شعر عامیانه و فولکوریک ایکئ قوز
شعر عامیانه و فولکوریک ایکئ قوز ترکان خراسان
توضیح : دانش عوام یا عامه شاخه یی است از علم مردم شناسی و عبارت است از علم به آداب و رسوم، بازیها و سرگرمی ها، قصه ها، افسانه ها، داستان ها، ضرب المثل ها، چیستان ها، ترانه ها، سرودها و تصنیف های شادی و غم یک قوم و ملت که زبان به زبان و دهن به دهن از نسلی به نسلی می رسد و جمع آوری و بررسی دقیق انها بسیاری از نکات تاریک و مهم زندگی و معیشت، اخلاق و عادات، عواطف و احساسات و طرز تفکر و اندیشه و اجمالاً خصایث روحی و ملی ان قوم و ملت را آشکار می سازد.
سراینده اشعار عامیانه و فولکوریک تورکی توده ها و عامه مردمان تورک هستند که سنه به سینه حفظ شده و به زمان ما رسیده است و حال نوبت ماست که آنراحفظ و با آموزش به فرزندانمان آنرا به نسل های بعدی منتقل کنیم.
ایکئ قوز، ایکئ قوز،
بیرئ جیران بیرئ بوز
(دو گردو دو گردو، یکی جیران "آهو" یکی بز)
چالا، چالا، گئده ی
خومارئ بی یه یتیره ی،
(همراه با نواختن ساز راهی شویم، پیام رو به یار برسانیم)
چرخینگ پررئ بار
پئر پئرئ دن قوشو بار
(چرخت پَر دارد، " منظور سازت مارا شاد می کند "، مثل پروانه واز دارد)
ایکئ حوسنو باراش دی،
بیرئ سئ قانا بالاشدی
( دو تا حسن شدند، (یکی شون به خون الوده شد(
چالا، چالا، گئدی
دَرَ ه یَه پئرئ لدئ
(ساز زدیم و رفتیم، ( شادی کنان به درّه رسیدیم(
دره سویو قورّودو
بالیق لارئ چورودو
(آب دره خشک شد، ماهی هایش هم پژمرده شدند(
باخدیم سکینه، قالئ توخویا
دَرخت دَه بولبول اوخویا
آتَاسئ قورآن اوخویا
(دیدم سکینه قالی می بافد، بر روی درختدر قالی بلبل[آواز] می خواند، پدر قران می خواند)
میخئ مئ شوردا قاخدِیم
سکینهء یه چوخ باخدِیم
)میخ "اسبم" را همانجا کوبیدم، خیلی به سکینه نگریستم(
سکینه جان، سکینه
اِ ٶزینگئ بِئرمه گونه
(سکینه جان سکینه، خودت را به آفتاب نده(
گون سَنئ یاخردئ
اٶره َیمه چاخردِئ
( آفتاب تو را می سوزاند، ( دل من آتش می گیرد)
سکینه نینگ آتَاسئ
بیردَن چوخاردئ سَسئ
( پدر سکینه، یک مرتبه صدایش را در آورد)
جلیقَه سینئ، بیچدِیلن
بئش ایز تومان گئشدِیلن( جلیقه[عروس] را بریدن و دوختند ، از باشلیق 500 تومان بخشیدند(.
ها شَدَه، شَدَه ، شَدَه
گلینگ گِئدَه ی مَشَدده
(هی منجوق منجوق "صرفا آهنگ برای جور آمدن قافیه"، بیائید برویم [شهر] مشهد(
ایمام بیزه یار اولسون
چاغامیز اوغلان اولسون
(امام[رضا ع] یارمان باشد، (بچه[ اولمان] پسر باشد)
میندیم جیران بوینینا ،
دوشدوم عرب یولینا
(سوار گردن جیران شدم، راهی راه عرب شدم(
عرب یولو پیوسته،
یارگٶزو خومار بسته،
(راهی که رفته بودم دور بود، چشمان یار خمار و بسته بود(
قوجاجان، قوجاجانای
چَرخینگئ ِبی چالای
( پیر[مرد] جان، پیر[مرد] جان، چرخ، منظور سازو آوازت را روبراه کن ).
قوشار : خالق آراسیندا