خوراسان ﺗورکلرین دیل و کولتورلری

زبان و فرهنگ ترکان خراسان

سیمای زن در تاریخ، فرهنگ و ادب آزربایجان

+0 به یه ن

سیمای زن در تاریخ، فرهنگ و ادب آزربایجان

 نویسنده : دکتر محمد رضا باغبان کریمی

مردان همواره در میان ترکان تنها سوگندی که می خوردند ناموس و زنشان بوده است. در جنگها بزرگترین ذلت برای ترکان آن بوده است که زنانشان اسیر گردند. در داستان اوغوزخان آنان را که به ناموس مردم تجاوز می کنند تنها با کشتنشان به رضایت می رسند. مورخ ایرانی – گردیزی می نویسد: معلوم است که زنان ترکان بسیار عفیفند. او با گفتن چنین سخنانی از پاکی اخلاق و تمیزی زنان ترک تعریف می کند.ابن بطوطه می نویسد: اینجا به حال غریبی برخوردم و آن احترامی است که ترکان به زنان خود می گذارند. در اینجا ارزش زنان بسی والاتر از مردان است.

ریشه های ظلم و ستمی که هنوز در جوامع بشری، از شرق تا غرب، بر زن روا می شود در روابط جامعه مبتنی بر استثمار نهفته است. ایدئولوگهای بورژوازی، واژه برتری جنسی را برای توجیه نظام استثماری خود ابداع کرده اند تا بتوانند با تبعیض بین زن و مرد به استثمار مضاعف خود ادامه دهند. در نظام آنان، زن به عنوان «جنس دوم» ایفای نقش می کند. علم نیز در دست آنان وسیله است از جمله به کمک دو علم زیست شناسی و مردم شناسی از مرد دفاع می کنند و به جای آشکار کردن حقیقت، سعی در پنهان کردن آن دارند. به گفته این افسانه سازان، زنان به دلیل ساختمان بدنی و وظایف مادری، از نظر فیزیکی ضعیف تر از مردان هستند. این مسئله را چنان طرح می کنند که عجز زنان میراث دوران گذشته است که او را بی دفاع و وابسته به جنس برتر – مرد کرده است. به زبان دیگر: طبیعت و نظام آفرینش مسئول محکومیت همیشگی زن و حقیر شمردن اوست.

 

روشن است که مؤنث و مذکر از نظر فیزیکی با یکدیگر فرق دارند اما این ستم را پروردگار و طبیعت بر زن روا نداشته است بلکه این ستم نتیجه نهادهای اجتماعی و قوانینی است که به دست مردان در جوامع پدرسالاری و طبقاتی ایجاد شده است و گرنه در اجتماعات اولیه بشری وجود نداشته است.

 

طبیعت و انسان را خدا آفرید و کار آنرا می سازد و می پرورد. اساساً حیوانات برده طبیعت هستند اما انسانها این رابطه را معکوس کرده اند. انسان از طریق تلاش در طبیعت نفوذ کرده و کنترل آنرا در دست گرفته است. امروزه دانشمندان مردم شناسی از جمله شرودواشبورن (Scherood Washburn)، ویلیام هاولز (William Howells)، کنت وکلی (Kenneth Oakley) و گولدن چایلدا (Goldon Childe) به نظریه کار و تحول انسان حیوانی به انسان سازنده و متفکر پرداخته اند. به نظر این اندیشمندان به موازات تغییراتی که انسان در محیط زیست خود ایجاد کرده، در طبیعت داخلی خود نیز تغییراتی به وجود آورده است که از همه مهمتر، خوی اجتماعی انسان جایگزین واکنشهای حیوانی او گردیده است. انسان با فعالیتهای تولیدی شکل گرفته و تا جایی تکامل یافته است که دیگر بنده ساختمان فیزیکی و بیولوژیکی خود نیست بطوریکه مارشال سالینز (Marshall Sahlins) میگوید: «آزاد شدن اجتماع انسانی از کنترل مستقیم عوامل بیولوژیکی تحول عظیمی بود، زندگی اجتماعی انسان توسط فرهنگ انسان، تعیین می شود نه از طریق ساختمان بیولوژیکی او». این نظریه نقطه شروعی است که افسانه «ساختمان بدن زن تعیین کننده سرنوشت اوست» را به باد فراموشی می سپارد.

 

به شهادت تاریخ، مردان در رقابت برای رسیدن به زنان با همجنسان خود می جنگند. این صرفاً یک غریزه جنگجویی است و جنس مذکر به خاطر غریزه اش تمایل به دسترسی به زن دارد. این خصلت جنگجویی باعث گردید که مردان تمایل کمتری به گردهمایی داشته باشند اما زنان به دلیل موهبت مادری با اولاد خود مجموعه ای را تشکیل می دهند و همواره رابطه مادر – فرزندی را رشد می دهند و جامعه را می سازند. در دنیای حیوانات نیز می بینیم حیوان نر تنها به حفظ خویش می اندیشد و حیوان ماده به دلیل احساسات مادرانه باید به فکر حفاظت خود و بچه هایش نیز باشد. به همین خاطر حیوان ماده معمولاً باهوشتر ، زیرک تر و حیله گرتر از حیوان نر است.

 

شکارچیان معترفند که حیوان ماده ای که به همراه بچه هایش باشد محتاط تر و خطرناک تر است. نظریات اندیشمندانی چون رابرت آردری (Robert ARDREY)، رابرت بریفالت (Briffaut Robert) و سر سالی ذوکرمن (Sir Sally Zucheerman) مؤید سخنان ماست.

 

در جمع بندی صاحب نظران «نظریه زهدان» نیز می بینیم آنان معتقدند زنان در مبارزه برای بقاء به خاطر قدرت تولید مثل از امتیاز خاصی برخوردار هستند و لذا در مرحله گذار از میمون به انسان، این ماده بود که رهبری را بر عهده گرفت و از طریق فعالیت کاری از شیوه زندگی طبیعی به شیوه زندگی انسانی تحول یافت. بشر از طریق زاد و ولد از دنیای حیوانی به اجتماع مادر سالاری انسانهای عهد باستان رسید اما اینک زن در دوره پدرسالاری، به بهای از دست دادن ارزشهای انسانیش در زندگی فعال اجتماعی، صرفاً مجبور به انجام تعهدات مادری گردیده است.

 

«مادر» در طول تاریخ، وظیفه بزرگ حفظ جوامع را هر چند کوچک و خرد به عهده داشت اما بعدها همکاری بنام پدر برای مادر می یابیم و این همکاری زمانی آغاز شد که مردان از غرایز حیوانی آزاد شدند و رفته رفته صفات مشخصه انسانی را برگزیدند و این تحول مرد، صورت نمی گرفت مگر این که زن او را متحول کرده باشد.

 

زنان کاشف و مبدع کشاورزی بوده و توانسته اند به مرور زمان برخی از حیوانات را اهلی سازند و از نیروی آنها برای غذا، پوشاک و کار استفاده نمایند. ویل دورانت قسمت اعظم پیشرفتهای اقتصادی در اجتماعات ابتدائی را به دست زنان می داند.

 

ریسندگی و بافندگی، دوخت و دوز، کوزه گری، سبدبافی، درودگری و خانه سازی از ابداعات زنان است. وی به صراحت می گوید: کانون خانوادگی را نیز زن بوجود آورده و بتدریج نام مرد را در فهرست حیوانات اهلی وارد کرده، به او ادب آموخته و هنر معاشرت و آداب اجتماعی را که بنیان معرفت النفسی و ملاط مدنیت است به او تعلیم کرده است.

 

زن در جوامع ابتدائی با توجه به وضع خاص خود در کشت کشاورزی، رام کردن حیوانات، نگهداری از فرزندان و تشکیل نخستین جوامع اسلامی در مسائل مختلف زندگی برتریهایی به دست آورد. در دورانی که فراهم آوردن غذا به همان اندازه مصرف بود فرقی بین افراد خانواده وجود نداشته است اما وقتی پای کار و تلاش به میان می آید مادر قدم جلو می نهد و برای رعایت عدالت در بین افراد جامعه کوچک خود که متشکل از والدین، فرزندان، خواهران و برادران بوده است مادر به عنوان رهبری کننده و توزیع کننده غذا بین آنها ایفای نقش می کند. هموست که وقتی مردان برای شکار بیرون رفته اند مسئول روشن نگهداشتن آتش، پخت و پز، جمع کننده نباتات و هیزم و میوه و خوراکی است و مردان مسئولیت شکار، دفاع از حریم خانواده و کارهای زمخت و خشن را به عهده دارند. این دوره ، دوره مادر سالاری است.

 

دوره مادر سالاری زیاد طول نمی کشد زیرا مرد به خاطر قدرت جسمانی و دفاع از خانواده در برابر هجوم قبایل دیگر اهمیت پیدا می کند چون در این دوره دفاع و جنگ عمده شده است و ریاست دفاع از خانواده را مردان برعهده می گیرند، فلذا رهبری خانواده نیز به دست مرد می افتد. با گذشت زمان مسئله کوچ و اسکان، هجوم و دفاع عمده تر شده رهبری پدر نیز عمده تر می گردید، مرد بیشتر اهمیت یافت اما هنوز زن و مرد از حقوق برابر برخوردار بودند.

 

برافتادن مادر شاهی یا مادر سالاری، شکست تاریخ جنس مؤنث بود. مرد فرمانروایی نه تنها قبیله بلکه خانه را به دست آورد و زن تنزل مقام یافت و برده شد. ارزش اجتماعی زن در گرو تعداد فرزندان، به ویژه فرزندان ذکور بوده است و گاه مردان زنان متعدد را زیر سقف گرد می آوردند. اما یکتا همسری پیشرفت عظیم تاریخی بوده است که انسانها بدان دست یافته اند.

 

این روند تقسیم کار در میان همه ملل جهان کما بیش یکسان بوده است. آثار بدست آمده از نیاکان ما حکایت از این دارد کـه زنــان از استقلال خوبی برخوردار بوده اند. زنان سومری حتی به مقام مَلِکی می رسیده اند. در میان ترکان اورال آلتایی، بسیاری از حــاکمان و فـرمانروایان زنان بوده اند. زنان همدوش مردان در کارزارها می جنگیده و از ایل و زمین خود دفاع می کرده اند. آثار مکشوفه از گذشتگان نشانگر ایــن است کــه زن و مرد تـــرک دست در دست هــم زنــدگی و حـکومــت را می چرخانیده اند.

 

آثار به دست آمده ار سومرها و سکاها نشان می دهد که زنان همچون مردان دارای حقوق برابر بوده و از احترام مساوی برخوردار بوده اند. آثار کشف شده از سه هزار سال پیش در سرزمینهای ترک نشین که شامل زینت آلات، مجسمه های مختلف انسان و حیوانات به ویژه مجسمه های اسب و گوزن و ظروف سفالی دارای نق و نگارهای برجسته، فرش و قالی، کمربند، گیره، سینه بند و غیره نشان گر این است که چه مردان و چه زنان لباسهای گشاد می پوشیده اند شلوار از لباسهای اصلی مردان و زنان بوده است مجسمه یا نقش و نگاری از پیکره زن بدست نیامده است که نشان ندهد لباس برای دلربایی و طنازی بوده باشد یا قسمتی از پیکره زن پوشیده نباشد.

 

آثار تمدن ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد مشابه تمدن سمریها با فرهنگ و تمدن ماوراء قففاز مرتبط می گردد و مرکز آن گنجه و قره باغ بوده است. آثار به دست آمده از قرن هفتم پیش از میلاد نشانگر اسکان سیتها در قفقاز و آسیای صغیر است. بسیاری از باستانشناسان قسمت عظیمی از مفرغهای مکشوفه در قفقاز را به سیتها و سومریها نسبت می دهند؛ دانشمندان و باستانشناسان با تکیه بر این آثار به برابری حقوق زنان و مردان اشاره می کنند. همچنین در آثار چینی، به ویژه در اثر مورخ معروف چین، (سوماتسین) از وضع ظاهری زنان در حکومت هیونگ نوها در قرون پیش از میلاد سخن رفته است. سوماتسین از شجاعت، پاکدامنی زنان سخن می راند، به جنگجویی آنان اشاره می کند و اظهار می کند که لباس زیبای آنان تمامی اندامشان را می پوشاند و از نظر اجتماعی بین پسر و دختر اختلافی نبود. دختران همچون پسران در میدان جنگ رشادت نشان می دادند. شمشیر می زدند و اسب می راندند و در رهبری و دفاع از ایل و قبیله دختران و پسران از هم قابل تشخیص نبودند. یکتا همسری صفت ثابتی است که در طول تاریخ در میان همه قبایل ترک جهان جلب توجه می کند. تنها بعد از ظهور اسلام است که تعداد زوجات را می توان در میان ترکان یافت.

 

زنان در میان گوتتی ها از احترام خاصی برخوردار بوده اند. همچنانکه گیرشمن می گوید در قشون گوتتی ها زنان نیز شرکت می کردند و از وطنشان دفاع می نمودند. به گفته ی او زنان در کل در اجتماعات مردم گوتتی ارزش والائی داشتند.

 

داستان «گیل گمیش» شاید قدیمی ترین داستان انسان باشد که به صورت الواح نوشته در ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد نوشته شده و امروزه از خویشاوندی سومریان با ترکان سخن به میان می آید. از آنجائی که سومریان دارای زبانی پیوندی بوده اند و طبق آخرین یافته های زبان شناسی، زبانها از نظر استراکچر موقعیت و ساختار خود را تغییر نمی دهند، یا به عبارت صحیحتر زبانی که امروز دارای ساختاری پیوندی است اگر ۱۰ هزار سال جلوتر رویم یا به ۱۰ هزار سال بعد سفر کنیم ساختار زبان همچنان پیوندی باقی می ماند؛ بر این اساس سومری از خانواده زبانهای التصاقی و همخانواده با زبان ترکی است. داستان گیل گمیش در تمام زبانهای جهان تاثیر نهاده و امروزه یکی از برجسته ترین موضوعات زبانی جهان معاصر است. آنچه ما را به بررسی این داستان در اینجا فرامی خواند سیمای زن در این داستان است. زیرا هرچند که قهرمان اصلی داستان گیل گمیش و دوست او انکیدوست، اما تاثیری که زن در روند داستان ایجاد کرده است غیر قابل انکار است.

 

خدابانویگان خصوصیات خاص خود را دارند. نین سان خدابانوئی است که شخصیت واقعی مادر را ایفا می کند. زن در اینجا ماهیت خاک – مادر را دارد. او از کشاورزی و زایندگی خاک سخن می گوید و بالاخره نشان می دهد که زنان مبدع کشاورزی بوده اند. نین سان خدابانوئی صادق، مادری عاقل، با شکوه و با جلال است. گیل گمیش که دو سوم وجود خود را از خدایان گرفته است، با آنکه شاهی پرغرور است تمام امور را با مشورت مادر به سرانجام می رساند. مادر نزدیکترین مشاور و رهبر فرزند خویش است. بنابراین مهمترین و مقدسترین شخصیت اسطوره گیل گمیش مادر است. دیگر شخصیت هائی هم که نقش زانیده ای در این اسطوره دارند شخصیت هائی مقدس و قابل احترامند.

 

در دیگر داستانها و اسطوره های ترکان، زن هستی پاک و مقدسی است که تمامی پاکیها و تقدسها را او خلق می کند و انسان بی وجود این تقدسها و پاکیها قابل تخمین نیست. در داستانهای ترکان، زن وجودی الهی است. در داستان آفرینش آق آنا است که اندیشه و الهام خلقت را به انسانها مبذول می دارد. نخستین زن اوغوزخاقان، زنی است که تاریکیها را درنوردیده، ظلمت را پاره کرده و از نوری که از آسمان فروافتاده است خلق گشته است. زن دوم او از درختی مقدس در وجود آمده است. در داستانهای یاکوتها آق اوغلان از زنی که از نوری برآمده و در درون درخت زاده می شود. زن در این داستان در طبقه هفتم آسمان جای دارد. با این اوصاف، زن را قدسیتی والا داده می شود. منظره ای زیبا از زن در داستانهای ترکان وجود دارد و آن، اینست که زن همواره در کنار مرد قرار دارد، منبع الهام و قدرت مرد نیز هموست.

 

بر اساس باورهای ترکان، خان و خاتون اولاد زمین و آسمانند. در داستان دلی دومرول در دده قورقود، قهرمان داستان برای تعویض جان با جان، مادرش را می بیند که آماده ی جان سپاری در راه فرزند خویش است. باز در داستانهای ترکان – آذربایجان می بینیم که قهرمانان زنی را خواستارند که شمشیر می کشد، اسب سواری می کند و قهرمانیها نشان می دهد. بانو چیچک نمونه ای از این زنان است.

 

در داستان ماناس از قهرمانان قیرقیز، زن نگهدار ناموس ایل و ملت است. در میان قزاقها ارزش زن را می توان در این ضرب المثل یافت که: نخستین غنای انسان سلامتی و دومین غنای او زن است.

 

مردان همواره در میان ترکان تنها سوگندی که می خوردند ناموس و زنشان بوده است. در جنگها بزرگترین ذلت برای ترکان آن بوده است که زنانشان اسیر گردند. در داستان اوغوزخان آنان را که به ناموس مردم تجاوز می کنند تنها با کشتنشان به رضایت می رسند. مورخ ایرانی – گردیزی می نویسد: معلوم است که زنان ترکان بسیار عفیفند. او با گفتن چنین سخنانی از پاکی اخلاق و تمیزی زنان ترک تعریف می کند. این داستان بیخود نیست. حتا نام زنان نیز از نظر او نشانگر عفت و پاکی زنان است و نامهائی چون هون، ساییر، آریق، آریک، اویقور، سیلینک، قازان سیلو و . . . بی سبب نیست. ابن بطوطه می نویسد: اینجا به حال غریبی برخوردم و آن احترامی است که ترکان به زنان خود می گذارند. در اینجا ارزش زنان بسی والاتر از مردان است.

 

در اجتماعات ترکان پیش از اسلام کاری بی اذن و وجود زن انجام نمی گرفت. زن، مکمل مرد به شمار می آمد. او همواره در کنار مرد بود. در کنار خاقانهای ترک در برابر ائلچیان خارجی همواره همسر خاقان نیز حضور داشت. در مراسم مختلف عبادی – سیاسی، زن در سمت چپ خاقان می نشست. تاریخ نشان می دهد که مقاوله نامه هونها – مته خان با چینیان را همسر مته خان امضا کرده است.

 

ابولغازی بهادرخان هم در کتاب معروف شجره التراکمه از هفت زن بزرگ که به مقام خاقانی دست یافته اند نام می برد و نام آنان را: بوینو اوزون بورلا، بارچین، سالور، شاباتی خاتون، کونین کورکلی، کوچه بولادی، قوغاتلی خانیم می شمارد.

 

جالب است که زنان در میان ترکان صاحب ملک و اموال خویشند. با زادن هر فرزندی بر املاک آنان افزوده می شود و شوهر می بایست این حق او را ادا نماید. حقی که بعدها با پذیرفتن اسلام از بین رفته است. قوانین خاصی در این مورد وجود داشته است.


آچار سؤزلر : بیلیملار,