خوراسان ﺗورکلرین دیل و کولتورلری

زبان و فرهنگ ترکان خراسان

ضرب المثل ترکی با لهجه بجنورد با تصویر سازی

+0 به یه ن

ضرب المثل ترکی با لهجه بجنورد با تصویر سازی

علی اکبر سراج اکبری:

آلِّنگدَه یازِلَن پوزِلمَس (آلئنگ ده یازئلن پوزول مس)

 ترجمه: پیشانی نوشت تغییر نمی کند

تصویرسازی ادبی : در هشت سالگی پدر و مادرش مردند. دختری بود با قیافه نه چندان زیبا ولی اطلاق صفت زشت هم بی انصافی بود. برادر سیزده ساله اش از او نگهداری می کرد، وقتی دختر به سن دوازده سالگی رسید، تمام سر انگشتانش پینه بسته بود و می شد گفت تمام مدتی را که بیدار بود فرش می بافت.

برادر هجده سالش شده بود و یک لات و معتاد تمام عیار. تمام مزد قالی بافی خواهرش را به ضرب کتک از او می گرفت و خرج اعتیادش می کرد. اما خواهر اورا تنها پناهگاه و حامی خود می دانست و دلش راضی نمی شد خاری پای برادرش را خراش دهد. همیشه باخود می گفت : " منیم آلئمده یازئلان پیس یازئلیب و پوزئل مس " یعنی"  پیشانی نوشت من از بد بختی من حکایت می کند و تغییر پذیر هم نیست". یکسال بعد برادر به خاطر افراط در مصرف مواد فوت کرد و دختر تنها ماند و مورد حمایت همسایه ها قرار گرفت. هر چند از کتک های برادر خبری نبود، اما دلش برای تنها هم خونش تنگ می شد و درخلوت گریه می کرد. کم کم وقتی یکی دو سالی از سن بلوغش گذشت آبی زیر پوستش جمع شد و به دختری نسبتا زیبا تغییر پیدا کرد و پسر جوان همسایه خواستگار سینه چاکش شد. کم کم دختر فکر می کرد که پیشانی نوشتش دارد، تغییر می کند و اینطور نیست که هرچه در پیشانی نوشته شده باشد همان می شود. خواستگاری ها انجام شد و کم کم موعد عروسی نزدیک شد، اما پیشانی نوشت داشت کار خودش را می کرد در همین روزها، قوچ همسایه با شاخ هایش چنان به تهیگاه دختر کوبید که او را چند ماهی بستری کرد و وقتی از بستر برخواست، دیگر آن دختر خوش اندام نبود که مثل کبک می خرامید، بلکه چلاق شده بود و به حالت دلخراشی لنگ می زد و برای برداشتن هرقدم خودش را به حالت بسیار نا خوشایندی پیچ می داد و در اثر این رنج صورتش هم آن طراوت را از دست داده بود و دوباره دختر معتقد شد که : " آلِّنگدَه یازِلَن پوزِلمَس " (آلئنگ ده یازئلن پوزول مس)، چرا که پسر همسایه هم از دواج با او منصرف شد و با دختر دیگری ازدواج کرد و سال ها بعدکه یک پیر دختر پنجاه ساله شده بود در بستر مرگ از خدا می خواست که گناهان او را ببخشد و اگر بار دیگر او را به دنیا آورد با پیشانی نوشت بهتری بیاورد. رندی این نجوا را شنید و گفت معلوم نیست باید خدا دختر را ببخشد یا دختر خدا را ببخشد!

منبع : وبلاگ طنز بجنورد


آچار سؤزلر : آتالار سٶزو,