تحریف واقعیات تاریخی در مورد افشارها
تحریف واقعیات تاریخی در مورد افشارها
نویسنده : محمد مرادی
در مقدمه نوشته خودم با احترام و ادب باید بگویم که در نوشته من نه تعصب قومی و قبیله ای وجود دارد و نه اینکه غم دیگری دارم. به عقیده من اگر به اشتباهاتی که در نوشته های تاریخی جناب آقای توحدی و همفکران محترمشان با قاطعیت جواب داده نشود همچنان به نگاشته های اشتباه تاریخی خود ادامه خواهند داد و این نوشتهها برای آینده حکم سند را خواهند داشت. در آن صورت تاریخ در خصوص اصالت قومی ایل جلیل افشار با قاطعیت نه بلکه با تردید سخن خواهد گفت. هم اکنون نیز پارهای از نویسندگان در خصوص اصالت افشارها همان نظرات آقای توحدی را در آثار خود منعکس مینمایند.
برای مثال به کتاب سنت و مدرنیته دکتر صادق زیبا کلام مراجعه نمایید (صص31 و 32 ) ایشان با این که استاد علوم سیاسی هستند و شاید در بیشتر مسائل تاریخی مطالعات اولیه را دارند و تاریخ را بیشتر از منظر سیاست مطالعه کرده باشند، لذا افشارها را کرد خواندهاند. روزی امثال آقای توحدی به این نویسندگان مطرح کشور استناد خواهند کرد و سعی خواهند نمود تا حرف خود را به کرسی بنشانند. بنده به آقای زیباکلام در خصوص مطالب خلاف واقعشان نامه مفصلی را فرستادهام و امیدوارم که نسبت به اصلاح آن اقدام نمایند، اما با این همه دوستان چه به عمد و چه غیر عمد خوراک خوبی برای تحریف تاریخ به یادگار گذاشتهاند. پس جناب آقای انصاری مدیریت محترم سایت خبری و تحلیلی درگز بیایید از رسالت خودمان در برابر تاریخ و نسل های آینده شانه خالی نکنیم
شما میتوانید با اصلاح یا حذف مواردی که صلاح میدانید مطالب بنده را در سایتتان منتشر کنید. و از بازدیدکنندگان گرامی سایت شما نیز دعوت می کنم چنانچه نقد و نظر و سندی داشتند حتما ارائه بکنند. من فکر می کنم به عنوان یک ایرانی در حال انجام وظیفه خویش در برابر تاریخ هستم و نقدها و صدایم صحیح است. اگر کسی بتواند من را قانع و از اشتباهاتم آگاه بکند قطعا حق استادی بر گردن ما خواهد داشت. اما به واقع تمام درد من اتفاقاتیست که در تلاش است تا به تحریفی در تاریخ بدل شود.
به همین دلیل از آنجا که صاحب یک سایت فعال و بی طرف هستید از حضرتعالی درخواست دارم نوشته اینجانب را در کنار دیگر نوشته های سایتتان قرار دهید تا مردم ببینند و بخوانند و قضاوت کنند.
تحریف واقعیات تاریخی در مورد افشارها
جناب آقای توحدی یکی از کرد زبانان علاقه مند به تاریخ ایران که گویی تعصب و علاقه عجیبی به زبان و نژاد خود دارد نوشته ها و مقالات بسیاری را در باب تاریخ کرمانج های عزیز به رشته تحریر درآورده و می آورد. اما صد حیف و افسوس که گویی این علاقه شدید ایشان به کرمانج ها و کرمانجی باعث شده است که در نوشته ها و انتشار تحصیلات و معلومات خودشان برای کردها حساب ویژه ای باز کرده و بسیاری از وقایع تاریخی را به شکل عجیبی به برادران کرد نسبت داده اند که با کمال احترام آن را به عنوان نوعی از تحریف تاریخ می دانم. عجیب ترین این اشکالات تاریخی در نوشته های جناب آقای توحدی این بود که نادر شاه افشار را نیز کرد نامیده بودند!!! ایشان قسمتی از تعاریف و مطالبشان برگرفته از کتاب جامعالتواریخ رشیدالدین فضلالله همدانی است. اما اشاره صریح به ترک بودن افشارها توسط جامعالتواریخ را به شکل عجیبی حذف کرده و نادیدگرفته اند!!! جایی که توانستهاند توتم و حیوان مقدس افشارها را که«تاوشانجیل» باشد ذکر نمایند، آیا میتوانند توتم و حیوان مقدس سایر ایلات و قبایل کرد را نیز بشمارند؟ مسلما نمیتوانند. چون مساله توتم تنها شامل قبایل بیست و چهارگانه اوغوز میباشد که افشارها نیز یکی از آنها هستند. و این مختص ترک هاست...
افشارها بعد از ایل ترک اوغوز (قایی)، دومین نقش را در تشکیل امپراتوری عثمانی داشتهاند و در جای جای ترکیه کنونی پراکنده و ساکن شدهاند. به سایت افشارهای ترکیه سری بزنید تا به اصالت ترک یا کرد بودنشان پی ببرید. (www.avsarobasi.com) در این سایت میتوانید لیست کتابها و مقالات و پایان نامههای بسیاری که درباره افشارها نوشته و ترجمه شده است را ببینید. حتی لیست شهرها و روستاهایی را که افشارها در آنجا ساکن هستند را نیز میتوانید مشاهده فرمایید.
در ایران نیز افشارها از جمله ایلات اوغوز هستند که بیشترین نقش را در صحنه سیاست بازی کردهاند و در تشکیل امپراتوری صفوی و دولت های افشاریه و قاجاریه نیروی تاثیرگذار بسیار مهمی بودهاند. گرچه قبل از صفویه در خوزستان و بعدها در کوهکیلویه، فارس و کرمان نیز موفق به تشکیل حکومتهای محلی شده بودند. از ایلات ترک اوغوز، افشارها و شاهسونها بیشترین پراکندگی را در جغرافیای ایران دارند. آنها را در هر گوشه از ایران میتوان سراغ گرفت.
تا جایی که تاریخ سراغ دارد در هیچ منبعی از غیر ترکمان یا غیر ترک بودن افشارها سخن به میان نیامده است. قدیمیترین سند در این خصوص کتاب دیوان لغاتالترک محمود کاشغری(قرن 5 ه.ق) است. کاشغری اقوام غز(اوغوز) را به 22 بطن(قبیله) تقسیم میکند که ششمین بطن آن افشارها هستند. «دیوان لغاتالترک، ترجمه و تنظیم دکتر دبیر سیاقی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال1375، صفحه171».
بعد از دیوان لغات ، رشیدالدین فضلالله در کتاب معتبر جامعالتواریخ، اقوام اوغوز را 24 قبیله میشمارد. او نیز افشارها را جزء اوغوزهای ترک ذکر میکند.
در تاریخ وصاف آمده است که «افشارها در قرن ( 5 و 6 ه.ق) از دشت قبچاق یعنی سواحل رود سیحون با سالورها [دیگراقوام ترک] به خوزستان و کوهکیلویه آمده و در آنجا مستقر شدند». لازم به ذکر است که افشارها در خوزستان و سالورها در فارس تشکیل حکومت دادند. بعدها افشارهای گوندوزلو به خراسان (ابیورد) و قسمتی هم با ارشلوها به ناحیه ارومیه کوچ داده شدند. (نگاه کنید به تاریخ پانصد ساله خوزستان، کسروی. تاریخ کرمان، باستانی پاریزی و تاریخ افشار، میرزا رشید ادیبالشعرا ).
از آن تاریخ به بعد هر جا از افشارها ذکری آمده است همه متفق القول آنها را ترک خواندهاند. از جمله در « شجره تراکمه » ابوالغازی بهادرخان، « تاریخ دارالعرفان خمسه » محمد هاشم رستم الحکما، « تاریخ ذوالقرنین» فضلالله خاوری، « تاریخ افشار » میرزا رشید ادیب الشعرا، « صحیفه الارشاد » محمد مومن کرمانی با مقدمه و تصحیح دکتر باستانی پاریزی، « سفرنامه سدید السلطنه »، « سفرنامه کلات » مجدالاسلام کرمانی، « جغرافیای کرمان یا جغرافیای وزیری »، « جهانگشای نادری »، «عالم آرای نادری »، « نادرشاه » لارنس لکهارت، « انقراض سلسله صفویه » لارنس لکهارت، « تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه » دکتر رضا شعبانی، « تاریخ مفصل ایران » پیرنیا و اقبال آشتیانی، « تاریخ نادرشاه افشار » جیمز بیلی فریزر، « عصر نادرشاه » ژان اوتر، « تاریخچه نادرشاه » مینورسکی، « حدیث نادرشاهی » دکتر شعبانی، « تاریخ پانصد ساله خوزستان » احمد کسروی، « یادداشت های روزانه » گمبرون، مقالات و آثار پروفسور دکتر فاروق سومر، « دائرهالمعارف بزرگ اسلامی »، « لغتنامه دهخدا » و تمام لغتنامههای فارسی، « تکاب افشار » علی محمدی، « جغرافیای غرب ایران » ژاک دمرگان، « مقاله افشارهای ارومیه » واسیلی نیکیتین، « جغرافیای نظامی ایران » سرهنگ رزم آرا (مجلدات مربوط به آذربایجان ،خراسان و کرمان). « بر افتادن صفویان » ویلیام فلور، « استان زنجان سرزمین اقوام افشار» دکتر محمد خالقی مقدم، « افشار، دستبافت های ایلات جنوب شرقی ایران » پرویز تناولی، « از ابیورد خراسان تا ابیورد فارس» مظفر قهرمانی ابیوردی « السیف المهند » بدرالدین عینی، « النجوم »ابن تغری بردی، « مردم شناسی ایران » هنری فیلد، « نادرنامه » محمدحسین قدوسی، « دون ژوان ایرانی » اروج بیگ، « گلشن مراد » ابوالحسن مستوفی، « احسن التقاسیم » محمد مقدسی، « ترکمنهای ایران » هوشنگ پورکریم، « راحه الصدور » محمد راوندی، « الکامل » ابن اثیر، « عالم آرای عباسی » اسکندر بیگ منشی، « نامواره دکتر محمود افشار» به کوشش ایرج افشار و کریم اصفهانیان و تعداد زیادی مقاله و پایاننامه و کتابهای تاریخی و کتابهای مورخین خارجی و داخلی معاصر که ذکر آنها به درازا خواهد کشید.
اما جالبتر، کتاب « شرفنامه بدلیسی » است که در واقع از آن با نام مفصل تاریخ کردستان و اقوام کرد یاد میشود که در قرن ( یازدهم ه.ق) نوشته شده است. در چند جای این اثر از افشارها با عنوان « ترکان افشار » سخن به میان آمده است (از جمله در صفحه 58 ). در ضمن در کتابهای مربوط به تاریخ و جغرافیای اکراد از جمله « تاریخ اردلان » مستوره اردلان و « سیر الاکراد » عبدالقادر بن رستم بابانی، « تحفه ناصری در تاریخ جغرافیای کردستان » که هر سه مربوط به عصر قاجاریه هستند و در مورد ایلات مختلف کرد ایران و خاورمیانه اطلاعات جالب و دست اول را ثبت کردهاند هیچکدام به ایلی به نام افشار که کرد زبان باشد اشارهای نکردهاند. و در زمان معاصر کتابهای « کرد و پیوستگی نژادی تاریخی آن » اثر رشید یاسمی، « تاریخ کرد در قرن 16 میلادی » دکتر شمسی محمد اسکندر، « تاریخ مردوخ » محمد مردوخ، « تاریخ ریشه نژادی کرد » احسان نوری، « تاریخ کرد و کردستان » محمد امین زکی و آثار دیگر، هیچ نشانی از کرد بودن افشارها نمیتوان یافت. چون هیچ تاریخنگار کردی تا کنون همچین تعصب بی مورد و عجیبی نکرده است تا یک واقعیت مسلم تاریخی را تحریف نماید. اما متاسفانه نوشته های عجیبی از آقایان توحدی، و علیرضا سپاهی لایین نویسنده « تاریخ کرد در جغرافیای خراسان » و امثالهم دیده شده است که خیلی عجیب است و بهتر است تا زمانی که این فدایت شوم های قومیتی تاریخ را به تحریف و تردید نرسانده است کارشناسان و محققان جلوی این اشتباهات را بگیرند.
دو کتاب جهانگشای نادری و عالمآرای نادری از جمله منابع معتبر و دست اول در خصوص زندگانی نادر شاه میباشند که در هر دو اثر به کرات به ترکمان بودن ایل افشار و نادرشاه اشاره نمودهاند. برای مثال در آغاز جهانگشای نادری، میرزا مهدی خان استرآبادی جملاتی میآورد که ذکر آن خالی از لطف نخواهد بود «...در هر عهد و اوان که اوضاع جهان، پریشان و چرخ ستمگر به کام ستمکیشان گردد، خداوند یگانه...به التیام جراحات قلوب ستمدیدگان پردازد... و مصداق این مقال، حال همایون فال اعلی حضرت قدر قدرت ... قهرمان سلسله جلیله ترکمانیه،... السلطان نادر شاه افشار است...» (صص13و 14 تصحیح دکتر میترا مهرآبادی). در همان کتاب به صراحت ایل افشار« از جنس ترکمان »معرفی میشود (صص37و38 ). توضیح اینکه منظور از ترکمان، ترکان غربی یا ترکان خاورمیانه و از جمله ترکان ایران میباشد.
جالب این که نادرشاه، بعد از فتح هند محمد شاه گورکانی پادشاه هند را به خاطر ترکمان بودن در حکومت آن سامان ابقاء میکند.( صص347و 348 همچنین صص 355- 357 و نیز صص365- 367 همان کتاب) و هم چنین در عالم آرای نادری محمد کاظم مروی می نویسد: «حضرت صاحبقران ... فرمودند که : چون بندگان همایون ما به جماعت افشار اشتهار داریم،افشار نیز از تیره ترکمان است،و جد و آبای ما به سلسله ترکمانی متصل، در این صورت این دو دولت متصل به ایل جلیل گورکانی است...» (ص722، جلد2 عالم آرای نادری، تصحیح محمدامین ریاحی) و «...حضرت صاحبقران... به لفظ گهربار فرمود: چون سلسله علیه نواب همایون، ترکمان، و پادشاه مبادی آداب نیز ترکمان است،... در این صورت پادشاهی ممالک هندوستان را با تاج و تخت و نگین بدان اعز با عز و تمکین شفقت و مرحمت فرمودیم » (ص751،ج2 ،عالم آرای نادری). نادرشاه بعد از فتح هند متوجه ترکستان میشود. این بار نیز حکام ترکستان را به خاطر نسب ترکمانی و چنگیزی در حکومت بلاد خود ابقاء مینماید. (ص369 همین طور صص 384- 386 و نیز 394-396 جهانگشای نادری ).
نادر به خاطر اتحاد با روسیه از دختر امپراتور روس پترکبیر خواستگاری میکند که ماجرا در عالم آرای نادری به تفصیل بیان شده است. آن چه در جواب نامه امپراتریس به نادر قابل تامل است این که امپراتریس به صراحت نادر شاه را « اعظم سلاطین ترک و نامدار پادشاهان سترگ » میخواند. ( صص 409و 410 عالم آرای نادری)
نادر از جمله شاهان ترک ایرانی است که به ترکمان بودن خود میبالید. لذا پارهای از اقدامات او را به ترکیگراییش نسبت دادهاند. لارنس لکهارت و دکتر شعبانی موارد زیادی را در آثار خود ذکر کردهاند که جهت اطاله کلام به آنها نمیپردازم. میتوانید به آثار این دو نویسنده مراجعه فرمایید.
مینورسکی که کردها بیشتر معلومات تاریخی خود را مدیون وی هستند در مورد نادر می نویسد: « ... زبان مادری نادر طبعا ترکی بود و با این زبان با پادشاه هند و جاثلیق ارمنستان مکالمه می کرد» تاریخچه نادر شاه، ص7، برگرفته شده از کتاب ایران در زمان نادر شاه، گردآوری علی اصغر عبدالهی، ترجمه رشید یاسمی، 1387، دنیای کتاب چاپ پنجم.
همان طور که میدانید، حدود هزار سال ترکان بر ایران و جهان اسلام حکومت کردهاند. در میان شاهان و سلاطین ترک ایرانی، نادر شاه تنها شاهی است که از خود کتیبهای ترکی به یادگار گذاشته است. کتیبه کلات نادری که 23 بیت از 24 بیت شعر کتیبه ترکی است و نادر در آنجا نیز نسب خود را به امیرتیمور گورکانی میرساند. درست است که هیچ پیوند خونی و خویشاوندی بین تیمور و نادر وجود نداشته است، اما این را میرساند که نادر به نسب ترکمانی خود که با تیموریان همنژادی و همزبانی دارد، پیوسته افتخار میکرده است.
تصور کرد بودن افشارها تحریفی است که ظاهرا در این اواخر توسط چند نویسنده معاصر کرد صورت گرفته است که آقای کلیم الله توحدی اگر اولین آنها نباشد فعالترین ایشان است. او در چند کتاب قطور خود از جمله « حرکت تاریخی کرد به خراسان » و « نادر صاحبقران »، تمام اقدامات و کارهای افشار در عصر نادری را به نفع ایلات کرد زعفرانلو (چمشگزک) مصادره میکند. در صورتی که ایل چمشگزک به زور و قهر مجبور به اطاعت از نادر و پیوستن به لشکر نادری شده بودند و در هر فرصتی سر به طغیان و آشوب و نافرمانی بر میداشتند که نادر به ناچار جهت سرکوب کردنشان از در تنبیه و سیاست بر میآمد. در جهانگشای نادری بارها به پیمان شکنی اکراد شمال خراسان (قوچان) اشاره شده است. حتی در صفحه 56 همین کتاب اکراد را طایفه وحشینژاد ذکر میکند. « جهانگشای نادری، تصحیح دکتر میترا مهرآبادی »
استدلالاتی را که آقای توحدی جهت کرد خواندن افشارها میآورد کاملا بیاساس و سطحی و عجیب و خلاف آنچه در کتاب های تاریخی نگاشته شده است هستند و هیچگونه سندیت تاریخی ندارند. مثلا در کتاب حرکت تاریخی کرد به خراسان در صفحه 64 می خوانیم: « نگارنده [منظور خود آقای توحدی] بدرستی نمیتواند ادعا کند که نادر کرد بوده است یا ترک. هر چند که بسیاری از اهل نظر معتقدند که نادر از کردهای افشر یا هفشر بوده که امروز به افشران و هفشران معروفند و در نزدیکی قوچان اسکان دارند. مورخین نادر را از ایل افشار نوشتهاند و در ترک بودن یا کرد بودن او اشاره صریحی ندارند. اخیرا هم که در درگز با یکی از بازماندگان دودمان افشار که هم به کردی و هم به ترکی سخن میگفت، صحبت داشتم، او همواره میگفت: ما کردها چنین کردیم و چنان کردیم.» استدلالات سطحی ایشان را ببینید. بدون ارائه کردن حتی یک سند تاریخی ادعا میکند که بسیاری از اهل نظر! معتقدند که نادر از کردهای افشر یا هفشر بوده و غیره. حالا بماند تعریف آن جناب از هفشر چیست که کاملا ساختگی است. و این که نوشته : « مورخین نادر را از ایل افشار نوشتهاند و در ترک بودن یا کرد بودن او اشاره صریحی ندارند»، کاملا بی مورد است. آقای توحدی کتاب نادر صاحبقران خود را با استفاده از دو اثر « جهانگشای نادری » و «عالم آرای نادری » نوشتهاند که در جای جای این دو کتاب مخصوصا در جهانگشا بارها به اصالت ترکمانی افشار و نادر اشاره شده است. و محمد کاظم مروی در« عالم آرا » نیز در چند جا سخنان ترکی نادر را عینا نقل قول مینماید. هم چنین « آبراهام گاتوغی کوس » خلیفه ارمنی که در اجتماع دشت مغان حضور داشته و از نزدیک شاهد اتفاقات بوده و چند بار نیز با نادر شاه بطور حضوری و خصوصی صحبت داشته است، سخنان ما بین خود و نادر شاه را عینا به زبان ترکی و خط ارمنی در کتاب تاریخ خود ثبت کرده است. اشارهای از این صریحتر چگونه باید باشد؟ آن جناب در کتابهایش بیشتر به نقل قولهای دیگران و ابداعات خود تکیه دارد تا به آثار معتبر تاریخی.
آقای توحدی افشار را به هفت شهر تعریف میکند و آقای « لایین » به آبشار و حوضه آبریز. دور نیست که کسان دیگری هم پیدا شوند و تعاریف متفاوت از کلمه ترکی « افشار » با معانی کردی ارائه دهند. صرف تشابه ظاهری کلمات نمیتوان آنها را دلبخواهی تعریف کرد. در این صورت هر قوم و ملتی میتواند « کرد » را به تعبیر خود تعریف کند. مگر میتوان از دریاچهها معنی آبشار را استنباط کرد؟ کدام آبشاری به دریاچههای اورمیه و وان میریزد؟ در صورت پذیرفتن ادعای معنی آبشار یا حوضه آبریز از کلمه ترکی «افشار»، ترک بودن افشارها معقولتر به نظر میرسد تا کرد بودنشان؟ چرا که مابین دریاچه خزر و دریای سیاه و دریاچه اورمیه، جمهوری آذربایجان، ترکیه و آذربایجان ایران که ترک هستند، با جمع کثیری از ترک زبانان گرجستان و ارمنستان قرار دارند. و لابد باید همه این ترکان را افشار بخوانیم؟(1)
ایل افشار در تمام نقاط ایران پراکنده هستند. افشارها علاوه بر آذربایجان در ساوجبلاغ کرج، اسدآباد همدان، کرمان، سیستان، خوزستان، کوهکیلویه، فارس و شمال خراسان توانستهاند در طول تاریخ بارها حکومتهای محلی تشکیل دهند که در آثار دکتر پاریزی، سعید نفیسی و کسروی شرح آنها آمده است. اما در آذربایجان، اکنون نیز شهرهای ارومیه، زنجان، تکاب، شاهین دژ، اطراف مرند، جلفا و تبریز بیشترین جمعیت افشارها را در خود جای دادهاند. شاید سوء استفاده جهت تحریف یک واقعیت تاریخی از منطقه تکاب افشار آغاز شده باشد. منطقه تاریخی صایینقلعه (شاهیندژ ) افشار در منابع قاجار بسیار آمده است. این منطقه که شامل صایینقلعه، تکاب و قسمت هایی از بیجار و اسدآباد همدان میباشد، در روزگار قاجار به منطقه افشار یا صایینقلعه افشار معروف بوده است ( تاریخ تکاب افشار، علی محمدی). در این منطقه ایلات مختلف کرد، لر و لک در کنار ترکان افشار و شاهسون بصورت اقلیت زندگی مینمایند. به گواه تاریخ آنها بعد از ترکان در این مناطق ساکن شدهاند و نام مستقل ایلی خود را دارند. چون این منطقه از قدیم به منطقه افشار معروف شده است لذا دیگر ایلات از جمله کردها نیز به ایلات افشار صایین قلعه مسمی گشتهاند که به مرور زمان این تصور به وجود آمده است که گویا افشارها اصالت کردی داشتهاند. در صورتی که هیچ گونه مدرکی دال بر غیر ترک بودن افشارها در تاریخ سراغ نداریم. همان گونه که امروزه به ایلات ساکن استان فارس« ایلات فارس » گفته میشود که در واقع اکثرا ترک قشقایی و عرب هستند تا فارس زبان. در ثانی وجود افشارهای ترک ارومیه، زنجان، ساوجبلاغ، کرمان و... در داخل ایران و افشارهای ترکیه، جمهوری آذربایجان، ترکمنستان و افغانستان را چگونه می توان توجیه کرد؟
تاریخ را باید بر اساس واقعیات و اسناد و مدارک نوشت نه با احساسات قومی و قبیله ای و نژادپرستی و مصادره به نفع و تفسیر به رای خود. اینجانب چندین بار به جناب توحدی، مطالبی ارسال کردهام که تاکنون هیچ جوابی دریافت ننمودهام. در اواسط تیر ماه 92 نیز ایشان را به مناظره دعوت نمودم. باز تا کنون هیچ جوابی از ایشان کسب نکردهام. من در همین سایت اعلام میکنم که با آقایان توحدی، لایین و هر کس دیگری که در غیر ترک بودن افشارها اصرار دارند، حاضر به مناظره هستم. تا دوستان عزیز و تاریخ پژوه ما یا استدلال های منطقی و صحیح خود را ارائه بکنند و ما را قانع بکنند و یا اینکه از نوشتن اشتباه تاریخ دست بردارند و بدانند و درک بکنند که اینگونه قلم راندن حقیقت را با تحریف و تردید مواجه می کند و باعث می شود به تاریخ پژوهان در نسل های آینده خیانتی بشود بزرگ که مثل آقای توحدی نتوانند با قطعیت در مورد مسائل پیش پا افتاده و شفافی مثل رگ و ریشه نادر هم اظهار نظر بکنند.
موفق باشید و درست بیندیشید
محمد مرادی (سولدوز- آذربایجان)
................
(1) توضیح از بهمن رنجبران :
افشرانلو وجود دارد، ولی نه بصورت ایل ( ترکی - لغت نامه دهخدا )، بلکه تیره کوچکی است که ده ها تیره مثل افشرانلو، تیتکانلو و زردکانلو و.... ایل زعفرانلو در قوچان را تشکیل میدهند.
و «هوشر» یا «هوشرانلو» گفته میشود که افشرانلو نوشته شده است، تیره و طایفه کوچکی است از بازماندگان قوم ترک افشار در خراسان که به علت مجاورت با کردها (کرمانج ها) با گذشت زمان، زبانشان به کرمانجی تغییر یافته است، و اکنون کرمانجی صحبت میکنند. ولی در اصل ترک زبان بوده و از قوم افشار می باشند . «درقسمت ایل بزرگ افشار قسمت یک به آن اشاره کرده ام »، در اینباره دکتر باستانی پاریزی در تحقیقات و نوشته هایش چنین آورده است : « در میان کردهای ایران نیز طایفه اقلیتی به نام «هوشر» وجود دارد که امروزه به زبان کردی صحبت می کنند و خود را بازماندگان افشارهای خراسان قلمداد می کنند.»
منبع : نشریه انترنتی شهرستان درگز