پیوندهای دیرین زبانهای فارسی، عربی و ترکی
پیوندهای دیرین زبانهای فارسی، عربی و ترکیرضا مرادی غیاث آبادی. سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۲
زبانهای فارسی، عربی و ترکی در تمام طول تاریخ حیات خود، هیچگاه زبانهای خالص و مجزای از یکدیگر و بدون واژگان دخیل نبودهاند. هیچگاه ذخیره واژگان و نظام دستوری انحصاری نداشتهاند و جزیرههای مستقل زبانی را تشکیل نمیدادهاند. این زبانها و نیز دیگر زبانهای متعدد مشرقزمین و آسیای میانه و غربی، همچون سُریانی، آرامی، کردی و سغدی، همواره بر یکدیگر تأثیر و تأثر متقابل و دادوستدهای فرهنگی داشتهاند.
دلیل این مناسبات و شباهتها و پیوندهای عمیق و گسترده نیز روشن است: چرا که گویشوران این زبانها هرگز در جزیرههای دورافتاده و در نواحی مرزبندی شده و حصارکشی شده زندگی نمیکردهاند و خود را تافته جدابافته نمیدانستهاند. آنان بطور پیوسته و دائمی در حال تماس و مراوده و انواعی از مناسبات گسترده انسانی با یکدیگر بودهاند. این مناسبات دیرین و تعلقات و اشتراکات و وصلتها و مهاجرتها، شرایطی را به وجود آورده که نمیتوان میان این مردم تفاوت عمیق هویتی قائل شد و یا نام هویتی خاصی را منحصراً به گروهی از آنان منتسب کرد.
القای سره نویسی و خالص کردن زبانها که عمدتاً از سوی فارسیزبان و به تحریک و تبلیغ برخی قدرتطلبان و سادهدلان پیرو آنها و به قصد منافع سیاسی و ناسیونالیستی و سلطهگرانه مترتب بر آن انجام شده است و میشود، نوعی رفتار خودبرترانگاری، تمامیتخواهی، و سرکوب فرهنگها و زبانهای دیگر است. رفتاری که به مقاومت دیگران، آسیب به همبستگی و همدلی مردم و پراکندن بذر عناد و تفرقه میان انسانها میانجامد.
پاکسازی و تصفیه زبانی نوعی تصفیه قومی است که اصرار بر آن میتواند به خشونتورزی و نسلکشی بینجامد. دخالت در ساختار کهن زبانها و ادبیات معمول و شناخته شده و تثبیت شده آنها را کوشش برای توسعه و اعتلای کشور و فرهنگ نمینامند، بلکه آنرا قتلعام فرهنگی و زبانی، و ایجاد و تعمیق شکاف، نفاق و نفرت میان مردم و فرهنگها مینامند. کشیدن مرز و خطهای جداکننده (بر اساس مرزهای سیاسی امروزی) در میان فرهنگها و زبانها و در نتیجه میان انسانها را نمیتوان عملی مبتنی بر انساندوستی و تفاهم بشری دانست؛ بلکه عملی است ضدبشری. زبان یکدست و یکشکل شده از ابزارها و نیازمندیهای فاشیسم و نژادپرستی است.
زبان ترکی، زبانی است که در بخشهایی از شمال و جنوب و شرق و غرب فلات ایران بدان تکلم میشود. زبان عربی گویشورانی حتی در خراسان و افغانستان دارد. زبان فارسی علاوه بر اینکه زبان عمومی و ادبی مردمان فلات ایران است، در دورههایی زبان رسمی و دیوانی هند و امپراطوری عثمانی و نیز زبان تجاری نواحیای در شرق آفریقا بوده است.
گویشوارن همه این زبانها بعضاً به زبانهای دیگر رایج در منطقه نیز تکلم میکردهاند و به یک زبان خاص مقید نبودهاند. وصلتهای خانوادگی و روابط تجاری، این پیوندها را عمیقتر و نزدیکتر میکرده است؛ به گونهای که کمتر خانوادهای را میتوان یافت که اعضای آن تنها به یک زبان سخن بگویند.
بالندگی این زبانها با مشارکت همگانی و طولانی مدت آحاد مردم انجام شده است. ترکزبانان برای غنای زبان فارسی و عربی کوشیدهاند و زبان فارسی بخصوص در دورههای حاکمیت آنان بر فلات ایران توسعه و ترویج مییافت. عربزبانان از واژگان فارسی برای غنای شعر و ذخیره عظیم واژگان عربی استفادهها میبردهاند (بنگرید به: «دیرینگی زبان فارسی و تأثیر آن بر ادبیات عربی دوره جاهلیت» و «واژههای فارسیِ عربی شده»). فارسیزبانان، آثار بیشماری به زبان عربی نوشتهاند و گنجینه ادبیات آنرا به نحو چشمگیری افزایش دادهاند. آنان حتی نقش ممتازی در وضع دستور و قواعد صرف و نحو زبان عربی داشتهاند (بنگرید به: «گنجینه بزرگ نوشتاری ایرانیان در زبان عربی»).
این پیوستگیها تنها منحصر به زبان نمیشود و سراسر آیینها، باورداشتها، سنن زندگی و فرهنگ مشترک مردمان را در بر میگرفته است. سنتها و آدابی که گاه به اندازهای به یکدیگر شبیه بودهاند و هستند که عدهای به اشتباه گمان میکنند که برخی آداب مردمی همچون شیوه عزاداریهای محرم و زنجیرزنی و چادر سیاه زنانه و ریشهای بلند و روضه و نوحه و نذریپزی و زیارت مقابر و بقاع متبرکه که ریشه در آیینهای ایران باستان و میانه دارد، متعلق به آداب و سنن کشورهای عربی است.
ما با اینگونه مرزبندیها و پاکسازیهای زبانی و قومی، و با اینگونه برتریطلبیها، افراطگریها، تمامیتخواهیها و نزاعهایی که با اقوام و مردمان همسایه و همفرهنگ و مشترکالمنافع خویش ایجاد میکنیم، در حال قطع همزمان ریشه و شاخه خود، در حال نابودی تبار خود، و در حال پدیدآوردن روزگاری تلخ برای فرزندان خود و نسلهای آینده هستیم.
منبع : اینجا