قصه ای برای یک ضرب المثل ترکی با لهجه بجنورد
قصه ای برای یک ضرب المثل ترکی با لهجه بجنورد
علی اکبر سراج اکبری :
قصه ای کوچک به زبان فارسی برای ضرب المثلی بزرگ به زبان ترکی با لهجه بجنوردی
توضیح : ویرایش عبارات ترکی در داخل پرانتز توسط نویسنده وبلاگ صورت گرفته است
ضرب المثل : اََیَه دُنیانِه دَنَه گِتَرسِن کَکیلی نِنگ خورَیِه رِی دِه
( ایه ر دونیانئ ده نه گئترسئن که کیلی نئنگ خوره یئ رئ دئ)
ترجمه : اگر دنیا را دانه بردارد. خوراک کبک شن و ماسه هست
****
قصه کوتاه : پیشه اش خارکنی بود. زحمت شبانه روزیش کفاف حداقل خرج روزانه اش را نمی داد، قوت لایموتش نان جو بودبا ماست چکیده و خشک که از دوغ جوشانده بدست می آید و همان دوراق یا (کوپک یا کئپه ئ بوغان) به زبان ترکی با لهجه بجنوردی است. سال های سال به این غذا عادت کرده بود. روزی در کنار بوته خاری یک چراغ پیه سوز گلی پیدا کرد. کمی غرغر کرد و به در گاه خدا نالید که: خدایا مگر نمی شد این چراغ پیه سوز از جنس طلا باشد؟! و چراغ را پرت کرد. تا چراغ به زمین خورد دودی از لوله فتیله چراغ بیرون آمد و در هوا به هم پیچید و پیچید و خارکن با چشمان بهت زده در مقابل خود یک دیو چراغ جادو دید که دست به سینه ایستاده و می گوید: ارباب چه دستور می دهند. خارکن که از این افسانه ها زیاد شنیده بود خیلی در بهت و حیرت نماند. شکر خدا را کرد و از ناشکری اش نادم شد و چون خیلی گرسنه اش بود به دیو دستور داد که : چندین پرس چلو کباب حاضر نماید. دیو در طرفته العینی غذا را حاضر کرد. خارکن نگاهی به غذاها کرد و دستور داد مقداری نان جو و ماست خشک ( کئپه ئ بوغان ) (1) هم حاضر نماید و دیو این کار را با سرعت حیرت انگیزی انجام داد، جالب تر اینکه کِئپَی بوغَن (کئپه ئ بوغان) را در ظرف طلائی حاضر کرده بود. از آن پس و در روزهای آینده هربار که خارکن اسم غذاها را به دیو می داد حتما نان جو و ماست خشک هم جزو سفارشات بود و هر روز هم بیشتر همان، نان جو و ماست خشک را می خورد. تا اینکه یک روز حوصله دیو سر رفت و احساس کرد که خارکن برای زحمت های جادوئی او ارزشی قائل نیست. این بود که در سینی غذاها یک نوشته هم گذاشت. خارکن کاغذ را برداشت و دید در آن یک ضرب المثل ترکی با لهجه بجنورد نوشته است : ( ایه ر دونیانئ ده نه گئترسئن که کیلی نئنگ خوره یئ رئ دئ).
خارکن ضرب المثل را خواند و به دیو گفت : مگر تو ترک بجنوردی هستی ؟ دیو گفت بله، مگر از لهجه ام متوجه نشدی ؟ و ادامه داد که یک روز به آغا محمد خان قاجار متلک گفتم، او هم مرا داخل این چراغ کرد و گفت مردی تو را نجات می دهد که هر چند هم ثروتمند شود غذایش " کِئپَی بوغَن" خواهد بود.
...........
(1) - کئپه ئ بوغان (دوراق ): ماست خشکی که از دوغ جوشانده شده بدست می آید و ماست خشک کاملا بی چربی که وقت خوردن به سختی از گلو پائین می رود و تصور می کنم که به همین جهت آن را (کئپه ئ بوغان) نام نهاده اند چرا که ترجمه آن به فارسی می شود ( سگ خفه کن )