جنگ کرنال و تخت و خنجر اهدائی نادرشاه به سلطان عثمانی
جنگ کرنال و تخت و خنجر اهدائی نادرشاه به سلطان محمود عثمانی
نویسنده : بهمن رنجبران
(جنگ کرنال-کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی ایران)
(تصویری از جنگ کرنال هندوستان)
جنگ کرنال :
جنگ کرنال (۵ اسفند ۱۱۱۷، ۱۵ ذیالقعده ۱۱۵۱، ۱۳ فوریه ۱۷۳۹) جنگی است که نادرشاه افشار طی آن هندوستان را فتح کرد. دلیل وقوع این جنگ، فرار افغانهای یاغی به هندوستان، و عدم تسلیم ایشان توسط محمدشاه، پادشاه هند بودهاست. پس از شکست اشرف افغان در ادامه نبرد دامغان و مورچه خورت اصفهان و فرار آنان به هرات و قندهار، به تعقیب افغانها پرداختند و پس از درگیری در قندهار، آنها را منهدم و شهر را تصرف کردند. بقایای افغانهای مهاجم به دهلی گریخته و به محمدشاه گورکانی پناه بردند. نادر با اعزام فرستادگانی به دربار هند خواستار استرداد فرماندهان و افسران افغان به در بار ایران شد. پس از رسیدن فرستادگان نادر به دهلی و اعلام استر داد پناهندگان افغان به ایران محمد شاه با مشورت امیران و وزیران درگاهش رأی به عدم استرداد پناهندگان به ایران داده شد و با فرستاده نادر به تندی برخورد نمود و نهایتاً او را به قتل رساند و به این ترتیب زمینه و بهانه لازم را جهت لشکرکشی و حمله نادر را به هند فراهم نمود. چون مشاوران او هرگز تصور نمیکردند که سربازان نادر بتوانند افغانستان را کامل فتح کرده و قصد دهلی کنند و از طرفی با وجود لشکریان بیشمار هندی و ذخایر مالی اطمینان داشتند که نادر به فکر حمله به هند نخواهد بود. اما مقدر چنین بود که شاه ایران، با حدود دوازده هزار سرباز ورزیده حملات خود را به هند آغاز کند و پس از چند نبرد خونین دهلی به تصرف ایرانیان درآمد. نادرشاه سه بار به هند اخطار نمود که افسران اشرف افغان را که جزوغارت گران بودند (حدوداً ۸۰۰ نفر) و در قتلعام مردم ایران نقش اساسی داشتند به ایران تحویل دهد. در پی عدم تحویل آنها سپاه ایران از رود سند گذشتند و در جنگ کَرنال هندوستان را شکست داده و دهلی پایتخت آن را تصرف کردند. سپس ۸۰۰ متجاوز افغان را در بازار دهلی به دار زدند و بازگشتند. در این جنگ بیش از سی هزار نفر کشته شدند.
نادر چون خودش ترک بود و محمد شاه نیز دوحه ی ترکمانیه داشته و ازسلسله گورکانیه بود ارادتی به محمد شاه گورکانی پیدا کرده و تاج پادشاهی هند را بر سر محمد شاه گذاشته و پادشاهی هندوستان را به ایشان واگذار می کند و با غنائم فراوان که از هند به چنگ آورده بود به ایران باز می گردد، نادرشاه در مورد تفویض سلطنت هندوستان به محمد شاه گورکانی، در نامه ای که برای سلطان محمود عثمانی فرستاده چنین نوشته است :
چون این خیرخواه ترکمان و پادشاه معزی الیه نیز دوحه ی ترکمانیه و سلیل سلسله ی جلیله گورکانیه بودند در عالم ایلیت و اتحاد و جنسیت ، پادشاهی هندوستان را کماکان به والاجاه مشارالیه تفویض و خطبه و سکه را باز به نام اوجاری ساختیم. غنائمی که نادر شاه به ایران آورد ده برابر بیشترین در آمد سالانه دوران صفویه برآورد شده است. در میان این غنائم جواهراتی چون کوه نور و دریای نور و تخت طاووس شهرت دارند.
نادر شهریار توانای ایران به رغم کمی سپاهیانش در مقابل لشکریان فیل سوار هندی توانست با به کارگیری تاکتیکهای نوین جنگی لشکر انبوه هندوستان را در هم بکوبد. در نبرد کرنال نادرشاه توپخانه را در جلو سپاه قرار داده و تعدادی شتر مجهز به ظروف مملو از روغن مشتعل پشت توپخانه قرار داد. در طی شلیک توپ ها شتر ها رم کرده و با پیشروی به جلو، فیل های ارتش هند را وحشت زده می کنند. فیل های رمیده هم عقب نشینی می کنند و ارتش هند علاوه بر از دست دادن مقدار زیادی از قدرت نظامی با هجوم فیل ها پراکنده شد. سواران سنگین اسلحه ارتش نادر هم در این فرصت حمله کرده و ارتش هندوستان را در هم کوبیدند. بدینگونه نادر شاه بزرگ توانست با استفاده از تکنیک های کارآمد ارتش خود رابه یک جنگ افزار رعب آور برای دشمن تبدیل کند.
« نادرشاه ضمن مراسله محبت آمیزی به شرح زیر، خبر فتح و پیروزی خود را در هندوستان برای سلطان محمود ابن سلطان مصطفی پادشاه عثمانی می نویسد، در این نامه به سلطان عثمانی گوشزد می کند که ما همواره به گفته ها و قولمان وفا داریم و به مملکت و کشوری، اجازه نمی دهیم به دشمنانمان جا و مکان و نیرو داده و برعلیه ما بشوراند، و اشاره می کند : اهمیت ویژه ای به ترک تباری خودمان داده و روی همین اصل محمد شاه را در مقام پادشاهی ابقا کردیم، و همچنین خبر می دهد، ترکان عثمانی، شکست دادن هندوستان و تسخیر آنرا دانسته و در نبودنش در سرزمین ایران ، بار دیگر هوس تجاوز به خاک ایران در سر نپرورانند.»
نامه نادرشاه به سلطان محمود عثمانی :
بسم الله الرحمن الرحیم
جواهر زواهر ادعیه ی طیبه و لالی متلالی اثنیه زاکیه که در تلالو بهاء بادره یکتای آفتاب و گوهر شب چراغ ماه برابری و در ضوء و صفا با اکلیل چرخ فیروزه گون همسری نماید از مخزن درون و گنجینه ی دل دوستی محزون هدیه ی بزم مینو مثال و تحفه ی پیشگاه حضور ارم تمثال اعلیحضرت فلک رفعت مهر جهانتاب سپهر جهانداری و جهانبانی خورشیدی عالم افروز اوج خلافت و کامرانی کوه پا برجای جهان عز و تمکین دریای عالم محیط بسیط روی زمین شهریار حزم و وقار، شهسوار معرکه ی گیر و دار، خسرو ملک پرور ملک خدم خدیو فلک قدر انجم حشم سرور گردن فراز مهر افسر داور دارا رای فریدون فر، پادشاه ظل الله اسلام پناه، دادار دادگستر عدل آگاه، اعظم سلاطین جهان، افخم خواقین دوران، ناصرالاسلام والمسلمین قال عال کفار والمشرکین، قاآن البرین و خاقان البحرین، خادم الحرمین الشریفین، ثانی اسکنر ذی القرنین، السلطان الغازی محمودخان – شیدالله ارکان –خلاصه الکبری بجلائل منه – ساخته بر لوح محبت می نگارد که قبل ازین کیفیت تعهدات حضرت محمد شاه پادشاه والاجاه هندوستان به توسط ایلچیان در باب افاغنه و اشرار قندهار و بعد از آن خلف وعده ظاهر ساخته و به علاوه آن ایلچی اخیر را که از قندهار رفته بود برخلاف قانون سلاطین نگهداشتن و به جواب نامه نپرداختن از خارج به عرض ایستادگان ساحه یعز و جاه رسیده خواهد بود. درین اوان که آن مقدمات باعث توجه این نیازمنددرگاه اله به جانب هندوستان گردید پادشاه سابق الذکر تمامی سپاه خود را از اطراف ممالک هند جمع آورده به استعداد و اثاثه ی سلطنت از شاه جهان آباد « 2 »حرکت و در چهل فرسخی شاه جهان آباد در محل موسوم به کرنال حصن حصین و حصار متین ترتیب داده به عزم جنگ توقف و این خیرخواه نیز بعد از ورود به منزل انباله پانزده فرسخی کرنال که ازین معنی مطلع گردید متوکل اعلی الله، ایلغار و روز پانزده ذی القعده الحرام تلاقی فر یقین واقع گشته بعد از اشتمال نایره ی گیرو دار به عنایت کردگار شکست بر آن گروه افتاد جمعی از خوانین و اعیان دولت او با چهل چنجاه هزار سپاه هندوستانی عرصه ی شمشیر و فوجی زنده دستگیر گشته ، تمامی خزاین و اسباب و توپخانه ی پادشاهی و اورائی به تصرف در آمد و محمد شاه «3 » منهزم و به حصنی که ترتیب داده بود متحصن گشته بعد از سه روز که خود را محصور و راه چاره را مسدود یافت با بقیه ی امرا و سران سپاه وارد اردوی همایونی شده این نیازمند درگاه اله را ملاقات و تاج و نگین سلطنت را سپرده از موضع مذکور به جانب شاه جهان آباد نهضت نمودیم . و بعد از ورود به شاه جهان آباد « 4 »، جمیع صوبه داران « 5» اطراف و راجه های «6 »اکناف نیز در مقام اطاعت و فرمانبرداری در آمده ، بعد از چندی که فتح ولایات و نظم مهمات آن سرزمین بروجه اجمل و اکمل به عمل آمد. چون این خیرخواه ترکمان و پادشاه معزی الیه نیز دوحه ی ترکمانی هو سلیل سلسله ی جلیله گورکانیه بودند در عالم ایلیت و اتحاد و جنسیت، پادشاهی هندوستان را کماکان به والاجاه مشارالیه تفویض و خطبه و سکه را باز به نام او جاری ساختیم « 7 » . چون صوبه ی دارالملک کابل و غزنین که در سمت غربی رود اتک «8» از حد تبت و کشمیر الیجایی که آب رودخانه مزبور به دریای محیط «9» اتصال می یابد بعلاوه صوبه ی تهتها «10» و بنادر «11» و قلعجات تابعه ضمیمه ی ممالک محروسه ایران ساخته « 12» عطف عنان عزیمت فرمودیم «13». بعد از ورود به حوالی رود اتک که راس الحد ممالک مختصه به این خیرخواه بود و منظور نظر دوستی پرور آن بود که ، ایلچی برای ابلاغ این خبر و ایصال نوید فتح و ظفر روانه حضور همایون و از نفایس هندوستان و گل های این سرا بوستان رسدی ارسال آن درگاه سپهر نمون شود. مقارن آن خبر وفات علیمردان خان فیلی «15» در سیواس «16» به عرض مقیمان عتبه ابد اساس رسید هموید آن اراده گردید. لهذا شهامت و بسالت پناه عالیجاه مقرب بارگاه خاقانی حاجی خان خراسانی چرخچی باشی «17» را که از چاکران قدیم الخدمه ی این درگاه و از راه و رسم سفارت آگاه بود تعیین و انجام اموری راکه به مرحوم علیمردان خان مرجوع بود به عالیجاه مشار الیه محول ساختیم که به اتفاق رفقای علیمردان خان که در آن حدود توقف دارند به تمشیت آنها پردازد و امور مشروطه را که در عقده ی تعویق مانده به دستیاری مصلح تسنجان آن دولت علیه و کارآگهان آن مملکت سینه پذیرای صورت حصول سازد. و برای خالی نبودن نامه ی خلت ختامه به موجب فصیل علی حده بعضی اشیاء به رسم هدیه و سوغات هندوستان مرسل گردید. «18» رجا و مأ مول آنکه در منظر اقدس خاقانی و محضر حضرت سلطانی موقع قبول یابد. از آنجا که آمد و شد رسل و رسائل فی ما بین سلاطین ذیشان با بسطب ساط امن و امان و موجب آسایش جهان می باشد به مقالید اقلام درارتسام و مفاتیح خامه ی براعت نظام فاتح ابواب صداقت و التیام بوده رسم بیگانگی متروک و طریقه ی ظریفه ی یگانگی مرعی و مسلوک فرمایند. همواره نیز اعظم خلافت و سلطنت و جهانداری در عرصه ی اقالیم جهان ضیا بخش ساحت آمال پیر و جوان بوده ملجاء و ملاذ قیاصره ی دوران و اکاسره ی زمان باشند. «19» برگزیده قادر در جهان بود نادر. (از : اسناد و مکاتبات تاریخی ایران دوره افشاریه به کوشش محمدرضا نصیری)
تخت اهدائی نادرشاه افشار به سلطان محمود عثمانی:
نادر شهریار نامی ایران با وجود قدرت نمائی های بسیار در مقابل هجوم مداوم دولت عثمانی ، همواره در آرزوی آن بود که روزی میان دو همسایه بزرگ صلح و آشتی برقرار شود و مرزهای آنها مبدل به مرزهای دوستی و مودت گردد ، اتباع دو کشور در آرامش زندگی کنند و بدین ترتیب با از میان برخاستن نفان و دشمی جهان اسلام قدرت گذشته را بازیابد و بیش از گذشته بسط و توسعه پیدا کند . او در دشت مغان با بزرگانی که وی را برای پادشاهی انتخاب کرده بودند پیمان بست که از تعصبات خانمان برانداز مذهبی چشم بپوشد و عداوت و کینه نسبت به سنیان را که در عهد صفوی به اوج رسیده بود از دل و اندیشه بزداید . وقتی زندگی این مرد بزرگ تاریخ را مورد پژوهش و بررسی دقیق قرار دهیم در می یابیم علی رغم ضربات هولناک و کوبنده ایکه بر سپاه عثمانی وارد میسازد همیشه درصدد آنست که راهی برای برقراری صلح دائمی میان دو کشور بجوید و از دشمنی دو ملت مسلمان و اتلاف نفوس جلوگیری بعمل آورد . بدنبال همین سیاست آشتی جویانه با دولت عثمانی است که پس از مراجعت از هندوستان در تاریخ بیستم رجب سال 1152 هجری قمری ( نوامبر 1739 ) چمیشگزک چرخچی باشی را بعنوان سفیر برای آگاه نمودن دولت عثمانی از جریان فتح هند با هدایائی بدربار عثمانی اعزام داشت . چند سال بعد نیز مصطفی خان شاملو را همراه میرزا مهدی خان استرآبادی ( مؤلف تاریخ نادری ) را نیزبا هدایائی به استانبول اعزام داشت از جمله این هدایا تخت طلای مرصعی بود. که نادرشاه افشار به سلطان محمود اول هدیه کرده است. بدواً تصور میشد این تخت متعلق به شاه اسماعیل صفوی بوده و سلطان سلیم اول (یاووز) آن را ضمن غنائم جنگی در جنگ چالدران از دربار ایران به غنیمت گرفته و به استانبول برده است. اما بعداً محققین و کارشناسان هنر با دقت در مواد و مصالح به کار رفته در ساخت تخت، به ویژه در شیوۀ زرگری و جواهرات و تزئینات آن، در یافتند که این تخت ساخت هنرمندان هند دورۀپادشاهان مغول بوده و جزو تخت هائی است که نادرشاه با تخت طاوس بهایران آورده و سپس در سال 1159 هجری قمری ( 1746 میلادی ) همراه هدایا به سلطان محمود عثمانی ( 1754 – 1730 میلادی ) هدیه نموده است. این تخت اکنون در سالون شماره 3 موزة توپ قاپوی استانبول به معرض تماشاست ، این تخت بشکل بیضی بوده و مانند کاناپه بزرگی است که دارای چهارپایه ضخیم با برجستگی های درشتی میباشد ارتفاع آن 46 سانتی متر ، اسکلت تخت چوبی و روکش بدنه و پایه ها از طلاست که با رنگهای سبز وسرخ میناکاری شده و با انواع زمرد و یاقوت ومروارید یک اندازه تزئین شده است . این جواهرت باشکال گل و شاخه روی میناکاری نصب گردیده است . بلندی دیواره پشتی تخت 41 سانتی متر می باشد و روی خارجی آن به تزیینی که ذکر شد با جواهرات تزئین شده ، ورودی داخلی آن دارای گلهای مینائی سرخ و سفید است و در طول قسمت بدنه پشت تخت برجستگی مخروطی شکل تزئین شده با یاقوت وجود دارد که در هر سر برجستگی قطعه زمردی نصب شده است . بالش روی تخت از مخمل ارغوانی رنگ دوخته شده و اطراف آن با مروارید گلدوزی گردیده و با پولکهای زلائی و یاقوت و زمرد تزئین شده است . این تخت دارای پایتختی کوچک نیز میباشد که تزئینات آن مشابه تخت بزرگ است .
(این تخت در موزۀ توپ قاپی سرایی استانبول ترکیه نگهداری می شود)
خنجر اهدائی سلطان محمود عثمانی به نادرشاه افشار:
بعد از انعقاد قرار دارد کردان در 17 شعبان 1159 ( 4 دسامبر 1746 ) سلطان محمود عثمانی احمدپاشا را همراه عده ای با هدایائی فراوان بعنوان سفیرکبیر به ایران می فرستد از جمله این تحف خنجر جالبی است که قبضه آن با سه قطعه زمرد درشت تزئین یافته و در بالای آن نیز زمرد درشتی کار گذاشته شده و در زیر آن ساعت کوچکی قرار گرفته است . طول خنجر 35 سانتیمتر ، اندازه زمیردهای روی قبضه 3 . 4 سانتی متر و جنس غلاف و قبضه از طلا بوده و با الماس های متعدد به اشکال گوناگونی تزئین داده شده است. متأسفانه این هیأت وقتی به ایران میرسد که نادر بقتل رسیده و بهمین علت هدایا به استانبول باز گردانیده می شود و این خنجر در سالون شماره 2 موزه توپ قاپو نگهداری می شود. و امروزه مشهورترین قطعه ی موزه توپ کاپی و حتی نماد و سمبل آن محسوب میگردد و با فیلمی که در سال ۱۹۶۴ درباره این خنجر ساخته شد ، شهرت جهانی یافته است. این خنجر، که یک طرف دسته آن مرصع به سه قطعه زمرد درشت به ابعاد ۳۰ در ۴۰ میلیمتر است و طرف دیگرش با انواع سنگهای گرانبها تزئین شده و درتزئین زنجیر و جلد آن از کاربرد فراوان طلا و الماس کوتاهی نشده ، در نوع خود در جهان بینظیر است و بیشترین بازدید کننده را دارد.
( این شمشیر در موزۀ توپ قاپی سرایی استانبول ترکیه نگهداری میشود)