خوراسان ﺗورکلرین دیل و کولتورلری

زبان و فرهنگ ترکان خراسان

افعال لازم و متعدی در زبان ترکی

+0 به یه ن

افعال لازم و متعدی در زبان ترکی

زبان ترکی ازنظر وسعت و تنوع افعال ا زبان‌های غنی است و بن فعل دراین زبان به تنهایی دارای ارزش امر مفرد است. افعال ترکی از نظر اشکال، وجوه و زمانهای متعدد بسیار غنی و متنوع و از نظر تعریف افعال با قاعده‌ترین زبان در دنیا بوده یطوریکه همه افعال در آن با قاعده اند(بجز فعل ناقص و فراموش شده " ایمک "به معنی بودن). افعال دراین زبان حالت انعطاف و استعداد فوق العاده‌ای به تصرف و پذیرش مفاهیم متنوع ابراز می‌دارند و برای بیان مفاهیم گوناگونی مانند ضرورت، امکان و شرط و... پسوند های متعدد می‌گیرند. دراین پست افعال متعدی ازنظر نحوی به اختصار مورد بررسی قرار گرفته اند.  


زبان ترکی ازنظر وسعت و تنوع افعال اززبان‌های غنی است و بن فعل دراین زبان به تنهایی دارای ارزش امر مفرد است. افعال ترکی از نظر اشکال، وجوه و زمانهای متعدد بسیار غنی و متنوع و از نظر تعریف افعال با قاعده‌ترین زبان در دنیا، بطوریکه همه افعال درآن با قاعده اند(بجز فعل ناقص و فراموش شده " ایمک" / به معنی بودن). دراین زبان‌ افعال حالت انعطاف و استعداد فوق العاده‌ای به تصرف و پذیرش مفاهیم متنوع ابراز می‌دارند و برای بیان مفاهیم گوناگونی مانند ضرورت، امکان و شرط و... پسوندهای متعدد می‌گیرند. دراین پست افعال متعدی ازنظر نحوی به اختصار مورد بررسی قرار گرفته اند 

 فعل لازم( تاثیرسیز) : فعل لازم( تاثیرسیز) فعلی است که مفعول نداشته باشد و اثر و نتیجه فعل فقط به فاعل برگردد. مانند : گلمک = آمدن / اویناماق=بازی کردن.

فعل متعدی (تاثیرلی): فعل متعدی (تاثیرلی) فعلی است که هم فاعل و هم مفعول داشته باشد. مانند : آپارماق =بردن / قوروتماق = خشک کردن / قورخوتماق = ترساندن / ایشلتمک =به کار بردن / چیخارتماق= درآوردن

افعال دو وجهی: فعل متعدی نیاز به مفعول دارد ولی فعل لازم بی نیازاز مفعول می باشد. البته بعضی افعال در مرز این دو تعریف قرار دارند و گاهی از گروه افعال لازم هستند و گاهی ممکن است نقش افعال متعدی را به خود بگیرند. مثلاٌ فعلی مانند «آچماق» در جمله ای مانند «قاپینی آچدی» نقش متعدی دارد اما در جمله ای مانند «گۆل چیچک آچدی» نقش لازم دارد. این نوع افعال را افعال دو وجهی یا دوگانه ( ذو وجهین ) گویند.

افعال دوطرفه : در زبان ترکی فعلی وجود دارد بنام فعل "دو طرفه"، یعنی گوینده و فاعل فعل درآنِ واحد، مفعول آن فعل هم محسوب می شود. به این فعل در ترکی " دؤنوشلو " فعل می گویند. ایت فعل درفارسی معادل ندارد. مثل مزیَّن شدن  در فارسی که اصل آن از کلمه زُیّن در عربی گرفته شده است که معنای آن زینت شدن یک وسیله دیگری است. درحالیکه معنای کلمه " به زنمک" در ترکی زینت شدن به وسیله خود شخص است. بعضی نمونه ها از این فعل بی معادل در فارسی:
اؤرتونمک: خود را پوشانیدن
یووونماق: خود را شستشو دادن
قوُ جونماق: از درد به خود پیچپدن

متعدی کردن فعل: متعدی کردن فعل دربسیاری ازافعال فارسی غیر ممکن است و باید از راههای دیگری استفاده کرد. ولی در ترکی همه افعال لازم را می توان از همان ریشه متعدی کرد. مانند:
کسمک ---» کستیرمک: بُریدن ---» بُراندن ( یعنی کس دیگری را به بریدن وادار کردن)
آلماق---» آلدیرماق: خریدن---» خَراندن! ( یعنی کس دیگری را به خریدن وادار کردن)
ساتماق---» ساتتیرماق: فروختن---» فروختاندن! ( یعنی کس دیگری را به فروختن وادار کردن)
یریمک---» یریتمک: راهاندن  رفتن---»  رفتاندن! ( یعنی کس دیگری را به راه رفتن وادار کردن)

تبدیل فعل لازم به فعل متعدی : در زبان ترکی به روشهای متنوعی می توان فعل لازم را به فعل متعدی تبدیل نمود. در این روشها یک پیوند به انتهای فعل لازم چشبیده و فعل متعدی ساخته می شود. این پیوندها عبارتند از:

1- «ت»(-t): با الحاق «ت» به انتهای فعلهای لازم «چۆرومک (فاسد شدن) ، قورخماق (ترسیدن) ، اوتورماق (نشستن)» خواهیم داشت: «چۆروتمک (فاسد کردن) ، قورخوتماق (ترساندن) ، اوتورتماق (نشاندن)» که همگی فعل متعدی هستند.

2- «ار»(-ar, -әr) : با الحاق «ار» به انتهای افعال لازمی چون «چیخماق (درآمدن) ، قوپماق (قطع شدن)» به افعال متعدی «چیخارماق (درآوردن) ، قوپارماق (قطع کردن)» می رسیم.

3- «یر»(-ır , -ir-ur, -ür) : با پیوستن این پیوند به انتهای افعال لازمی مانند «قاچماق (فرار کردن) ، بیشمک (پخته شدن)، اوچماق (خراب شدن)» می توان به افعال متعدی «قاچیرماق (فراری دادن) ، بیشیرمک (پختن)، اوچورماق (خراب کردن)»رسید.

4- «یرت»() : این پیوند ترکیبی از دو پیوند «یر»(-ır , -ir-r, -ür) و «ت»(-t) و با همان نقش است. با پیوستن این پیوند به انتهای افعال لازمی مانند «قاچماق (فرار کردن)، بیشمک (پخته شدن)، اوچماق(خراب شدن)» می توان به افعال متعدی «قاچیرتماق (فراری دادن)، بیشیرتمک (پختن)، اوچورتماق (خراب کردن)»رسید. ملاحظه می شود که از نظر وظیفه همان نقش «یر» را دارد. برای همین در هر دو حالت را می توان استفاده کرد و هر دو صحیح است.

5- «دیر» (dır, -dir -dur, -dür -): نسبت به بقیه پیوندها استفاده بیشتر و متداولتری دارد. جالب است که این پیوند هم به انتهای فعل لازم می چسبد و هم به انتهای فعل متعدی. البته با این تفاوت که فعل لازم را متعدی می کند و فعل متعدی را اجباری، و این از توانمندیهای زبان ترکی است. مثلاً افعال لازم « "گۆلمک" (خندیدن)، "باریشماق" (آشتی کردن)، "یانماق"(سوختن) » به کمک این پیوند به افعال متعدی « گۆلدورمک (خنداندن)، باریشدیرماق(آشتی دادن)، یاندیرماق (سوزاندن)» تبدیل می گردند. اما افعال متعدی «ایچمک (نوشیدن)، یئمک (خوردن) ، آلماق (خریدن)» به واسطه این پیوند می توانند افعال اجباری «ایچدیرمک (مجبور کردن به نوشیدن)، یئدیرمک(مجبور کردن به خوردن)، آلدیرماق (مجبور کردن به خریدن)» را خلق کنند.

6- «یز»() : از متعدی سازان کم نقش و نادر است ولی به هرحال در ادبیات ما جایی برای خود دارد. اگر در جایی می خوانیم: «قالخیزماق (خود را بلند کردن و بپا خاستن) ، امیزدیرمک (شیر خوراندن) ، دویوزماق (خود را سیر کردن) ، قورخوزماق (ترس فرا گرفتن) »این افعال صورت متعدی از افعال لازم «قالخماق (بپا خاستن) ، اممک (شیر خوردن) ، دویماق (سیر شدن) ، قورخماق (ترسیدن) » هستند.

 افعال متعدی تورکی با درجات مختلف : 

 ازآنجاییکه برخلاف زبان فارسی دری که بسیاری از افعال "لازم" را نمی توان بصورت "متعدی" بیان کرد در زبان غنی تورکی برای هر فعل لازم ، فعل متعدی وجود دارد، البته افعال متعدی درجه دو و درجه سه و.... نیز در زبان غنی ترکی قابل ساخت است.  که این افعال متعدی تورکی با درجات مختلف (درجه 1 و 2 و 3 و...) نیز افعال بیان می شوند که برای بیان هر از یک این افعال متعدی در فارسی دری باید یک یا چند جمله گفت تا منظور را به مخاطب برسانی. مانند: وورماق (متعدی) به معنای زدن- ووردورماق (متعددی درجه دو)، به معنی به وسیله کسی زدن – ووردوتدورماق (متعددی درجه سه) به معنای وسیله زدن کسی را فراهم آوردن. بعنوان مثالی دیگر : کلمه "قاندیرتدیرانلاری" درنربگیرید کلمه "قاندیرتدیرانلاری" در اصل از مصدر"قانماق" بمعنی"فهمیدن" و فعل متعدی "قاندیرماق" به معنی"فهماندن" می باشد که در نوع درجه 2 آن که بصورت "قاندیرتدیرماق" که در فارسی دری برای بیان آن باید دو جمله گفت: "کسی را وادار کردن برای فهماندن چیزی به شخص دیگری" میباشد. فاعل این فعل متعدی می شود: قاندیرتدیران > کسی که شخص یا اشخاص دیگری را وادار میکند تا چیزی را به کسی یا کسانی بهماند. و جمع آن میشود:
قاندیرتدیران لار > کسانی که شخص یا اشخاص دیگری را وادار می کنند تا چیزی را به کسی یا کسانی بهمانند. ("لار" علامت جمع میباشد) و "ی" در آخر قاندیرتدیرانلار(ی) بمعنای "را" میباشد: پس "قاندیرتدیران لار ی" میشود > کسانی را که شخص یا اشخاص دیگری را وادار میکنند تا چیزی را به کسی یا کسانی بهمانند. 


آچار سؤزلر : بیلیملار,