چهل تکه فرهنگ تهران
حتما از جریان برنامه فتیله و حاشیه هایی که به دنبال داشت باخبر شده اید. توهینی آشکار بود که طبیعتا خشمی همگانی به دنبال داشت. بعدش هم عوامل آن توبیخ شدند. من آن خشم و انزجار را طبیعی می دانم ابراز انزجار از آن را هم حق مسلم می دانم. اما کش دادن موضوع را بیش از این به مصلحت نمی دانم.
به جای کش دادن آن موضوع فکر می کنم بهتر است فکری اساسی تر بکنیم. راستش را بخواهید به نظر من ترک های ساک تهران-که خود نیز یکی از آنان هستم- به لحاظ توجه به فرهنگ اجدادی خود خیلی ضعیف عمل می کنند. این قبیل مسایل هم زاییده همین کم کاری هستند. در آذربایجان کار فرهنگی در این زمینه خوب انجام می شود. در خراسان هم ترک ها به لحاظ فرهنگی فعال هستند. حتی در استان فارس ترک های قشقایی با این که در اقلیت هستند به لحاظ فرهنگی تولیدات قابل توجه و چشمگیر دارند. اما ترک های استان تهران با این جمعیت عظیم و با این همه امکانات به لحاظ فرهنگی چه کالای قابل عرضه ای دارند؟ تنها جایی که حضورشان چشمگیر هست در هیئت های عزاداری امام حسین و دیگر مناسک مذهبی هست. در این زمینه در همین تهران توانسته اند فرهنگ قابل عرضه ای داشته باشند اما در زمینه های دیگر بسیار ضعیف عمل کرده اند.
ببینید! حتی در ساده ترین و ملموس ترین مسئله و نیاز فرهنگی، یعنی در فرهنگ غذایی، حضور ترک ها در تهران چشمگیر نیست. این در حالی است که ما در زمینه فرهنگ غذایی بسیار غنی هستیم. اغلب رستوران های معروف، درجه یک و ریشه دار تهران را ترک ها بنیان نهاده اند. اسامی بسیاری از غذاها و یا اسباب و وسایل مربوط به غذا در زبان فارسی از زبان ترکی وام گرفته شده است: قورمه، دلمه، قره قوروت، ... قاشق، اجاق، بشقاب و...
با این حال ما در همین تهران-و حتی از مغازه های جنابان سوپردریانی نمی توانیم "آشلیخ دویی سی" (برنج مخصوص آش که در میانه می روید) پیدا کنیم. حتما باید به تبریز که می رویم با خودمان بخریم و بیاوریم! پیدا کردن سبزی قورمه آماده به سبک آذربایجانی (بدون شنبلیله و با خردشدن قد حدود 0.4 سانتی متر) در تهران آسان نیست. برای یک خانم شاغل ترک در تهران سخت هست که آشپزخانه سنتی خود را دایر کند. باید یا خودش را خیلی زحمت دهد که همه چیز را خود تهیه کند یا باید بخشی از فرهنگ آشپزی خود را وا دهد. با این جمعیت عظیم ترک در همه محلات تهران هر محله به ازای دو پیتزافروشی می بایست یک رستوران و یک کیترینگ غذای آذربایجانی هم داشت. اما ندارد!
این ساده ترین نیاز فرهنگی بود. حکومت هم جلوی بازکردن رستوران آذربایجانی یا واردات برنج آش از میانه یا تهیه و فروش سبزی قورمه مدل آذربایجانی را نگرفته! این خود ترک های ساکن تهران بوده اند که کم کاری کرده اند.
حالا برویم سراغ نیازهای دیگر. علی الاصول با این جمعیت بزرگ ترک در تهران -از شمال شهر تا جنوب شهر- مراکز شغل یابی ای باید می بود که برای ترک های جویای کار سرویس می داد. مثلا کسی که می خواهد برای مادر و پدر پیر خود یا فرزند خردسالش پرستاری بگیرد که به زبان ترکی مسلط باشد می توانست به آنها مراجعه کند تا کسی را معرفی کنند. اما چنین دفتر خدماتی نیست. اگر بود هم به اشتغال زایی کمک می کرد و هم به حفظ زبان مادری.
این چیزهایی که می گویم درآمد زا هم هستند.
و اما در مورد تاریخ تهران. چند درصد از مردم تهران با برج طغرل آشنا هستند؟ اینجا برجی که در زمان سلجوقیان ساخته شده است. چند درصد از مردم تهران از نقش شاهان ترک صفوی در توسعه تهران باخبرند. شکر خدا اغلب می دانند که این آقا محمد خان قاجار بود که تهران را پایتخت کرد. بسیار خوب! چه طور در جشنواره تهران قدیم اینجا که از قضا در یکی از قصرهای قاجار برگزار شد هیچ اشاره ای به نقش قاجار در تکوین فرهنگ تهران نشد؟! تهران قدیم در جاهل های سیبیل کلفت و کلاه لبه دار پوش دهه چهل که خلاصه نمی شود! چرا هیچ نمایشی از تهران قاجاری در آن نبود. شاید بدبینان بگویند به خاظر ترک ستیزی یا فاشیسم. من این حرف را قبول ندارم. اتفاقا از آذربایجان چند غرفه بود. از تبریز و بناب آمده بودند و غرفه گرفته بودند. (همان طور که از شیراز و قم و... آمده بودند) اما ترک های ساکن تهران هیچ تلاشی برای این که نشان دهند دست کم بخشی از چهل تکه فرهنگ ساز این ابر شهر هستند نکرده بودند. من فکر می کنم کم کاری و کاهلی از خودمان هست.
منبع : مینجیق : اینجا