خوراسان ﺗورکلرین دیل و کولتورلری

زبان و فرهنگ ترکان خراسان

شانزده قرن حاکمیت تورک تباران در آسیا و اروپا3

+0 به یه ن

شانزده قرن حاکمیت تورک تباران در آسیا و اروپا 

نویسنده : سید احمد شا ه دولتی فاریابی

- قسمت دوم 

تورکیهُ عثمانی یکی دیگر از امپراتوری های تورک هااست  :

مؤسس این امپراتوری عثمان نام داشت پس از مرگ او دوران سلطنت اولاد و احفادش بنام امپراتوری عثمانی یاد شده است. امپراتور عثمانی پس از استقرار آن، به روم شرقی حمله نکرد و با آنها که مسیحیان ارتدوکس بودند رابطهُ دوستی برقرار نموده و خویشاوندی را با اىیشان آغازید. در قدم اول بلغاریا و صربستان (حوزهُ بالقان و یوگوسلاویا) را اشغال نمودند و بعد، در سال 1453 میلادی روم شرقی را که بنام قسطنطنیه یاد می شد زیر فرمان خود قرار دادند.

 

یونانی های روم شرقی از تسلط تورک های عثمانی ناراض نبودند و تورک های عثمانی را بر پاپ ها و مسیحیان کاتولیک ترجیح می دادند. یکی از اشراف بیزانس ( قسطنطنیه ) گفته بود عمامهُ محمد (ص) پیغامبر مسلمانان خیلی بهتر از کلاه مقدس پاپ است. همان طوریکه کوشانی ها، تخارها، یفتلی ها، زاولی ها، و سایر تورک تباران که در تورکستان شرقی در غرب چین و ماورای جیحون و سیحون زنده گی می نمودند به شمال سلسله کوه های هندوکش سرازیر گردیدند.

 

هون ها (ـ Hunhaa ) و تاتارها (ـ Tatarhaa ) در شمال آسیا و اروپا حکومت کردند پارتی ها و اسکائی های تورک تبار که بنام ساکزیا نیز یاد گردیده تا سال 75 میلادی در سیستان و گندهارا که حوزهُ سفلی هند گفته می شد حکومت داشتند و زنده گی می نمودند و بعد در همانجا مضمحل گشتـند. اکنون در قندهار قبیله یی بنام سکزی و اسحق زی وجود دارد که احتمالآ به اسکائی ها و ساکزیا قرابت خونی و نژادی دارند که با گذشت چیزی کم 2000 سال زبان قدیمی اجداد خود را ازدست داده اند. مثل اینکه زبان سانسگریت در خراسان و هند، و زبان آشوری و کلدانی در بغداد مضمحل گردید. به عبارت دیگر مانند آنکه فرزندان خانواده های افغانستان و ایران و سایرین در دوران مهاجرت با آنکه در نزد والدین خود بزرگ شدند، اما زیر تاثیر محیط و ماحول خود زبان والدین خود را در پیش چشم شان فراموش کر دند.

 

افغانستان در مسیر تاریخ که با استفاده از منابع معتبر بالاتر از یکصد آثار تاریخی مستند تالیف گردیده است، در آن ذکر گردیده که قلمرو امپراتوری نـومـن ـ ( Numan ) تورک تبار از منگولیا تا اورال امتداد داشت. وقتی او از جهان چشم پوشید قلمرو او به دو حصه غربی و شرقی تقسیم شد، در قسمت شرقی ایستامی خان یـبـغور برادر (نـومـن ) پادشاه شد که کاشغرستان و حوزهُ سیحون بحیرهُ سیاه و اورال را در آسیا در بر می گرفت. تاردوخان یـبغور تورکستان غربی را قبضه نمود که شامل ترکیهُ امروزی بود تاردو خان با دولت ساسانی ها متحد شده در سال 566 میلادی به قلمرو باکتریا هجوم نموده قسمتی از حوزهُ بحیرهُ خضر را پادشاه تورک و قسمتی از آنرا  (انوشیروان ) پادشاه ساسانی ها اشغال نمودند. اما بعداً بزودی تاردوخان تمام قلمرو باکتریا (افغانستان امروزی ) را خودش قبضه کرد.

 

دراین زمان در شمال هندوکش ( سی امارت مختلف وجود داشت ) که مرکز عمومی آن کندز بود، واژهُ کندز اوزبیکی است که آفتابی معنی می دهد و بصورت ( کوندوزــ Kunduz ) نوشته می شود. که بعضی از مؤرخین عجم آنرا ( کهن دژ) یعنی قلعهُ قدیمی ذکر نموده اند و برخی از مؤرخان مسلط بزبان عربی آنرا به شکل ( قندز ) نوشته اند. کوندوز در آن زمان رجعتگاه تمام امیران و سران اقوام بوده از اهمیت خاص سیاسی نظامی برخوردار بوده است. زیرا با آنکه سر قبیله ها در بین خود تضادهای گوناگون داشته گاهی باهم می جنگیده اند، اما زمانیکه از طرف هر کدام قبایل دیگر تهدید می شده اند باهم متحد گشته در مقابل دشمن صف می بسته اند، از همین سبب کوندوز یا کهن دژ مثل باشگاه خان خانان ( خاقان ) به مرکز امپراتور گونه مبدل گردیده نقش مهمی در بارهُ تصمیم گیری ها علیه دشمن مشترک و سرکوب مهاجمان بیگانه ایفا میکرده است.

 

به قول غبار مؤرخ افغانستان همین سران قوم و امیران خورد و کوچک بوده اند که د رمقابل مهاجمین ساسانی ها و عرب ها از استقلال کشورشان دفاع نموده اند. قبایل ستی و کوشانی های تورک تبار تمام سران قبایل را متحد ساخته دولت مرکزی مستقلی را با جلب حمایت و همکاری مجموعهُ خوانین به وجود آورده اول بخدی و بعد بغلان و پس از مدتی کاپیسا را قرا گاه و پایتخت خود ساختـند.

 

اولین پادشاه کوشانی های تورک تبار کچولا کد فیزس است که در سا ل ( 40 میلادی ) روی کار آمده حوزهُ کاپیسا را از قبضهُ ( پهلواها ) که هندی تبار بودند خارج ساخت. از جنوب کاپیسا تا دریای سیند را اشغال نمود و در شمال نیز تا سغدیانه و آسیای مرکزی و در غرب قلمرو پارتیای تورک تبار، سیستان، گندهارا، بست و حوزهُ سفلی هند را قبضه کرد و تا سال 78 میلادی بزرگترین امپراتوری کوشانی ها را در افغانستان امروزی تأ سیس نمود، پس از کجولا کد فیزس پسرش یما کد فیزس بر تخت نشست، هندوستان شمالی را تـسخیر نمود و به حضور طوره جان امپراتور روم ایلچی فرستاد و خواست تا انسداد راه ابریشیم را در سواحل مدیترانه آزاد نماید، از نامش پیداست که امپراتور روم نیز تورک (Turk  بوده است، یما کد فیزس تلاش داشت اختیارات کاشغر، شانگ های و تیان شان را زیر کنترول خود بیاورد تا نبض تجارت راه ابریشیم را به دست گیرد. اما به هدف نرسید.

 

زمانیکه کنیشکا بحیث امپراتور مقتدر رویکار گردید ابتدا به امپراتوری میراثی اش فرمانروائی نمود بگرام کاپیسا را پایتخت تابستانی و پشاور را پایتخت زمستانی خود ساخت. اما بعد از مدتی اشکانیان را در شمال غرب کشور مغلوب ساخت. کاشغر، یار قند ( یا رکینت) و ختـن را از قلمرو چین بیرون کشید.

 

یماکد فیزس از 120 تا 160 میلادی حکومت کرد، کید اری ها ( ـKydarihaa   ) که در تاریخ بنام کوشانی های کوچک نیز ذکر شده است از سلا لهُ قبایل ست تی و کوشانی های تورک تبار است که بعد از کنیشکا به سلطنت رسیده به قلمرو میراثی شان حکومت کرده، اما نتوانست کشورکشائی بکند.

 

کوشانی ها یا قبایل ست تی ها :

میر غلام محمد غبار که با استفاده از ده ها منابع معتبر " افغانستان در مسیرتاریخ " را تألیف نموده نگاشته است : قبایل ست تی (کوشانی ها) اصلآ در کاشغر ساکن بودند که از قرن هفتم قبل از میلاد از تیان شان تا اورال در آسیای مرکزی گسترش یافتند زبان کوشانی ها را ختنی ( Khutani ) می گفتـند از سببی که از مناطق غربی چین که ختن گفته می شد آمده بود ند.

 

در تاریخ جهان آمده است کوشانی ها در قرن اول پیش از میلاد دولت بزرگی در نواحی مرزی هند تشکیل دادند ( در آنزمان جنوب سلسله کوه هندوکش در قبضهُ پهلواهای هند و تباربوده است و دولت کوشانی هادر شمال کوه هندوکش برپا شده بود.

 

طبق نوشتهُ تاریخ جهان حدود اربعهُ امپراتوری کوشانی ها بنارس، اوتراپردیش، پنجاب، کشمیر، ماد و فارس، آسیای مرکزی، حوزهُ سیحون و جیحون، کاشغر یارقند ( یارکینت ) ختن، حوزهُ کابلستان شامل ولایات شرقی و کاپیسا و حوزهُ سفلی هند شامل سیستان، کندهار و بست و تمام ولایات جنوبی افغانستان امروزین بوده است، کوشانی ها در قدم اول پایتخت تابستانی خود کاپیسا و بعد کابل را برگزیدند و پشاور را که در آ ن وقت بنام ( پوروشاپور) یاد می گردید پایتخت زمستانی خود انتخاب نمودند.

 

در آنزمان در آسیای مرکزی، خراسان، باکتریا، بخدی و توابع آن به زبان های پراگریت، سانسگریت، پارتی، سغدی، پهلوی اسکائی و تخاری تکلم می نمودند، در تمام دوران امپراتوری، تورک تبارها گویش لهجهُ زبان دری را بحیث زبان عام در بار و تفاهم همه گانی در قلمرو خود برگزیده بوده اند. زبان پهلوی در ماد و فارس در غرب آسیا، زبان تازی یا تازیک که معرب آن تاجیک است در شرق آسیا و زبان دری یا درباری در آسیای مرکزی و سرزمین بخدی و حوزهُ سفلی هند که شامل (سیستان، گندهارا، بست و مناطق شمال غرب هند) بوده مروج بوده است.

 

این سه لهجه تکلم در حقیقت دارای ریشهُ واحد است یا به اصطلاح شاخه های یک درخت اند که از لحاظ اصالت هیچیک آن بر دیگری برتری ندارد و مانند متولد سه قلوی از یک مادر می باشد. تنها ناسیونالیست های همسو با استعمار در سده های قرن19 و 20 میلادی برای ایجاد افتراق در بین اقوام کشورها برتری نژاد و زبان را دامن زده و آنها را در تقابل قرار داده اند تا یکی را در مقابل دیگر استعمال نموده راه رسیدن به آرمان شوم خویش را هموار سازند .

 

جنگ جهانی دوم که بر پایهُ غرور ناسیونالیستی استواربود در برابر ارادهُ عمومی که مخالف این پدیدهُ شوم بودند شکست خورد.

 

اما ناسیونالیست ها و فاشیست ها به نعش مردهُ این روند گریستند و برای احیای آن هنوز عرق می ریزند و به همان ایده های منسوخ فاشیزم ادامه می دهند، در حالیکه تاریخ بحیث عبرتگاه به خلفیان نشان می دهد که شاهان و امپراتوران تورک و فارس در آسیا از زبان دری بحیث وسیله و افزار تفاهم استفاده نموده با آنکه هر یک از اقوام در بین هم عروق و همخون خویش به زبان خاص و لهجهُ خودشان صحبت می نموده اند زبان دری را بصفت زبان عامهُ ساکنین قلمرو امپراتوری خود ها بکار گرفته در راه وحدت اقوام خدمات شایسته یی انجام داده بودند و تمایلی برای ترویج زبان خاص قومی خویش نداشتـند و حتی آنها در باره شگوفائی و گسترش زبان دری کوشیده ا ند.

 

چنانچه در زمان امپراتوری سلطان محمودغزنوی، تیمورکورگن، ظهیرالدین بابر، اولادواحفاد او، و امپراتوران بعد از آنها بسیاری از مردم هند زبان دری را به خوش خود آموختند و هنوز چندین دانشگاه زبان و ادبیات دری در قلمرو هند وجود دارد، دانشوران هند می گویند: تمام تاریخ و فرهنگ هند در گذشته ها به زبان دری نگاشته شده و در کتابخانه های عمومی هند وجود دارد و اگر فرزندان ما و نسل های آینده هند بخواهند که از تاریخ و فرهنگ قدیمی هند مطلع شوند لزوم زبان دری را یاد بگیرند. همین حالا هزاران محصل علاقمند به تاریخ و فرهنگ هندوستان در دانشگاهای زبان و ادبیات مشغول موزش اند، و حتی رادیو تلویزیون به زبان دری موجود است که پروگرام خاص بزبان دری انتشار می دهند. همین روش دور از تأ سف زبانی تا زمان رضاشاه در ایران و تا زمان نادر شاه که در ماه اکتوبر سال 1929 روی کار شد در افغاستان ادامه داشت. یعنی از دوران احمد شاه بابا تا ختم دورهُ شاهی امانالله خان تمام امیران و شاهان پشتون تبارها با آنکه در بین خانواده و همخون شان به زبان خاص خویش صحبت می نمودند زبان دری را بحیث زبان تفاهمی عامه و دربار قبول کرده بودند تمام نوشت و خوان آن دوران دری بوده است تیمور شاه پسر ارشد احمد شاه بابا دیوان اشعار بزبان دری دارد

........ ادامه دارد ......


آچار سؤزلر : بیلیملار,