ظلم ستیزی سلطان محمود غزنوی
ظلم ستیزی سلطان محمود غزنوی :
اشاره : از آنجا که تاریخ نویسی و بازگویی گذشته در ایران به دلایل مختلف سلیقه ای و سفارشی بوده و هست. خصوصا تاریخ رسمی که در مدارس نیز تدریس می شود. در ایران سعی نمی شود، حقایق و واقعیت های تاریخی را آنگونه که بوده بنویسند و بشناسانند، بلکه همیشه خواست اربابان زر و زور بوده که تعیین کرده تاریخ را چگونه بنویسند. بنابراین نمی توان چندان به تاریخ نگاری درایران اعتماد کرد.
در این مقاله برخورد سلطان محمود با یکی از ظالمین در بار خود را آورده ایم تا بدین وسیله نمونه ای از تفاوت تاریخ نویسی واقعی ترکان با جعلیاتی کی دیگران برای ملت تورک نوشته اند معلوم شود.
غزنویان :
غزنویان از امپراطوری های تــُورک نژاد بود که به مدت 239 سال بر منطقه بزرگی از خاورمیانه و آسیای مرکزی حکومت می کرد. تاریخ حکومت این امپرا طوری تورک از سال 344 هجری قمری تا 583 هجری قمری به طول انجامید.
سلطان محمود. به دلیری و بیباکی و کثرت فتوحات و شکوه دربار در تاریخ اسلام، و به داشتن هوش سرشار و درک سریع مشهوراست. وی اولین فرمانروا در قلمرو خلافت اسلامی است که به خود عنوان « سلطان » داد تا استقلال خود را از دستگاه خلافت نشان دهد.
سلطان محمود غزنوی شبی هر چه کرد خوابش نبرد.
غلامان را گفت : حکما به کسی ظلم شده او را بیابید. پس از کمی جستجو غلامان باز گشتند و گفتند : سلطان به سلامت باشد دادخواهی نیافتیم.
اما سلطان را دو باره خواب نیامد. خود برخاست و با جامه مبدل بیرون شد. در پشت قصر و در کنار حرمسرا ناله ای شنید که خدایا! محمود اینک با ندیمان خود در حرمسرا نشسته و در نزدیکی قصرش اینچنین ستم می شود.
سلطان گفت : چه می گویی؟ اینک من محمودم و از پی تو آمده ام. بگو قصه چیست؟
آن مرد گفت : یکی از خواص تو که نامش را نمی دانم، شب ها به خانه من می آید و به زور زن مرا مورد آزار و اذیت خود قرار می دهد.
سلطان گفت : اکنون کجاست؟
مرد جواب داد : شاید رفته باشد.
شاه گفت : هر وقت آمد مرا خبر کن و او را به پاسبان قصر معرفی کرد و گفت : هر زمان این مرد مرا خواست به من برسانیدش حتی اگر در نماز باشم.
شب بعد باز همان سرهنگ به خانه آن مرد بینوا رفت. مرد مظلوم به سرای سلطان شتافت.
سلطان محمود با شمشیر برهنه به راه افتاد. در نزدیکی خانه آن مرد صدای عیش مرد را شنید.
شاه دستور داد : چراغ را خاموش نگاه دارید. آنگاه آن ظالم را با شمشیر کشت. پس از آن دستور داد تا چراغ بیفروزند و در صورت کشته نگریست. پس دردم سر به سجده نهاد.
آنگاه صاحبخانه را گفت : قدری نان بیاورید که بسیار گرسنه ام .
مرد عرض کرد : سلطانی چون تو چگونه به نان درویشی چون من قناعت توان کرد؟
سلطان گفت : هر چه هست بیاور.
مرد تکه ای نان آورد و سبب خاموش و روشن کردن چراغ و سجده و نان خواستن سلطان را پرسید.
سلطان محمود گفت : آن شب که از قصه تو آگاه شدم با خود اندیشیدم در زمان سلطنت من کسی جرات این کار را ندارد، مگر یکی از فرزندانم .
گفتم چراغ را خاموش کن تا محبت پدری، مانع اجرای عدالت نشود. چراغ که روشن شد، نگاه کردم، دیدم بیگانه است و سجده شکر گذاشتم. اما غذا خواستنم از این رو بود که از آن شب که از چنین ظلمی در ملک خود اطلاع یافتم با پروردگار خود عهد بستم لب به آب و غذا نزنم تا داد تو را از آن ستمگر بستانم. اکنون از آن ساعت تا حال چیزی نخورده ام.
............
توضیح : یکی از گفتارهای فولکوریک ترکان روستای گریوان واقع در بخش مرکزی بجنورد در باره سلطان محمود غزنوی چنین است : سلطان محموددن بئ هی (کاتا، بؤیوک، بؤهؤک ) خدای دئ.
بک، بگ، بیگ، بئهی و بئی، ... کلمه هایی ترکی به معنای امیر بوده و در فرهنگ سیاسی دول ترکی عموما درجه ای بالاتر از آقا و پایین تر از خان و خاقان ترکی است. امروزه " بئهی یا بؤهؤک " در ترکی خراسانی معادل کاتا، بؤیوک بمعنای بزرگ است.
باخیشلار :چهارشنبه 10 تیر 1394 یازار: ائلچی بئی
سالاملار یورولمایاسیز.
کاتا سوزو خوراسان تورکجه سینده منجه آقا یاخود قاغا سوزو دور بویوک قارداش دئمکدیر شیراز هنده ورینده کاکا دا دئیلیر.
بئی سوزو اصلینده بییک دئمکدیر کی بئی سوزو اونون قیسسالمیشدیر فارسلار بزرگ سوزون بیزیم بییک یاخود بویوک سوزموزدن آپاریبلار
خان سوزوده اسگی تورک دیلینده قان تانری یا دئیلیبدیر سونرا لار تورک و چین شاهلاری بو آدی منیمسه ییب اوزلرینه گوتوروبلر
یورولمایاسیز