خوراسان ﺗورکلرین دیل و کولتورلری

زبان و فرهنگ ترکان خراسان

آیین نوروزی خان بازی در بجنورد

+0 به یه ن

 

 آیین نوروزی خان بازی در بجنورد

معمولا در گذشته ورود به نوروز تقریبا از اوایل اسفند ماه آغاز می شد و اوج آن ده روز مانده به فروردین ماه بود، با توجه به اینکه در گذشته کارگاه های فرش شوئی وجود نداشت و از طرفی بجنورد فاقد آب لوله کشی بود مردم فرش های خود را برای ششست و شوی به بئش قارداش می بردند، باغ صد آباد، شط قلی خان و ... که دارای آب جاری بودند مردم فرش های خود را به این آبگیرها برده و شستشو می دادند و بعد آنها را از جائی آویزان می کردند که دار قالی نامیده می شدند، مردم همچنین خانه تکانی و رنگ آمیزی خانه ها را نیز انجام می دادند.

به گزارش عصر اترک، کسانیکه نامزد داشتند و هنوز عروس خود را به خانه نیاورده بودند، چند روز به عید مانده برای خانه عروس عیدی می بردند.

عیدی ها معمولا شامل گوشت، برنج، قند، روغن و پارچه و اگر استطاعت مالی بیشتری داشتند نیز به جای گوشت گوسفندی، سکه های ده مناتی و پنج مناتی که در آن عهد رایج بودند، می بردند. همینطور  عیدی را در سینی های مسی که با پارچه های الوان پوشیده شده بودند به وسیله چند زن معمولا بعد از غروب آفتاب به خانه عروس می بردند و آنان سینی ها را گذاشته و پس از پذیرایی شدن، بر می گشتند که البته سینی های خالی را با خود برنمی گردادند و اگر عروس بیشتر از یک سال در خانه پدرش مانده بود عیدی های او کمی کمرنگ تر می شد.

معمولا سینی ها را عوض می گذاشتند یعنی خانواده عروس نیز هدیه هایی در سینی ها و یا یک سینی گذاشتند و به خانه داماد می فرستادند.

مراسم عید نوروز از چهارشنبه سوری تا شب عید ادامه داشت.

در چهار شنبه سوری مراسم خلی خلته توسط نوجوانان برگزار می شد که نوجوانان هر محل پس از غروب آفتاب دور هم جمع شده به طرف خانه های محل می رفتند و پس از کوبیدن در خانه با هم این آواز را به گویش محلی ترکی به آهنگ خاصی می خواندند ( خاله خاله کیسه نمی ده، کلاهی که سوراخ هست بده و فردا میایم تخم مرغ منو بده)

نوجوانان چندین بار این آهنگ را تکرار می کردند و صاحب خانه از آجیل های تهیه شده برای عید که آن موقع ( توت خشک، کشمش، مغز بادام و گردو، نخود و انجیر بود ) و یا شکلات که آن موقع شامل ( قند نبات، حل بیات، آب نبات ترشی محلی و یا خروس قندی ) و یا پول خورد سکه به آنها داده و بچه ها با تشکر و خنده کنان درب منزل دیگری را می زدند و شعر تکرار می کردند و بعد از دور زدن محله با جیب های پر از آجیل و تنقلات به خانه رفتند و آماده مراسم سال تحویل و آغاز سال نو می شدند.

بعضی از خانواده ها قبل از تحویل سال به سوی مزار اموات خود می رفتند (بیشتر آنانی که هنوز یک سال از فوت عزیزانشان  نگذشته بود). و با چیدن میوه، شیرینی و روشن کردن شمع آغاز سال نو را در کنار مزار عزیز از دست رفته خود می گذراندند.

مراسم: خان بازی در اصطلاح ما بجنوردی ها، خان چخارتماق در ادبیات فارسی میر نوروزی

صبح اول عید عده ای در میدان کارگر فعلی جمع شده، میدان خاکی را آب پاشی و نظافت کرده که با نواخته شدن دهل و سرنا جماعتی پشت سر این نوازندگان به منزل خان می رفتند که از قبل تعیین و برنامه ریزی شده بود ( معمولا خان از افراد تنومند دارای هیکل آراسته انتخاب می شد ) و مردم خان را با جاه و جلال و کپ کپه و دب دبه در حالیکه خان به لباس فاخر و سبیل های تابیده چکمه در پا، شنل مرصع بر دوش و نیم تابی بر سر می آوردند و در گوشه میدان مکانی را تعیین و در آنجا مصطبه ای ( کرسی تخت ) برقرار می کردند که خان بر آن جایگاه جلوس می کرد و در کنار آن در کرسی کوتاه تر از کرسی خان و زیر دست راست و زیر دست چپ مستقر می شدند و مردم به صورت دایره بر گرد میدان حلقه می زدند، دهل و سرنا در حال نواختن و عده ای مشغول رقص های محلی بودند و هر از گاهی خان دست بالا می برد نوازندگان نواختن را قطع می کردند و خان، داروغه و یا میر غضب را به حضور می طلبید مردم حاضر را به فرا خور حال و استطاعت مالی جریمه ( به عنوان مالیات دیوانی ) می کردند که هزینه این مراسم از همین جریمه ها تامین می شد و در فواصل برنامه کشتی های محلی ( چوخه ) اجرا می شدند و برنده، جلو خان زانو زده و مبالغی از خان دریافت می کردند و هدایایی به وسیله حضار به پیروز میدان کشتی داده می شد ( معمولا کله قند).

داروغه در بیرون دایره ای که از مردم تشکیل شده بود، قدم می زد و اگر تازه واردی به جمع اضافه می شد او را به حضور خان می بردند و او پس از ادای احترام به خان، می گفت خان این تازه وارد مالیات خود را پرداخت نکرده است و خان مبلغی تعیین و تحویل خزانه دار می داد.

این مراسم تا 12 روز فروردین ماه ادامه داشت و در حالیکه در روز 13 بدر دهل و سرنا در حال نواختن بود، خان پیشاپیش و عده ای پشت سر خان به بئش قارداش می رفتند و پس از رقص و پای کوبی خان را با همان لباس در حوض بئش قارداش می انداختند و او را دوباره بیرون می آوردند و لباس خانی را از تن او بیرون می آوردند و لباس خودش را به او می پوشاندند و می گفتند خانی شما به اتمام رسید و ان شاء الله اگر عمری باقی بود تا سال آینده.

البته این مراسم در جای جای ایران اجرا می شد که اما مدت آن و نوع مراسم با هم تفاوت اندکی داشته اند و اوج آن در زمان شاه عباس صفوی بوده است که شرح آن در این مقال نمی گنجد.

در پایان به یک از شعر خواجه شیراز ( حافظ ) در این رابطه اشاره می کنم:

سخن در پرده می گویم چو گل از غنچه بیرون آی   

که بیش از پنج روزی نیست خود به میر نوروزی

به امید روزها و نوزهای دیگر

قاسم مهرنیا- محقق فرهنگ عامیانه