شانزده قرن حاکمیت تورک تباران در آسیا و اروپا (4)
شانزده قرن حاکمیت تورک تباران در آسیا و اروپا
سید احمد شا ه دولتی فاریابی
قسمت چهارم- آخرین قسمت
زبان پشتو که در سال 1316 شمسی مطابق 1937 میلادی در پهلوی زبان دری بصفت زبان رسمی در افغانستان عرض وجود کرد، عده یی از دیپلومات ها معتقد اند تعدد زبان رسمی در یک کشور زمینه های گسترش دموکراسی را د ر داخل کشور فراهم می نماید. مثال های این اوپتمیزم را رسمی بودن زبان هالندی و فرانسوی در بلجیم و رسمی بودن زبان انگلیسی و فرانسوی در کانادا و همچنان رسمی بودن شانزده زبان در قارهُ هند و امثال آن باز گو می کنند، در این کشورها واقع برای پرورش زبان و کلتور شهروندانشان چه رسمی باشد و چه رسمی نباشد از طرف ارگان های مسؤل بر خورد عادلانه و لطف آمیز صورت می گیرد. بزبان ها و مذاهب مختلف در پروگرام ها ی نشراتی شان جایگاه خاص وجود دارد که همین امر باعث خوابیدن حساسیت ها در مقابل زبان ها شده است.
اما در افغانستان که با انصراف از ارزش سایر زبان ها مسؤلین امور به زبان مورد نظر خودشان توجه نموده با سایر زبان ها برخوردهای ناسالم نازیستی و نامعقول کرده آتش حساسیت های قومی را همیشه مشتعل نگهداشته افتراق ملی را دامن زده اند و خشت هائی را از بنیاد وحدت ملی که توسط اسلاف ما در افغانستان گذاشته شده هر روز بیشتر از روز دیگر کنده اند این افراد یا در گرو هیپونیتیزم اند و یا افراد مغرض اند، و منفعت خود را در وحدت ملی و همبستگی اقوام ساکن در افغانستان نمی بینند، ناسیونالیست های ایران نیز بخصوص پس از تشکل حزب رستاخیز ملی متعلق به رژیم سلطنتی رضا شاه از سال های دههُ نوزده شصت به بعد با انتشار مطالب تبلیغاتی از طریق مطبوعات و رادیو تلویزیون کوشیدند ایران و رژیم شاهی را منبع تمام خوبی ها و احسنت من الله نشان بدهند و بزرگترین دانشمندان افغانستان را از آن ایران زمین قلمداد نمودند. مثلآ سید جمال الدین افغان، بوعلی سینای بلخی، مولاناجلال الدین بلخی، مشهور به مولانای رومی، سنائی غزنوی، دقیقی بلخی، حنظلهُ بادغیسی، ابومسلم انباری خراسانی، ابوالسحق فارابی همه از برازنده گان اقوام ساکن در افغانستان اند. اما ناسیونالیست های ایرانی آنها را از آن خود قلمداد می نمایند. بعضی از جوانان و نویسندگان نوپا با استفاده از نشرات وزارت خارجهُ ایران که منطبق با غرور ناسیونالیزم شکست خورده در اروپا و دنیای غرب می باشد در گفت و شنودها و دیالوگ های روزمره و یا در نوشته ها با دلیل تراشی های غیر منطقی باعث بروز ناهنجاری هائی می شوند، مثلآ آنها مدعی اند ملت آذربایجان ماد خورد هستـند که به فارسی صحبت می کنند آنها می گویند عهد عتیق شریعت آذربایجان و ماد و فارس را یکی دانسته است. درحالیکه در هیچ کجای عهد عتیق که عبارت از تورات، زبور، انجیل و صحف انبیا است حرفی بنام شریعت آذربایجان و یا نام این کشور در آن به چشم نمی خورد. دانیال نبی به دستور پادشاه کلدانیان که پایتخت آن بابل شهر با عظمت همان زمان در بغداد و منطقه بوده توسط خواجه سرایان بنام بلطشصر مسمی شده است، دانیال که عبری بود ( داورمن معنی داشت ) بلطشصر نام جدید دانیال نبی به زبان کلدانی ( زندگی پاد شاه را حفظ کن معنی داشته است ) در آن روزگار مرسوم بوده که هرگاه واقعهُ مهمی در زنده گی شخصی و کسی روی بدهد نام او را عوض می نمود ند. دانیال و سه رفیقش بنام های ( حننیا، میشائیل، عزریا ) که جوانان 18- یا -20 ساله بودند به فرمان نبوکد نصر پادشاه کلدانیان از یوروسلیم که پادشاه آن ( یهو یاقیم ) بود به بابل خواسته شدند تا به آنان لسان کلدانی را آموزش داده به امور اجرائی حکومتش بگمارد.
دانیال که 70 سال در خدمت امپراتور بابل فرمانروای کلدانیان بوده نوشته است : در سال 618 قبل از میلاد ( نبو کد نصر) پادشاه بابل بود او رب النوع مردوخ را پرستش می نمود زمانی که پس از نبوکد نصر بلطشصر پسر داماد نبوکد نصر پادشاه کلدانیان در بابل شد داریوش از اهل (ماد ) بلطشصر را مغلوب ساخت و به امپراتوری بابل دست یافت برای مدت کوتاهی داریوش و کوروش متفق بر امپراتیری (ماد و فارس ) سلطنت کردند پس از مرگ داریوش، کوروش به تنهائی زمام امور را بدست گرفت تبعیدیان بنی اسرائیل را آزاد نمود که به یوروسلیم بازگشتند. کوروش را برخی ها پادشاه ( انسان ) خوانده و تبصره های تخیلی نیز نموده اند. در حقیقت (انشان ـ iNSHAAN ) نام محله یی در ایلام منطقهُ کرد نشین ایران بوده است. در تاریخ افغانستان آمده است کوروش به سیستان، گندهارا و بست در جنوب غرب افغانستان حمله کرد و در جنگ کشته شد، اشعیا نبی که در قرن هشتم قبل از میلاد میزیسته در کتاب تبصیری و تفسیری او ضمن باز پردازی ها به نبوت ها و پیشگوئی هایش در بارهُ امپراتوری آشوریان گفته شده است : آشوریان در آغاز قرن هشتم قبل از میلاد به یک قدرت بزرگ جهان مبدل گردیده بود که دیانت بت پرستی داشتـند، پایتخت آشوری ها شهر نینوا بود که در سر زمین عراق امروزی واقع است، آشوری ها بسیاری از پادشاهان را مغلوب ساخته آنها را دو باره بر قلمرو خود شان می گماشت و سالانه باج و خراج از ایشان می ستانید.
در سال 740 قبل از میلاد سنخاریب امپراتور جدید آشوری ها به یوروسلیم لشکر کشی نمود در ظرف هشت سال جنگ 12شهر یهودیان را اشغال نمود. شهر آخری یوروسلیم بود که ( حزقیا ) در آن پادشاهی می کرد او در قصر خود از شدت نگرانی یخن خود را تا دامن پاره نمود پلاس پوشید ( این عمل اظهار عجز در برابر یک بن بست عظیم بوده است ) حزقیا پادشاه نزد اشعیا نبی رفت عاقبت کار را از وی جویا شد اشعیا گفت : نگران مباش یهوه ( خدا ) با تو است این شهر را حمایت می کند،
در تاریخ آمده است هخامنشی ها از سال 545 تا 133 قبل از میلاد مسیح روی کار بودند، در سرزمین ایران امروزی قبایل ماد در غرب و شمال غرب و فارس ها در جنوب هنوز قادر به تاسیس دولت نشده بودند، ماد و فارس زیر سیطرهُ آشوری ها قرار داشت، از این مطلب مستفاد می گردد که بعد از اشغال بابل توسط داریوش و کوروش کبیر! امپراتوری آشوریان همچنان پابرجای بوده است و سرزمین ماد و فارس را زیر سیطرهُ خویش داشته اند که هخامنشی ها بعد از داریوش و کوروش در سال 545 قبل از میلاد دو باره با آشوری ها جنگیده نینوا پایتخت آشوری ها را در بغداد نابود ساختـند، آشوری ها را مغلوب کردند حکومت مقتدری تشکیل داده امیران و سران قبایل ماد را نیز زیر درفش خود قرار داده تمام مناطق بین النهرین سر زمین های بین بحیرهُ مدیترانه و خلیج عربی و خلیج فارس را تابع خود ساخت، زمانیکه در سال 334 قبل از میلادی اسکندر مقدونی به ماد و فارس حمله نمود داریوش سوم از دفاع عاجز آمده به بخدی فرار کرد تا از امرا و سران قبایل بخدی و خراسان برای مقابله با اسکندر مقدونی استمداد بجوید. اما امرای بخدی و خراسان که از هخامنشی ها خاطرهُ خوش نداشتند او را کشتند. اسکندر مقدونی با هفتاد هزار افراد مسلح سواره و پیاده به حکومت هخامنشی ها حمله کرده بود، ناسیونالیست های ایرانی می گویند : در عهد عتیق در تورات نام های ماد و پارس در کنار یکدیگر آمده و گاه شاهنشاهان هخامنشی مادی آذربایجان خوانده شده است، عهد عتیق شریعت مردم ماد و پارس را یکی دانسته است. نخست بایست به این موضوع متوجه باید بود : تورات کتاب موسی ( ع ) است که بنا به عقیدهُ مذهبی 1500 قبل از میلاد مسیح و به عبارت دگر 3500 سال پیش از امروز نازل شده است هیچ مطلبی در بارهُ شریعت آذربایجان و ماد و فارس درآن به چشم نمی خورد. در ثانی اینکه دانیال نبی بحیث گزارشگر واقعات بابل نیز از ماد بزرگ یا ماد خورد و آذربایجان یا شریعت آن یاد نکرده است، در کتاب دانیال نبی که جدا از تورات منتشرگردیده آمده است: نام اصلی داریوش ( گوبارو) بود. داریوش 120 ساتراپ داشت، ساتراپ واژهُ یونانی است که در آنزمان در اروپا و آسیای غربی کار برد این واژه معمول بوده است که در سایر نقاط آسیا معادل ساتراپ، گورنر جنرال، خان، امیر، شاه باج پرداز، والی خود مختار مورد کار برد بوده است، در دایرة المعارف جدید بریتانیا داریوش شخصیت خیالی و افسان وی خوانده شده است طبق روایات تاریخی زمانی که داریوش پادشاه بابل شد 62 ساله بوده است، در یکی از تبلیغات ناسیونالیست های ایران آمده است برخی منابع بی اساس خواسته اند آذربایجان را از نژاد تاتار و مغول معرفی کند. ارایهُ چنین مطالبی یک دیده درائی ساده لوحانه و انکار از تورک تبار بودن آذربایجانی ها است. آذربایجانی ها تا آنجا که خودشان می گویند: ... نفوس دارند و بیشتر از دو ثلث آن در ایران و کمتر از یک ثلث آن در ماورای قفقاز در نخجوان، باکو و سایر ایلات آذربایجان زندگی می نمایند.
ناسیونالیست های ایرانی می گویند : آذربایجانی ها، هم قبل از اسلام و هم بعد از اسلام همیشه پارسی نوشته اند و پارسی صحبت کرده اند، این قوم را آذری گفتن خنده آوراست. با این استدلال ضعیف آنها ممکن است خواسته اند بیشتر از سی میلیون نفوس آذربایجان را که در ایران زنده گی می نمایند اغفال نموده به آنها روح غیر آذربایجانی و غیر تورک بدمند و روی آرزوهای ایشان را در مورد ایجاد فرهنگستان زبان ترکی و آمورش به زبان ترکی و..... را در قلمرو جغرافیائی ایران با خاکستر اینگونه تبلیغات ساده لوحانه بپوشانند و از رشد تمایلات اتنیکی آنها در ماورای قفقاز در آذربایجان باکو و نخجوان جلوگیری نمایند، در غیر آن هر ذیشعوری درک می نماید که نژاد ها چه تورک و چه عرب، چه فرنگ و انگلیس، چه روس یاجرمن، باصحبت کردن به فارسی درجملهُ نژاد فارس یا فارسی زبان محسوب نمی شوند. چنانچه خود ایرانی ها می دانند که ارمن ها، عرب ها، ترکمن ها، اوزبیک ها، کلدانی ها، آشوری ها، کردها، و دیگران که در ایران زنده گی می نمایند همه فارسی صحبت می کنند و تمام شاهان و امپراتوران تورک تبار در پانزده قرن گذشته فارسی صحبت می کرد و این زبان را در قلمرو خود ها بحیث زبان تفاهمی بین تمام اقوام ساکن در مناطق تحت فرمان شان قرار داده بودند، هیچکدام آنها از نژاد فارسی زبان یا تاجیک محسوب نمی گردند، دانشمندان، جامعه شناسان اتنیک شناسان، تیوریسن های سیاسی اجتماعی و سایر صاحب نظران هیچگاهی نسبت نوشت و خوان و یا صحبت کردن به زبان غیر اتنیکی اصالت نژاد و اتنوگرافی آنهارا مانند ناسیونالیست های فارسی زبان زیر سوال نبرده اند.
در دنیای معاصر هزاران ایرانی به زبان فرانسوی، انگلیسی، جرمنی، روسی می نویسند، می خوانند و صحبت می نمایند که هیچکدام آنها اصولآ فرنگ تبار، انگلیس تبار، روس و یاژرمن تبار شمرده نمی شود. زبان وسیله و افزار تفاهم بین نژادها و اقوام و هستی آنهاست که هیچگاهی بر اصالت نژادها تاثیر ندارد چنانچه در هندوستان سلالهُ اوزبیک ها و تورک های باقیمانده از دوران امپراتوری تورک تباران به مرور زمان زبان اتنیکی خود را فراموش نموده مطابق به محل سکونت خود یکی از زبانهای قارهُ هند را فرا گرفته و به آن تکلم می کنند، دانشمندان هند همیشه آنها را تورک تبارهای هندی زبان می نامند. همچنان اولاد و احفاد هزاران پشتو زبان با قیمانده از دوران سلطنت احمد شاه بابا در قارهُ هند به مرور زمان زبان پشتو را فراموش کرده زبان محیط زنده گی خود را فراگرفته اند، دانشمندان هیچوقت بر اساس زبان تفاهمی شان آنها را هندی تبار نمی گویند، بلکه پشتون تبارهای هندی زبان می گویند، در امریکا و کانادا حدود 145 نژاد با زبان های مختص به خود صحبت می نمایند. اما در امریکا زبان انگلیسی و در کانادا زبان انگلیسی و فرانسوی زبان تفاهمی بین تمام ساکنین آنکشور می باشد که همهُ آنها شهروندان ایالات متحدهُ امریکا و کانادا هستند. اما هیچکدام آنها علی الرغم طرح و تصور ناسیونالیستان ایرانی و علاقمندان متأسف خاص فارسی زبان ها نسبت صحبت به انگلیسی و فرانسوی، انگلیسی یا فرانسوی تبار شمرده نمی شوند.
برخی از ناسیونالیستان فارسی زبان استدلال می نمایند که اصطخری در قرن چهارم لسان اهل آذربایجان را پارسی گفته و زبان ارمنستان را عربی و پارسی نوشته است معتقدین این نظر متوجه نمی شوند و یا نمی خواهند متوجه شوند که هنوز ارمن ها در هر کجای دنیا که باشند و به هر زبانی که تکلم می نمایند، از لحاظ نژاد ارمن و ارمنی تبار هستند و آذربایجانی ها نیز تورک تبار و آذربایجانی هستند.
افلاطون در قرن هفتم قبل از میلاد گفته بود : روح مانند کبوتریست که به پرواز می آید و به قالب جسم حلول می کند وقتی حیات انسان به پایان می رسد مانند کبوتر از قالب جسم بیرون پرواز می نماید. این گفتهُ افلاطون در آن زمان و مدت های بعد قابل قبول برای ارادتمندان وی بود. اما در قرن 21 نسبت بالا رفتن میزان فهم و آگاهی علمی انسانها ممکن است این نظریهُ افلاطون به ذهن یک ابجد خوان نیز قبل از آنکه پذیرفته شود سوال هائی را ایجاد نماید.
در تاریخ مذاهب آمده است در قرن چهارم میلاد مسیح پیشوایان مذهب مسیحیت گرد بودن و متحرک بودن زمین را قبول نداشتند و فکر می کردند که زمین مسطح و هموار است هر شخص تا آخر آن برود به پائین سقوط می کند. اما امروز این نظر برای خود مسیحیان و حتی برای اطفال آنها نیز مضحک خواهد بود، از این سبب در عصر حاضر بگفته های قرن چهارم اسطخری چسپیدن و تلاش برای قبولاندن آن برای دیگران بمانند آب در غربال کردن و یا آب در هاون کوبیدن است زیرا همه می دانند که هنوز آذربایجانی ها تورک تبار و آذربایجانی اند و ارمن ها هنوز ارمنی نژاد هستند.
برخی از فارسی زبان های پیرو اندیشهُ طراحان ایران بزرگ استدلال می کنند که ابوالعلی گنجوی. مجید یلقانی. خاقانی شروانی و سایر شاعران آذربایجانی در زمان خودشان در قرن ششم به فارسی اشعار دیوان خود را سروده اند از این سبب آنها فارسی زبان و جزء لایتجزای ایران زمین و از نژاد فارس اند. آنها متوجه نیستند که ظهیرالدین بابر امپراتور تورک تبار که قارهُ هند، خراسان بزرگ شامل اراضی افغانستان و ایران امروزی و آسیای مرکزی تا ماوراألنهررا زیر بیرق خود داشت دیوان اشعار و نوشته های فراوانی به فارسی دارد. آیا می شود او را فارس نژاد و یا ایرانی تبارخواند؟ البته نه! تیمور شاه پسر ارشد احمد شاه بابا در افغانستان که پشتون تبار بود دیوان اشعارخود را به فارسی سروده است آیا می شود او را ایرانی تبار یا فارس نژاد و یا تاجیک نژاد گفت؟ البته نه (اگر روحیه منطق پذیری وجود داشته باشد همین قدرکا فی است. ( درخانه کس است یک حرف بس است)
پایان