گفتگو با محمد حصاری شاعر کتاب "چوخ ایرگه قیسما یار"
گفتگو با محمد حصاری شاعر کتاب "چوخ ایرگه قیسما یار"
محمد حصاری، اهل همین حوالیست، از روستایی زیبا به نام حصار حسینی بجنورد، «خاطری آزاد و کوهستانی» دارد؛ نشستن در حضورش کم از کلاس درس نیست، ادبیات و شاخههای آن را خوب میداند و شیرین میآموزد. مدرک کار شناسی ارشد ادبیات از دانشگاه علامه طباطبائی دارد. سهل و ممتنع سخن میگوید .
پس از سالها تحقیق و پژوهش پیرامون ادبیات فولکوریکِ خطّه ی سر سبز خراسان شمالی کتابی به گویش شیرین ترکان خراسان شمالی با عنوان «چوخ ایرگه قسما یار» (یارا زیاد اندوهگین مباش) روانه بازار نشر کرده است فرصتی دست داد تا با ایشان به گفتگو بنشینیم.
- چه انگیزه ای موجب شد به سراغ ادبیات محلی به خصوص ترکی بجنوردی رفتید؟
- من دغدغه پرداختن به ادبیات محلی خراسان را از ابتدای تحصیلاتم داشتم و شنیدن صدای گرم بخشیهای خراسانی را به گویش لهجه ی خاص زادگاهم بسیار دوست داشتم. زمانی که وارد دانشگاه تهران شدم با دوستانی آشنا شدم که اهل آذربایجان بودند و همواره از ادبیات ترکی خود سخن میگفتند و وقتی که من در باره ترکان خراسان سخن میگفتم گاهی با تعجب از من پرسیده میشد که مگر در خراسان هم ترکزبان وجود دارد؟! و در جواب با افتخار به آنها می گفتم که اولین شاعر در تاریخ ادبیات آذربایجانی شاعریست به نام حسن اوغلو (حسنپور) از خطّۀ خرم بام و صفیآباد اسفراین .
- پس آشنایی با آنها شما را به سمت و سوی پرداختن به این مقوله کشاند؟
- یکی از دوستان خوبم جناب آقای رضا یزدانی ( که شاعری زیبا سخن و خوش سیرت است ) از من خواست که در جشنواره شعر فجر او را همراهی کنم . من بر عکس کسانی که فقط با شعر فارسی (البته تا آن زمان) در جشنواره فجر شرکت میکنند از بیست شعری که برای داوران فرستادم سعی کردم که ده شعر فارسی و ده شعر ترکی خراسانی را انتخاب کنم. هیچ امیدی هم به دیده شدن و حتی خوانده شدن آن نداشتم؛ اما با کمال بهت و حیرت جایزۀ نفر اول نصیب من شد.
- چه شد که به جای سرودن شعر فارسی به سراغ شعر ترکی آن هم با این ساختار قدرتمند کشیده شوید؟
- در جلسات شعر خوانی دوستان ترک آذربایجانی شرکت میکردم و هر از چند گاهی شعری به لهجه بجنوردی برایشان میخواندم و نکته قابل تامل و شاید طنز آمیز ماجرا این بود که من از بیشتر شعرهایی که در آن جلسات خوانده می شد چیز زیادی متوجّه نمیشدم ولی هر وقت که من با این لهجۀ خاص برایشان شعر می خواندم آنها به طور دقیق و کامل سخنان مرا میفهمیدند و از شنیدنش لذّت میبردند.
- گویا اتفاق جالبی هم برای شما در کلاس استاد شفیعی کدکنی موقع تفسیر شعر حافظ افتاد؟
- بله، روزی در سر کلاس درس حافظ در محضر استاد شفیعی کدکنی مشغول مشق و بحث این غزل زیبای حافظ بودیم:
...
کـشـتـی شـکـسـتـگانیم ای باد شرطه برخیز
بــاشــد کــه بــازبــیــنــیــم دیــدار آشــنـا را
تا به این بیت حافظ رسیدیم :
«خــوبـان پـارسـی گـو بـخـشـنـدگـان عـمـرنـد
ســـاقـــی بـــده بــشــارت رنــدان پــارســا را»
ایشان با اشاره به نسخه ی بدلهای این بیت در باره این عبارت فرمودند که صحیحتر و مناسبتر آن است که از «ترکان پارسیگوی» استفاده کنیم و دلیلی بسیار زیبا برای آن آوردند؛ ایشان کلمۀ «بخشندگان» را دلیل این انتخاب می دانستند.
دلیل شان چه بود ؟
توضیح رساتر این که ایشان منظور از «ترکان پارسیگوی» را ترکان خراسان شمالی، و «بخشندگان» را بخشیهایی میدانستند که در این خطّه روایتگر افسانهها و عاشقانههای مردم خویشند و حافظ نیز به درستی با آنها و سبک و سیاق زندگی و افسانههای آنان آشنایی داشتهاند.
و طبق معمول تشویق کردند به ادبیات قومی و محلی
دقیقا، ایشان به تبعیت از استادان خود نظیر استاد بدیعالزمان فروزانفر همواره دانشجویان خود را به این امر مهم تشویق میکردند که در کنار آموختن ادبیات فارسی به ادبیات قومی و محلی خود نیز بپردازند.
- در مقدمّه ای که در کتاب خود نوشته اید به اجمال چند ویژگی ساختاری این مجموعه را بر شمرده اید. برایمان بگویید که چرا این اثر در پنج بخش مجزّا تنطیم نمودهاید؟ آیا دلیل خاصّی برای این انتخاب داشته اید؟
- مردم ما تا پیش از این، شعر ترکی خراسانی را فقط در مقولۀ غزل و افسانه هایی نظیر «اصلی- کرم» و نهایتا در در قالب بایاتی- شعر هجایی – آن هم به شکل سینه به سینه میپسندند و با آن ارتباط برقرار می کنند. در حالی که ظرفیّت های این گویش بیش از اینهاست.
- کسی به سبک نیمایی و سپید شعر نمی گفت. کسی به استفاده از سبک های مختلف ادبی رایج جهان آن هم در این قالب و با این گویش فکر نکرده بود. بله حتی کسی از مکتبهای ادبی نظیر رئالیسم، سمبلیسم، ایماژ و ... کاربردهای شاعرانه صور خیال در شعر ترکی خراسانی استفاده نمی کرد. کسی به ساختن روایت از دل ترانه های محلی نیاندیشیده بود. کسی به فکر پرداختن به مضامین اسطورهای، نمادین و حتی آفرینش نمادهای جدید مطابق با ذوق و علاقۀ مردمش نبود.
- البته در این چند سال اخیر کسانی به این وادی قدم گذاشته اند
- بله، منکر تلاش بزرگانی چون استاد حیدر زاده، استاد قرایی، استاد سراج اکبری (یاد اولسن)، استاد حصاری مقدم، استاد سالاریان با دو کتاب ارزشمندشان تحت عناوین«ناقیللر بوقچاسی» (بقچۀ نقلها و داستانها) و «تمثیل و مثل» نیستم .
- خانم عزیزی هم تلاش خوبی کرده اند .
- ممنونم از یاد آوری اسم ایشان، به احترام شاعران خوب و فرهیخته ای چون سرکار خانم قاسم آبادی با کتاب زیبای «ایرگمنگ سئزلره » (حرفهای دلم) و محقق و پژوهشگر ارجمند سرکار خانم عزیزی در کتاب گرانقدرشان «فرهنگ لغت ترکی بجنوردی» که تلاشی وافر و بینظیر در شناساندن و حفظ این فرهنگ داشتهاند میا یستم و کلاه از سر بر میدارم.
- ولی بازهم راضی نبودید
- با همۀ این اوصاف کسی در حوزه ی شعر با نگاهی وسیع و جامع به این مقوله نپرداخته، شعر و سرودهای که قابلیّت عرضه فرهنگ خراسان شمالی را در بازار جهانی داشته باشد، ندیده ام. بگذارید خلاصه کنم من تلاش کردم تا این نواقص را تا جایی که فهم این حقیر امکان داده رفع کنم و اعتراف میکنم که کتاب بنده حقیر نیز دارای عیب ها و نواقص فراوانیست
- به قول حافظ :
«به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
اگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم .»
- به قول سعدی عزیز:
«بتر زانم که خواهی گفتن آنی
که دانم عیب من چون من ندانی...»
کتاب را انتشارات درج سخن بسیار زیبا چاپ کرده امید است که با استقبال خوب مردم و مسئولان فرهنگی نیز روبرو شود.
تمام تلاشم در روشن کردن چراغی بوده که پس از من اگر جوانی خواست به این فرهنگ از این مسیر خاص ( شعر ترکی با گویش خاص منطقه ای خود ) کمک کند بداند که می شود. سختی های راه زیاد است اما امید وارم که با حمایت مردم و مسئولان ؟!؟ فرهنگی که دغدغه فرهنگی دارند به یاری فرهنگ دیر پای خود بپردازیم .
منبع : وبلاگ بجنورد1400