنساخ آن نیز در این مناطق صورت گرفته است. این کتاب، یک اثر تعلیمی و آموزشی بوده است. زمخشری سعی دارد ترک زبانان و فارس زبانان را با زبان عربی آشنا کند بدانان عربی را بیاموزد.

همانگونه که گفتم ادیب آلمانی ورنگشتاین تنها روی دو زبان عربی و فارسی اثر کار کرده و احتمالا ترکی نمی دانسته است. اما آقای دکتر مهدی محقق که یکی از اساتید خبره ی کشورمان است تنها به افست کردن کتاب بسنده کرده و تکلیف را از گردن خود انداخته است. خوشبختانه از این اثر بالغ بر ۵۰ نسخه ی دستنویس در ایران موجود است و این نشان می دهد که در سرتاسر ایران مورد استفاده قرار می گرفته است. در این اثر واژگان زیبایی از ترکی در آن موجود است که در طول سالیان دراز به دلیل نبود کتابت از زبان ما خارج گشته است. در طول ۷۰ سال گذشته هیچ عالمی روی این اثر کار نکرده است. می بینیم که در این اثر زبان ترکی به چه زیبایی ادامه ی حیات داده و جای تاسف است که سیاست های غلط سبب شده است این سه زبان از هم جدا بیفتند و این سه زبان عمده ی دنیای اسلامی را در برابر بکدیگر قرار داده اند.

امروز باید این اثر را دوباره بدست گرفته و احیا کنیم. به نظر من هزاران اثر از این گونه آثار در گوشه – گوشه ی کشورمان وجود دارد که در کتابخانه ها و موزه ها زیر غیار زمان مانده اند. وظیفه ی روشن اندیشان ماست که این آثار را شناسایی کرده و گرد و غبار از روی آنها بزدایند و احیا نمایند.

یوسفی: حافظ یک ملت جوانان آن هستند. در دو دهه ی گذشته جوانانی داشته این که از جان و دل برای زبان مادریشان مایه گذاشته اند. شما برای این جوانان که عاشق زبان مادری خوشند چه سخنی دارید؟

م.ک: من به آینده بسیار امیدوارانه نگاه می کنم. براستی جوانان غیور ما امروز و فردای جامعه ی ما را می سازند. من انتظار دارم این جوانان در برخورد با زبانمان عمیق تر باشند و زبانمان را به صورت علمی تر بیاموزند. تنها به آموزش خود بسنده نکنند بلکه به هماره دوستان و نزدیکان بدین امر مبادرت کنند. کارهای جمعی را گسترش دهند. زبانمان را نه به صورت شعاری، بلکه با ماهیت و کیفیتی علمی بیاموزند.

یوسفی: آقای دکتر، در جمهوری اسلامی ۴۲% مردم ترک زبان هستند. این را وزیر امور خارجه آقای دکتر صالحی در سفر خویش به ترکیه در برابر بسیاری از خبرنگاران اعلان کردند. شاید آمار دقیق بیشتر از اینها را نشان دهد. از ۸۰ میلیون جمعیت کشور ۴۲% ترک زبان دارای نمایندگان در ارگانها و نهادهای مختلف هستند. آنان در نظام های تصمیم گیرنده، در نیروی انتظامی، مجلس، مصلحت نشام و ارگان های غیره و غیره حضور دارند. انتظار از این فرزندان وطن و ملت فراوان است. شما به عنوان یک نویسنده و روشن اندیش ملت ما چه سخنی با این فرزندان کشورمان دارید، آنان چه باید بکنند؟

م.ک : آنچه فرمودید راجع به نسبت جمعیت، کاملا درست است. اما به نظر من این نسبت در کابینه هم رعایت نشده است و به همین نسبت در میان وزرا کمتر هستند. فعلا این بماند، در هر صورت در میان مسئولان و مقامات کشوری ترک زبانان موجودند و انتظار از آنان ابنست که به شخصیت و هویت خویش توجه کنند و خواسته های مردم خویش دفاع کنند. خواسته های اساسی مردم به شخصیت و هویت آنان بستگی دارد که رسمی شدن زبانشان اساسی است. به گردن این مسئولین است که اجرای قانون اساسی در این مورد را مصرا و تاکیدا بخواهند و حق قانونی زبان ما بدان ارائه و اعاده گردد. این عزیزان باید با درک این حقوق اولیه ی انسانی، این خواسته ی برحق را به گوش مقامات عالیرتبه ی نظام برسانند و خواستار اجرای آن باشند. همانگونه که قبلا اشاره کردم اسلام دارای سه زبان عمده است و زبان ترکی همدوش زبانهای عربی و فارسی خدمات شایسته ای به دنیای اسلام کرده است. زبان و ادبیات ترکی شاخه ی بسیار ارزشمند و نیرومند دنیای اسلام است. رسمیت یافتن این زبان خواسته ی مردم ماست. در طول ۳۸ سال گذشته روشن اندیشان آذربایجان با وقار و متانت بی نظیر خویش در شکل و شمایل قانونی خواستار آن بوده اند و با شناخت اولین های کشورمان سالها با متانت خودداری کرده اند تا فرصت بدست دشمنان ندهند. اینک خواسته ی این مردم از نمایندگانش در نهادها و ارگان های کشوری اجرای آن است. اعاده حق این زبان در مدارس، رادیو و تلویزیون و مطبوعات بر اساس اصول قانون اساسی است. این وظیفه تنها بر گردن روشن اندیشان و عالمان آذربایجان نیست، بلکه بر عهده ی مسئولان و مقامات آذربایجانی در نهادهای کشوری اشت. ارزش و خدمات زبان و فرهنگ ترکی در معنویت فرهنگ بشری غیر قابل انکار است. آنان دفاع از این موجودیت و گنجینه را بر گردن خویش دارند. آنان ملزم به اجرای قانونند. من به عنوان عضوی کوچک از جامعه ی فرهنگی این ملت  خواستار رسمیت یافتن زبان مادری ملتمان در کشور خویش هستم.

یوسفی: می گوییم زبان مادری. این زبان را زبان مادری نامیده اند. در طول تاریخ مادران ما، زنان و خانم ها در همه ی شهرها و روستاهایمان در تربیت فرزندان و جوانان آینده نقشی مهم و بزرگ ایفا می کنند. اما دیده می شود که اینان تمایل بیشتری به زبان غیر نشان می دهند. حال، زبان و دختران آذربایجان که مادران آینده ی این سرزمینند چه وظایفی بر عهده دارند؟

م.ک: به نکته ی بسیار خوبی اشاره فرمودید. زبان مادری با شیر مادر در جان جان می گیرد و تنها بعد از مرک، آنگاه که تن آدمی زیر خاک رفت از جان در می آید. دانشمندان بعد از سال ها تحقیق و پژوهش های علمی دریافته اند که بچه زمانی که در بطن مادر است زبان مادری را یاد می گیرد. مادر ۹ ماه فرزند خود را در شکم خویش حمل می کند؛ در این زمان او می اندیشه، سخن می گوید و از طریق عصب ها این اندیشه و سخن در جان فرزند درون بطب فرا گرفته می شود. حتی احساسات گوناگون مادر – خشم، غم، شادی و خوشی مادر در آینده ی فرزند درون شکمش تاثیر می نهد. او زبان مادریش را از همان زمان فرا می گیرد.

زنان آذربایجان در طول تاریخ همدوش مردان، پدران و لرادران خویش کار کرده اند، همدوش آنان در نبرد با دشمنان بوده اند و در خلاقیت های ملت خویش سهیم بوده اند. در فرهنگ آذربایجان هیچ گاه زنان به عنوان انسانهای درجه دوم قلمداد نشده اند. اما زنان دارای روحی حساس، لطیف بوده همواره تمایل به تازگی ها و زیبایی ها بوده اند. در طول ۷۰ – ۸۰ سال گذشته تمامی تبلیغات نه بر روی زبان ترکی، بلکه زبان دیگری بوده است. مسلم است که اینهمه تبلیغ بی تاثیر نبوده است. اما این بدان معنا نیست که دختران و مادران آینده زبان مادری خویش را رها کرده و زبان غیر را از آن خود خواهند کرد. به نظر من، اینک شاهدیم که بانوان به خویشتن خویش مراجعت می کنند و برگشت آنان به زبان مادری خویش بسیار هم شدید و قوی است و این رجعت به خویشتن مایه ی مباهات است. من به آینده امیدوارم و باور دارم که آینده از آنِ ماست.