خوراسان ﺗورکلرین دیل و کولتورلری

زبان و فرهنگ ترکان خراسان

تعریف فرهنگ و تمدن از دیدگاه برخی اندیشمندان

+0 به یه ن

تعریف فرهنگ و تمدن از دیدگاه برخی اندیشمندان

از لحاظ فولکلوریک و فرهنگ، فرهنگ آزربایجانی از زمان ورود مستشرقان غربی به ایران مورد هجمه این تاریک فکران و نیز پان هایی قرار گرفته است که اهالی آزربایجان باید در برابر این مافیای فرهنگی خود را مسلح کنند تا در دام بی هویتی فرهنگی نیافتند. شعر محزون و شعرهایی به شکل ((بایاتی)) در این کارزار (نوحه ترکی و ...)کاملا سربلند بیرون آمده و خود را نماد فرهنگ اصیل آزربایجانی معرفی کرده اند .

 امروزه مستعمره فرهنگی از مستعمره جغرافیایی نفع بیشتری برای کشورهای استعمارگر دارد، پس خود را از استعمار هر گروه و کشوری باید نجات داد و راه خود را به سوی سعادت بگشاییم . در این راه مبارزه فرهنگی تنها راه معقول خواهد بود.

فرهنگ، کلمه ای است که در زمان رضا شاه اختراع و به خورد ایران داده شد. اما، کالچر: culture کلمه انگلیسی محرک فرهنگستان شاهنشاهی برای اختراع فرهنگ بوده است. خود کلمه کالچر دارای معانی متفاوتی در دروره های مختلف فکری شده است. اما کلمه فرهنگ نتوانسته آن توانمندی کالچر را به نمایش بگذارد. ((فر)) و ((هنگ))  هم ترکیب ناهمگونی هستند که فرهنگ را می سازند. پس خود کلمه فرهنگ در زبان فارسی دچار بی فرهنگی شده که در مقال دیگر به آن می پردازیم .

اما معنای کلمه کالچر :

cultureکالچر : : باروری و تکامل روح انسانی (معنای اصلی)، روش و نحوه غلبه بر ناهنجاری ها، توانایی انسان در بیان و طبقه بندی تجربیاتش به وسیله نمادها، عمل ابتکار و تصویر گری و تخیل.

فرهنگ از دیدگاه مراجع فرانسوی :

کالچر (فرهنگ)، از کلمه لاتین کالچرا و به معنی عمل بارور کردن زمین، کاری در جهت تولید، حاصل خیز کردن، عمل کاشتن گیاه است. چند معنای مجازی نیز برای کالچر شده که از آن جمله است:

1- افزایش قوای فکری مثلا فرهنگ ذهنی

2- مجموعه دانش های دریافت شده توسط فرد مثلا داشتن فرهنگ عمومی، فرهنگ ادبی، فرهنگ فلسفی، فرهنگ کلاسیک و فرهنگ انباشته که از طریق وسایل ارتباط جمعی انتقال می یابد.

3- مجموعه ای از فعالیت هایی که تابع قواعد اجتماعی، تاریخی گوناگون بوده و ساختارهایی که به رفتار و کرداری که تحت شرایط تعلیم و تربیت یک گروه ویژه اجتماعی مانند فرهنگ خاص یک جامعه، مثلا فرهنگ غربی مربوط می شود.

4- در مورد جسم هم به کار رفته است. مثلا کالتور فیزیک در متون قدیمی به معنی تربیت بدنی و کالتوریسم به معنی ژیمناستیک آمده است. در ماخذ دیگر چنین آمده است: کالچر از قرن پانزدهم، از کلمه لاتین کالچرا گرفته شده که این واژه نیز به معنی بارور کردن و همین طور مواظبت کردن و همچنین واژه ای کولتیوه نیز در قرن دوازدهم به معنای کاشتن و بارور کردن به کار می رفته است.

فرهنگ روبر در تعریف کالچر می گوید: مجموعه دانستنی هایی که به انسان قدرت انتقاد و سلیقه قضاوت می دهد. آن گاه به لغات: معلومات، تربیت، آموزش، تعلیم و تربیت و دانش ارجاع می دهد. سپس می نویسد:

فرهنگ آن چیزی است که وقتی همه چیز از یاد رفته در ذهن انسان باقی می ماند. این صفات : وسیع، بالا و قوی معمولا با لغت فرهنگ به کار گرفته می شود. دو مساله در تعریف فرهنگ از دیدگاه مراجع فرانسوی قابل بررسی و تأمل است.

1- اگر تعریف فرهنگ را در مراجع بالا با دقت بررسی کنیم خواهیم دید که عمده آن معانی متکی به حقایق ارزشی است که اگر هم مصادیق و افراد آنها تغییر پیدا کند، اصل آن حقایق ثابت است، مگر این که ماهیت انسان به کلی دگرگون شده و داخل در منطقه حیوانات و یا اشیاء بی اراده شود و یا به صورت پیچ و مهره های نا آگاه ماشین درآید. اما فرهنگ ادبی و فرهنگ فلسفی با توجه به اصل ریشه های آنها ثابت است و تغییر در آنها راه ندارد.

2- تقسیم معانی فرهنگ به حقیقی و مجازی سه احتمال را به وجود می آورد : احتمال اول این که بعضی از آن معانی از نظر زمانی سابق تر از معانی دیگری است مانند معانی لاتینی فرهنگ که کشت زمین و حاصل خیز کردن آن است. بعضی دیگر بدون توجه به معنای قدیمی آن رایج شده است که در این صورت کلمه فرهنگ مشترک لفظی است. احتمال دوم، این است که فرهنگ از کلمات منقول باشد یعنی نخست به معنای کشت زمین بوده و سپس با رواج تدریجی استعمال در حقایق عالی و ارزشی انسانی به معنای جدید نقل شده است. احتمال سوم، این است که معنای قدیمی فرهنگ که عبارت بوده است از به علیت درآوردن یک شیء و بارور ساختن آن یک حقیقت مشترک ثابت است که می تواند در افراد و مصادیق متنوع مانند زمین، درختان، حیوانات، و انسانها تجلی کند.

بنابراین تعبیر مجاز کردن در این مورد مستند به دلیل قطعی نیست. ضمنا این اصل را از یاد نبریم که اگر یک اصطلاح از یک معنی به معنی دیگر منتقل شد دلیل آن نیست که ما می توانیم معنی نخست آن اصطلاح را که حقیقت یا حقایق ثابتی را ارائه داده است از بین ببریم. (محمدتقی جعفری - فرهنگ پیرو فرهنگ پیشرو - صفحه 33- 30  )

تمدن

تایلر تمدن را اینگونه تعریف می کند: « فرهنگ یا تمدن، مفهوم گسترده ای دارد که شامل علم و دانش، اعتقادات، هنر، اخلاقیّات، قانون، رسوم، و بسیاری از توانایی ها و عاداتی می شود که هر انسان به عنوان عضوی از جامعه آنها را داراست». ( به نقل از قانع، ۱۳۲:۱۳۷۹)

آرنولد توین بی، تمدن را اینگونه تعریف می کند : « تلاش برای آفریدن جامعه ای که کل بشریت بتوانند با هم ْنوایی در کنار یکدیگر و به منزله اعضایی از یک خانواده کامل و جامع در درون آن زندگی کنند. (توین بی، ۴۸:۱۳۷۶ )

تعریف دیگری که از تمدن وجود دارد، از آن فوکوتساوا یوکیچی دانشمند ژاپنی است، از نظر یوکیچی تمدن « دو وجه معنوی و مادی دارد که اولی را روح درونی و دومی را شکل های بیرونی تمدن می نامد، دستیابی به تمدن نیازمند آن است که وجه نخست یعنی روح تمدن از اولویت برخوردارشود». ( یوکیچی، ۱۱:۱۳۷۹ )

دکتر علی شریعتی  " تمدن" را اینگونه تعریف می کند: « تمدن عبارت است از مجموعه ساخته ها و اندوخته های فراهم آمده از گذشته یا از دیگران (مادی و معنوی) که جامعه بشری می سازد». (شریعتی ، ۱۳۷۸ : ۱۱ )

چرا تمدن ایران را تمدن اسلامی می گویند؟ تمدن پارامترهای جدای از جغرافیا دارند، این پارامترها عبارتند از زبان مشترک، علایق مشترک، تاریخ مشترک، رسوم مشترک که هویت را می سازند. بعد از مشخص شدن عناصر هویت از روی این عناصر ،تمدن مشخص می شود. بطور مثال تمدن اسلامی، تمدن ترکی، تمدن چین.

تمدن های شکل گرفته در ایران ممزوج هستند و عناصر هویتی مشترک ندارند و تنها عنصر مشترک تمدن حاصله این سرزمین اسلام است.

از روی همین عناصر هویتی مانند زبان به لغات تمدنی و اجتماعی می رسیم که برحسب پیشرفتگی این لغات قدرت و پیشرفتگی یک تمدن تشخیص داده می شود، سپس از روی این لغات و عناصر دستاوردهای تمدنی یک جامعه مشخص می شود ( نویسنده وبسایت ترکشناسی )


آچار سؤزلر : بیلیملار,