مصاحبه با محمد رحمانی به مناسبت سالروز درگذشت استاد_شهریار
27 شهریور روز وفات شهریار، روز" شعر_و_ادب_تورکی" گرامی باد
متن کامل مصاحبه روزنامه سرخاب تبریز با محمد_رحمانی_فر به مناسبت سالروز درگذشت استاد_شهریار
🔺محمد رحمانی فر یکی از نویسندگان بنام آذربایجانی، متولد شهرستان خوی، صاحب آثار پرمحتوایی چون «نگاهی نوین به تاریخ دیرین ترکهای ایران» که در چاپ ششم قرار دارد، کتابی در حوزه شهریار شناسی و کتاب های مختلفی در حوزه تألیف و ترجمه دارد.
وی متواضعانه وقت خویش را در اختیار ما قرار داد تا از زبان وی بتوانیم به شهریار، این شاعر پر آوازه خطه آذربایجان بپردازیم.
🔺-در مورد کتاب شهریار با عنوان «شهریارلا بیرلیکده اؤزگهلشمکدن اؤزلشمهیه دوغرو» توضیحاتی بفرمایید.
🔹خمیرمایه این کتاب در دوران دانشجویی شکل گرفت. یعنی، زمانی که سرگرم تحقیق و پژوهش برای تألیف کتاب تاریخم بودم؛ ولی کار جدی بر روی این کتاب را از سال 1381 شروع کردم. در ابتدای کار، فکر میکردم در عرض دو یا سه سال این کتاب را به پایان خواهم رساند ولی هر چه بیشتر تلاش میکردم، بیشتر در اعماق شعر شهریار فرو میرفتم به طوری که تألیف این کتاب بیش از یازده سال طول کشید. شهریار شاعری بود که مرا مجبور کرد برای تحلیل اشعارش نخست به مطالعه فلسفه بپردازم. با آنکه از دوران نوجوانی اهل مطالعه بودم ولی تا زمان نگارش این کتاب، هیچ کتابی در حوزه فلسفه مطالعه نکرده بودم. شاید ذکر این نکته خالی از لطف نباشد که بنده در امر ترجمه، تبحر دارم و هم اکنون هم مترجم یک شرکت معتبر ایتالیایی هستم. با این حال متون فلسفی از معدود متونی بودند که تا آن موقع من از قبول ترجمه آنها سر باز میزدم ولی همان گونه که اشاره کردم شهریار پای مرا به وادی فلسفه کشاند. یعنی در همان اوائل کار متوجه شدم که بدون فلسفهدانی و فلسفه ورزی نمیتوان با شعر شهریار مواجه شد. اگر بخواهم کلام خود استاد شهریار را خطاب به خودش به کار ببرم، باید بگویم : «سن چوجوق تک قوجانی فیرفیرا باز ائیلهمیسن!»
میدانستم که در مورد شهریار کتابها، مقالات و نوشتههای بسیاری نوشته شده و با کمی احتیاط میتوانم بگویم که همگی آنها را مطالعه کردهام ولی متأسفانه اغلب این نوشتهها جز تکرار مکررات آن هم مکررات بدیهی چیزی برای گفتن نداشتند. میخواهم بگویم که اغلب این نوشتهها در فرایند درک اشعار شهریار و در گشودن گره معنا و یا معانی خفته در زیر ساخت این اشعار هیچ کمکی به مخاطب نمیکردند. من به دنبال آن بودم که ناگفتههای شهریار را بر زبان آورم و گرنه شهریار شاعر الکنی نبود که نیاز به این همه شارح داشته باشد. شارحینی که در اغلب اوقات به شرح بدیهیات پرداختهاند و البته گاهی اوقات هم به نام نقد آثار استاد شهریار به شرح تجربههای شخصی خویش پرداختهاند!
میخواهم جملهای از این کتاب را نقل کنم که تقریباً در تمامی مصاحبهها و سخنرانیهایم بیان کردهام. جمله این است : «نباید ساده نگاری را با ساده انگاری خلط کرد. ساده نگاری هنر استاد شهریار بود. لکن نباید فراموش کرد که اگر ساده نگاری هنر است، ساده انگاری حماقت است». نباید در مواجهه با شعر شهریار فریب ظاهر ساده آن را بخوریم! چون بسیاری از این اشعار در عین سادگی، از لحاظ ادبی، فلسفی، جامعه شناسی و حتی اساطیری بسیار عمیق هستند و به قول خود استاد شهریار «بو دنیز هر نه باخیرسان، دیبی یوخ» و بدون راهیابی به این اعماق، امکان فهم صحیح این اشعار وجود نخواهد داشت.
🔺-دشواری کار نوشتن چیست؟ خصوصاً نوشتن از یک فرهیخته.
🔹هر کاری دشواریهای خاص خود را دارد. موضوع «دشواری کار نوشتن» آن قدر گسترده است که ارائه پاسخ اجمالی به آن مستلزم مصاحبه مستقلی است. اجازه بدهید بگویم که دشواری کار نوشتن در خصوص استاد شهریار، آن هم برای من، چه بودهاست؟ شهریار شاعری است که تقریباً همه مردم حداقل اسمش را شنیدهاند و اکثر مردم شعر یا اشعاری از ایشان را خواندهاند و چون اغلب اوقات بسیار ساده سخن گفتهاست، خیلیها فکر میکنند که دقیقاً میدانند شهریار چه گفته است ولی اشتباه آنها دقیقاً در همین نکته است.
شاید باور نکنید اگر بگویم برای گشودن رمز «آما مندن ساری سن آرخایین اول، شانلی سهندیم» شش ماه تمام اندیشه کردم و در نهایت در حالی که در پیادهرو قدم میزدم، به زعم خویش، موفق به کشف آن شدم و یک آگهی ترحیمی که البته تاریخش منقضی شده بود را از دیوار کندم و چون جایی برای نشستن نداشتم قدمزنان به قلمزنی پرداختم! ببینید، ماجرا به این سادگی نیست. شهریار شاعری است که در بسیاری از اشعارش تشویش و اضطراب موج میزند. شهریار شاعری است که در شعر «مومیایی» و «حیدربابایا سلام» دومش شدیداً دچار نوعی تشویش فلسفی است و تنها جایی که از دستیابی به «آرخایینلیق» یا همان «اطمینان نفس» سخن میگوید، همین مصراعی است که در بندهای انتهایی «سهندیه» آورده است. نباید اینها را ساده تلقی کرد. امثال اینها در شعر شهریار فراوان است.
🔺-شهریار را در زندگی مردم ساری و جاری می بینید؟
🔹یکی از منتقدان ادبی جملهای بدین مضمون دارد که اگر میرزا علی اکبر صابر زندگی روستاییان را وارد شعر کرد، شهریار شعر را وارد زندگی روستاییان کرد. من تا حدود زیادی با این جمله موافقم. ولی نباید فراموش کرد که شهریار تنها شاعر «حیدربابایا سلام» نبود. میراث شهریار برای ما بسیار بیشتر از این است که شهرت «حیدربابایا سلام» بتواند ما را اقناع سازد. این خوب است که امروزه اکثر ساکنان آذربایجان از روستاهای دور افتاده گرفته تا شهرهای بزرگی همچون تبریز حداقل بندی از «حیدربابایا سلام» را شنیدهاند ولی همانگونه که اشاره کردم به هیچ وجه کافی نیست.
متاسفانه جامعه امروزی، چندان اهل مطالعه نیست. شهریار در یکی از اشعار جانسوزش میگوید:
مهدی که نه پاس پدرم داشته زین پیش
کی پاس مرا دارد و زین پس پسرم را
به نظرم بزرگترین و بهترین پاسداشت برای یک شاعر این است که شعرش را بخوانیم و دردش را بفهمیم. وگرنه صدها خیابان و بیمارستان و هتل هم بنامش بکنیم، باز هم او را پاس نداشتهایم. البته من مخالف این کارها نیستم ولی میخواهم بگویم اینها همه فرعیات هستند. اتفاقاً در یکی از خاطرات مرحوم «بیوک نیک اندیش» که یار غار استاد شهریار محسوب میشده، جملهای از استاد شهریار ذکر شده که بیانگر آن است که استاد در زمان حیاتش میدانسته که پس از مرگش نامش زینتبخش خیابانهای ما خواهد بود ولی در عین حال از کم توجهی و بیتوجهی به خودش شکوه داشتهاست.
با این حال، شهریار از معدود شاعرانی است که هنوز هم مخاطب دارد و هنوز هم محبوب همه است حتی آنهایی که شعرش را نمیخوانند، دوستش دارند و این موهبت بزرگی است که کمتر کسی از این موهبت برخوردار میشود.
🔺-وقتی زندگی شهریار را ورق می زدید او را چگونه شخصیتی یافتید؟
🔹شهریار بدون شک شخصیت ممتازی داشت. او هیچ گاه در مقابل زر و زور و تزویر سر خم نکرد. بارها از پذیرفتن مبالغی که به عنوان کمک به وی اهدا میشد، سر باز زد. مناعت طبع استاد شهریار یکی از بزرگترین ویژگیهای اخلاقی او بود. ایشان فردی محجوب به حیا بودند و حتی حاضر نمیشدند در برابر هتاکان از خودشان دفاع کنند. در برابر کسانی که به ایشان اسائه ادب کرده بودند، نه تنها مقابله به مثل نمیکردند، بلکه در مواردی با بزرگواری تمام آنها را به آشتی فرا میخواندند! البته، همه اینها مربوط به زمانی بود که پای زندگی و روابط شخصی ایشان در میان بود. وگرنه آنجا که پای مظلومان و محرومین در میان بود، همین شهریار محجوب و سربهزیر، با جسارت تمام سر بر میآورد و اعتراض میکرد. به عنوان مثال، در جریان افتتاح ایستگاه راه آهن تبریز وقتی مجبورش کردند در حضور محمدرضا شاه شعر بخواند، نشان داد که برخلاف باور عمومی، در بیان حقایق و در تبیین مظالمی که در دوران سیاه حاکمیت پهلوی بر مردم آذربایجان وارد آمده، از هیچ کس و از هیچ چیزی باک ندارد.
شهریار، عاشق اهل بیت و عاشق زبان مادریش ترکی بود و این عشق در بسیاری از اشعار وی انعکاس پیدا کرده است. شهریار، اهل راز و نیاز و شب زنده داری بود. در عین حال از حال و روز مردمان دور و بر خویش نیز غافل نبود. درست است که کار چندانی از دستش بر نمیآمد ولی به عنوان یک شاعر، زبان گویای دردهای مردم و تصویرگر مصائب آنها بود.
شهریار شاعر بود. اهل شعار نبود. عضو هیچ حزب و تشکیلاتی نبود ولی چون در میان مردم و با مردم میزیست دردهای مردم را می شناخت و همانگونه که عرض کردم در تبیین این دردها بسیار جسور بود.
-🔺. آیا ویژگی های منحصر به فرد شعر شهریار بر ادبیات ایران و کشورهای دیگر تأثیر داشته است؟
🔹تأثیر شهریار بر ادبیات ایران (فارسی و ترکی) و حتی تأثیر وی بر ادبیات کشور جمهوری آذربایجان غیر قابل انکار است. البته، من همواره مخالف کسانی بودهام که از کیسه خلیفه بخشیدهاند! بگذارید مثالی بزنم. ملکالشعرا بهار در مقدمهای که بر نخستین دیوان اشعار شهریار نوشتهاند وی را نه تنها افتخار ایران بلکه افتخار شرق! دانستهاند. من با این گونه اغراق گوییها مخالفم. من مطمئنم در آن تاریخی که ملکالشعرا بهار این جمله را مینوشت نه تنها مشرقزمین بلکه ایران هم شهریار را نمیشناخت! به هر حال باید با ظرفیتهای ادبی خویش آشنا باشیم. نه تنها شعر شهریار، بلکه شعر معاصر ایران در سطحی نبوده که بتواند بر ادبیات کشورهای دیگر تأثیر بگذارد.
تأثیر شهریار بر ادبیات کشورهای دیگر منحصر به ادبیات کشورهای ترک و یا ادبیات ترکی سایر کشورهای همجوار همچون عراق بوده است. هر چند به زعم اینجانب بهتر است در این خصوص به جای تأثیر از واژه مناسبتری استفاده نماییم. در واقع باید بگوییم شهریار از معدود شاعرانی بوده که توانسته مرزهای سیاسی را در نوردد و صدایش را به گوش افرادی برساند که خارج از این جغرافیای سیاسی میزیستهاند.
🔺- سخت ترین صحنهای که از شهریار به رشته تحریر درآوردید.
🔹سؤال سختی پرسیدید! کتابی که بنده تألیف کردهام، زندگینامه شهریار نیست که سختترین لحظه زندگی وی را به تحریر درآورده باشم. هر چند برای این کار، زندگی استاد را به طور کامل مطالعه کردهام و بارها بر سختیهایی که تحمل کرده، گریستهام. و هر چند فرازهایی از زندگینامه استاد را در کتابم آوردهام. با این حال دقیقاً نمیدانم چه بگویم؟ از سختیهایی که کشیده سخن بگویم، از سختیهایی که خودم در این راه کشیدم سخن بگویم؟ از قدر ناشناسیهایی که دل شهریار را به درد میآورد، بنویسم؟
گاهی وقتها حین نوشتن گریهام میگرفت و با خود میگفتم مگر یک انسان چقدر میتواند تحمل داشته باشد؟ مگر یک انسان چقدر میتواند مظلوم واقع شود؟ شهریار مظلوم بود و مظلوم زیست و همچنان مظلوم مانده است. فقط همین!
منبع : کانال کتابفروشی و معرفی کتاب بیتیک ائوی " Bitik Evi"