چه کسانی راپیشوند پان زیبنده است و چه کسانی را نیست
چه کسانی را پیشوند پان زیبنده است و چه کسانی را نیست
اشاره : یک ضرب المثل ترکی می گوید : باختیم - باختیم آدیمی سنه تاخدیم : نگاه کردم- نگاه کردم تا اسم خودم را به تلقین و زور به تو فرو بردم. منظور خود شخص اخلاق و یا خصوصیات خاصی دارد و با تکرار و تلقین آنرا به دیگری منتصب می نماید. معادل کمال همنشین در من اثر کرد می باشد.
مراحل حذف غیرفیزیکی ترکان در ایران :
1 -تخریب و تکذیب هویت ترکان 2 - الیناسیون و از خود بیگانگی 3 - خودکشی فرهنگی 4 - آسیمیلاسیون و استحاله در میان فارسیان
پیش برندگان پروژه فاشیستی و ضد انسانی حذف ترکان و اقوام تحت سلطه در ایران کمی انصاف و شرف داشته باشند . اگر دین نداریم لااقل آزاده باشیم
پان ترکیسم یا پان فارسیسم, کدام یک توهم است و کدام یک واقعیت دارد ؟
مفهوم پان، اهداف و نتائج حاصله : پان و اندیشه هایی که با پیشوند پان در کشورها و جوامع مختلف تبلیغ و ترویج میشوند، به معنی همه، عموم ، سرتاسر، کل و همگانی بوده و اندیشه هایی که با پیشوند پان شکل گرفته اند، خواهان حذف فیزیکی یا هویتی اقوام و ملل دیگر و استحاله یا جایگزینی آنها با قوم و ملت حاکم و یا اتحاد ملل و جوامع دارای ریشه واحد قومی ، زبانی و نژادی می باشند .
این اقدام ضد انسانی عموما توسط قوم، ملت یا نژاد حاکم و مسلط علیه اقوام و ملل تحت سلطه و با بهره گیری از ابزارهای نظامی، سیاسی ، آموزشی و تبلیغاتی و ... اجرا میشود.
حذف فیزیکی :
نسل کشی و ژنوساید راهکار اصلی حذف فیزیک می باشد که نمونه آن را در جنگ جهانی دوم از طرف آلمان های نازی علیه یهودیان و در اواخر قرن بیستم در یوگسلاوی از طرف صربها علیه مسلمانان و در روسیه علیه ترکان مسلمان چچن و در فلسطین از سوی صهیونیست ها علیه اعراب مسلمان شاهد بوده ایم. در اکثر موارد به دلیل کثرت جمعیتی جوامع تحت سلطه ، حذف فیزیکی عملا غیر ممکن بوده و با عکس العمل شدید ملل دیگر یا جوامع دیگر یاملل مغلوب و تحت سلطه روبرو شده و به جنگ داخلی یا بین المللی گسترده تبدیل میشود. زیاده خواهی هیتلر و موسیلینی در اروپا و ژاپن در شرق دور که با عکس العمل ملل دیگر روبرو شده، منجر به جنگ جهانی دوم ( بزرگترین تراژدی تاریخ بشر ) گردید، از نتائج توسعه اندیشه پان در جوامع فوق بود . به عبارتی ،حذف قوم و ملت مغلوب و تحت سلطه غیر ممکن یا بسیار پر هزینه می باشد .
حذف فرهنگی - هویتی :
بنابر این رهبران و نخبگان پان و تمامیت خواه قوم وملت غالب و مسلط، از روش های نرم و به ظاهر بدون خشونت یا با ضریب خشونت پایین برای حذف ملت محکوم استفاده می کنند به این شکل که با تکذیب و تخریب تاریخ و زبان و فرهنگ ملت و قوم تحت سلطه، هویت آن ملت که وجه مایز و شناساننده آن ملت و قوم است را از بین می برند و ملت تحت سلطه به مرور زمان درون ملت حاکم هضم و جذب و استحاله شده و از صفحه تاریخ حذف می گردد. اینجاست که مفاهیمی چون آسیمیلاسیون، الیناسیون، خود کشی فرهنگی و ژنو ساید فرهنگی معنی و جایگاه پیدا می کنند.
الیناسیون : به معنی از خود بی خود و بی گانه شدن و فراموش کردن خود و تاریخ، زبان و فرهنگ خود و نهایتا خود را در قالبی دیگر دیدن است .
خود کشی فرهنگی : نفی و تکذیب به ظاهر ارادی هویت خود و احساس نفرت و دشمنی نسبت به نیاکان و ریشه های تاریخی خود ناشی از حس حقارت و خود کم بینی ملی می باشد.
آسیمیلاسیون : پروسه و پروژه آسیمیلاسیون به معنی شبیه شدن به ظاهر ارادی ( و در اصل غیر ارادی ) اعضای جامعه تحت سلطه به جامعه و ملت مسلط از نظر هویتی در اثر حذف هویت و زبان مادری و جایگزینی آن با هویت قوم یا ملت مسلط می باشد.
همچان که اشاره کردم این فرآیندها در ظاهر پروسه ای بوده و به اراده خود افراد رخ می دهد در حالی که عملا پروژه ای است که دقیقا از سوی نحبگان ملت حاکم طراحی و به اجرا گذاشته شده و اعضای جوامع مغلوب و تحت سلطه نه به اراده خود، بلکه ناخودآگاه گرفتار شده و در آن مسیر حرکت می کنند.
این پروزه زمانی با موفقیت به پیش میرود که نخبگان جوامع مسلط از تمام ابزارهای رسانه ای، آموزشی، سیاسی، اقتصادی و ... بهره برده و پروژه تخریب، تحقیر و تکذیب زبان و فرهنگ و تاریخ ( عناصر هویت ساز) ملل و جوامع تحت سلطه، طبق برنامه اجرا شده و بستر سازی های لازمه رخ دهد.
این بستر سازی در دراز مدت باعث می شود که این پروژه به یک پروسه اجتماعی تبدیل شده و در ناخود آگاه جمعی هر دو طرف ( جوامع مسلط و ملت تحت سلطه ) نهادینه شده به فرهنگ عمومی تبدیل شود. در این حالت حتی اگر نخبگان و حکام جدید نسبت به باور پان بی تفاوت باشند، به دلیل وجود همین بستر سازی قوی، جریان حذف هویتی جوامع تحت سلطه ادامه خواهد یافت چرا که باور به برتری و مهتری قوم مسلط و کهتری قوم تحت سلطه به یک باور عمومی تبدیل گشته است و همچون بیماری واگیردار به اپیدمی تبدیل گشته است .
به این ترتیب قتل عام و ژنوساید فرهنگی تبدیل به پروسه و فرآیندی ناخود آگاه گشته و با تداوم آن ممکن است به حذف تاریخی ملل و جوامه تحت سلطه منجر گردد .
به عبارتی، وقتی فرهنگ و زبان و تاریخ ملت و قوم تحت سلطه تکذیب و تخریب و تحقیر گردید، اعضای این جوامع چون احساس و خود کم بینی می کنند و به این باور می رسند که چیزی برای ارائه دادن و افتخار کردن ندارند بیش از پیش دچار عقده حقارت و خود کم بینی عمومی می گردند. نهایتا توسعه و تشدید این حس حقارت و تداوم آن طول بازه زمانی نسبتا طولانی باعث می شود که اعضای ملت تحت سلطه که عموما از نظر سیاسی و به خصوص اقتصادی نیز محروم و ضعیف نگه داشته شده اند یا تضعیف گشته اند، بیچارگی و حقارت و ذلالت خود و عدم توسعه خود را ناشی از ضعف و کاستی های فرهنگی و تاریخی و هویتی خود بدانند .
نتیجه معلوم است :
آنان برای اینکه خود را از شر این عامل بد بختی ( که در اصل توهمی ساخته و القا شده از طرف قوم حاکم است ) نجات دهند و از شهروندی بی تمدن و فرهنگ و درجه دو ( به زعم خود ) به شهروندی متمدن و با فرهنگ و درجه یک تبدیل شوند دست به خود کشی فرهنگی زده و با کنار گذاشتن ( به ظاهر ) ارادی فرهنگ و زبان مادری و نفی گذشته و تاریخ خود، هویت ملی – قومی خود را از دست داده و به فرهنگ و زبان ملت غالب روی آورده و به جای افتخار به تاریخ و گذشتکان خود به تاریخ ملت حاکم (که خوب یا بد تعلقی به آن ها ندارد یا تعلقشان به آن محدود است ) افتخار کنند بدین ترتیب فرآیند الیناسیون و بیگانه شیفتگی و خود را در بیگانه دیدن رخ داده و به دنبال آن آسمیلاسیون و شبیه سازی هویتی شکل گرفته و نهایتا و به مرور زمان در درون ملت حاکم و مسلط استحاله و هضم و جذب می شوند بنابر این : اندیشه پان به ملت یا قوم سلطه گر که داعیه عام بودن و کلی بودن دارد، برازنده است .
ملت تحت سلطه که در خطر نابودی هویتی است، چگونه و با چه ابزار و امکاناتی می تواند ملل دیگر را در خود آسیمیله کرده و فرهنگ و زبان و هویت خود را به آنان تحمیل کند؟؟
با رجوع به تاریخ معاصر ایران کاملا شفاف می شود که چه کسانی را پیشوند پان زیبنده است و چه کسانی را نیست. اما در عمل همان اجرا کنندگان این پروژه صفت خود را به دیگران نسبت داده و هویت طلبان ملل مغلوب را به پان بودن متهم می کنند تا هم خود را از فشار افکار عمومی و آزادی خواهان حفظ کنند و هم وسیله ای برای سرکوب هویت طلبان بیابند. تا قبل از به قدرت رسیدن پهلوی در ایران، این کشور به نام ممالک محروسه ایران شناخته می شد و با وجود اینکه اجداد قاجار ترک زبان بودند، عملا زبان فارسی بعنوان زبان رسمی مورد استفاده و آموزش و تروج قرار گرفت هرچند که زبان های دیگر از جمله عربی و ترکی هم آزاد بوده و آموزش داده می شدند.
با قدرت گیری پهلوی، سیاست یک زبان، یک ملت و یک پرچم پیش گرفته شد. روشنفکران و نخبگان و طبقه حاکمه ایران با الگو برداری غلط از ناسیونالیسم قومی اروپاییان پروژه ملت سازی را که در غرب پروسه ای تاریخی – طبیعی و نه اجباری و مونتاژی بود، پیاده کردند. در این راستا از الگوی آلمانی ملت که به زبان و فرهنگ و دین و تاریخ مشترک برای ایجاد دولت – ملت تاکید داشت، تاکید کردند در حالیکه برای جامعه کثیر الملله و چند فرهنگی ایران اصلا مناسب نبود و از الگوی فرانسوی دولت – ملت که به اراده و خواست عمومی مردم برای ایجاد دولت - ملت تاکید می کرد، غافل شدند و چون با حقیقت کثیر مللگی ایران روبرو شدند، به ناچار سیاست حذف ملل غیر فارس به خصوص ترکان و اعراب را پیش گرفتند.
و در کمال وقاحت در نوشته های خود به صراحت اعلام داشتند که باید زبان ترکی و عربی حذف گردد و ترکان و اعراب ایرانی، فارسیزه شوند .
(در اینخصوص مراجعه شود به کتاب هایی چون «ناسیونالیسم در ایران» و « قتل اتابک » و « نشریه آینده » و نیز کتب کسروی و نوشته های محمود افشار و تقی زاده و ... )
انان در ارائه راهکارهای فاشیستی تا بدانجا پیش رفتند که اعلام کردند باید کودکان خانواده های ترک زبان از خانواده هایشان گرفته شده به دست خانواده های محترم فارسی داده شود تا از کودکی به فارسی تربیت شوند ( کتاب قتل اتابک نوشته شیخ الاسلامی ) .
در مدارس صندوق جریمه گذاشتند که هر کودکی به ترکی سخن گوید جریمه شود و سخن گفتن به زبان مادری همچون دزدی، عملی شنیع و جرم محسوب شده و مستوجب مجازات بود .
از سوی دیگر به تحریف تاریخ دست زده و اعلام داشتند که آذربایجان قبلا فارسی زبان بوده و تحت تاثیر حمله مغول و ترکان، ترکیزه شده است و نگفتند که این ترکان که از نظر آنان وحشی و بربر بودند و از دانش و علم و کتاب و آموزش و رسانه های جمعی از قبیل رادیو و تلیزیون بی بهره، با کدام ابزار فرهنگی و آموزشی و رسانه ای موفق به ترکیزه کردن میلیونها آذربایجانی گشتند در حالیکه دولت های فارسگرا در طول صد سال اخیر با ده ها ابزار و میلیاردها تومان هزینه، موفق به تغییر زبان آذربایجانیان ترک زبان نگشته اند .
آنان اسامی تاریخی و ترکی مناطق ترک زبان را حذف کردند و اسامی بی ریشه و بی معنا و ساختگی فارسی برایشان گذاشتند، سرشماری اذربایجان را خرشماری نام نهاند و ترکان را حقیر و احمق و در حد حیوانات کم شعور و نفهم و زمخت معرفی کردند و ....
این سیاست ها ( تخریب و تکذیب و تحقیر ) دقیقا در راستای ژنوساید و قتل عام فرهنگی صورت گرفت تا ترکان آذربایجان دست به خود کشی فرهنگی زنند و نهایتا پروژه الیناسیون و آسیمیلاسیون با موفقیت پیش برده شده، ملت ترک زبان آذربایجان در میان ملت فارس استحاله شده و جزئی از آنان گردند .
مراحل حذف غیرفیزیکی ترکان در ایران :
1 -تخریب و تکذیب هویت ترکان 2 - الیناسیون و از خود بیگانگی 3 - خودکشی فرهنگی 4 - آسیمیلاسیون و استحاله در میان فارسیان
پیش برندگان پروژه فاشیستی و ضد انسانی حذف ترکان و اقوام تحت سلطه در ایران کمی انصاف و شرف داشته باشند. اگر دین نداریم لااقل آزاده باشیم
مخلص کلام اینکه اندیشه پان چه به شکل پان ترکیزم و چه به شکل پان فارسیسم یا پان عربیسم به خاطر اینکه به حذف ملل دیگر می اندیشد و خواهان سلطه و غارت دیگران است فاشیستی و ضد انسانی بوده و غیر قابل قبول و مردود است .
این اندیشه نژاد پرستانه یا قوم گرایانه افراطی و شووینیستی در طول تاریخ جز جنگ، بدبختی، ویرانی و تباهی چیزی به ارمغان نیاورده و همواره عامل اصلی دشمنی و عداوت میان ملل و اقوام گشته و آتش جنگ و خشونت را شعله ور کرده است. حمله صدام دجال به ایران در راستای همان اندیشه احمقانه پان از نوع عربیستی شکل گرفت که نتیجه اش کشته شدن دو میلیون انسان و آواره و زخمی شدن میلیون ها اسنان و وارد شدن چند هزار میلیارد دلار خسارت به هر دو کشور گردید سرمایه عظیمی که می توانست صرف عمران و توسعه این جوامع در حال توسعه گردد. صدام نهایتا به خاطر حمله اش به کویت که باز از زیاده خواهی اش نشات می گرفت، به دست ظالمی دیگر سرنگون و توسط همین مردم عراق (که ظاهره ادعای تعالی و توسعه اش را داشت )، به دار مجازات آویخته شد و برای ملت عراق نیز جز ویرانی و بدبختی چیزی به ارمغان نیاورد.
هیتلر نیز برای آلمان ارمغانی بهتر نداشت. در جنگ جهانی دوم بیش از شش میلیون آلمانی کشته شدند و در کل نزدیک به شصت میلیون انسان به کام مرگ رفتند و خود هیتلر(که مظهر و رهبر و مروج پان ژرمنیسم و وفاشیسم و نژاد پرسنی بود) پس از شکست به دست خود به حیات منحوسش پایان داد و زمین از شر و جودش پاک شد. عاقبت کار میلوشویچ و دیگر تجاوزگران پان نیز چیزی جز بدبختی و ویرانی و نابودی برای ملت خود و دیگر ملل جهان نبود.
ملت آذربایجان که فرزندان ستارخان و بابک خرمدین اند، تاریخ خود را خوب می شناسند و همواره علیه تجاوز و استعمار بیگانه و استبداد و دیکتاتوری داخلی جنگیده اند خیابانی، ثقه الاسلام، محمد تقی خان پسیان، انجمن غیبی و مجاهدان راه مشروطه و انقلاب 57 و هزاران شهید و جانباز و آزاده دفاع مقدس بخشی از مجاهدات این ملت در راه آزادی و رهایی کشور و رفع تبعیضات نسبت به تمام اقوام و ملل و اقشار و طبقات می باشد هم اکنون نیز تنها راه نجات خود و کشور را در دموکراسی و مردم سالاری می دانند و باور دارند که تامین عدالت، آزادی، حقوق بشر و نهایتا توسعه پایدار و رشد همه جانبه ملل در سایه قدر نهادن به انسان و انسانیت است نه نفی و تخریب و تحقیر هموطنان خود یا دیگر ملل و اقوام جهان .
بنابر این، حرکت خود را در راستای حفظ هویت و ارزشهای ملی و بومی، عدالت و رفع سلطه خارجی و تبعیض و استبداد داخلی جهت تحقق دموکراسی به پیش برده، دشمنان دموکراسی و طرفداران توتالیتاریسم و پان فارسیسم و رایسیسم را بزرگترین دشمن خود و دیگر ملل ایرانی می دانند. دست به دست هم دهیم و یک دل و یک صدا به سوی دموکراسی، عدالت، برابری و برادری پیش رویم. اندکی صبر سحر نزدیک است.
منبع : بر گرفته از مقاله " پان ترکیسم یا پان فارسیسم, کدام یک توهم است و کدام یک واقعیت دارد ؟ " سایت آذربایجان