خوراسان ﺗورکلرین دیل و کولتورلری

زبان و فرهنگ ترکان خراسان

در زمینه نزدیک شدن زبان عامه به زبان ادبی

+0 به یه ن

زبان گفتار، زبان نگارش

هر زبان به مثابه عامل الفت و وسیله تفاهم مابین افراد اجتماع، معمولا دو جناح متمایز دارد. یکی طریق سخن گفتن، که از آن به عنوان زبان گفتار یا محاوره می توان نام برد و دیگری از راه نوشتن، که به آن نیز زبان نگارش یا کتابت می توان نام داد.

زبان گفتار یا زبان محاوره، همان زبانی است که اجماع مردم در محاورات و مکالمات روزمره خود به کارمی برند. زبان تکلم هر قوم زبان طبیعی آن قوم است و به همین لحاظ از آن به عنوان زبان مادری نیز نام برده می شود.

زبان نگارش یا کتابت زبانی است که انسان از آن برای ثبت و ضبط احساسات، اندیشه ها، و نتایج مشاهدات و تجارب خود و انتقال آن به افراد هم زمان دور دست و به نسل های آینده استفاده می کند. زبان نگارش هر قوم، زبان مدنیت و فرهنگ و ادبیات آن قوم محسوب است. و از این لحاظ به آن زبان ادبی نیز می گویند.

زبان نگارش در هر قوم، در درجه اول مورد استفاده کسانی قرار می گیرد که خواندن و نوشتن بلد باشند و بنابراین، در میان توده های انبوه هر قوم که در طول تاریخ از این نعمت محروم می مانند احساس ها و اندیشه ها و تجارب از مجرای زبان گفتار از سینه به سینه و از نسل به نسل انتقال یافته و از مجموع آن ادبیات شفاهی خلق به وجود می آید. زبان ادبی هر قوم، بر اساس یکی از شیوه های تکلم همان قوم بنیاد می گیرد. از میان شیوه ها و طرز تکلم های مختلف، یک شیوه تکلم تحت تاثیر علل مختلف که در راس آن مرکزیت و پیشرفتگی عمومی ناحیه رواج آن طرز تکلم نسبت به نواحی دیگر قرار دارد، موقعیت زبان نگارش را کسب می کند.

هر زبان معمولا بیش از یک زبان ادبی نخواهد داشت. این زبان ادبی ضمن اینکه به یکی از لهجه های تکلم بیشتر از سایر لهجه ها نزدیک تر خواهد بود ولی هرگز صد در صد عین آن نخواهد بود. زیرا زبان ادبی، اولا بعد از ایجاد و ثبات، ضوابط و قواعد و اسلوب های بدیعی و فنی ویژه ای پیدا خواهد کرد که لهجه در دوران حیات خود از آن بی نصیب است. دیگر اینکه زبان ادبی در خارج از حدود گنجایش لهجه تکلم که بر اساس آن استوار گشته است، کلمات و تعبیرات دیگری نیز از سایر لهجه ها و شیوه های خویشاوند و همچنین زبان های بیگانه می پذیرد. به طوری که ممکن است حتی تحت شرایط تاریخی معین ، مورد استیلای یک یا حتی چند زبان اجنبی قرار گیرد و به صورت یک زبان کاملا ساختگی در آید.

با تکامل تاریخی جامعه و دگرگون شدن چهره اجتماع و در شرایط تعمیم فرهنگ و گسترش مطبوعات، روزنامه ها، شبکه رادیو و تلویزیون، ماهواره ها و دنیای مجازی انترنت، زبان ادبی از خدمت قشرهای محدود جامعه رها شده و در خدمت اکثریت مردم جامعه گمارده می شود. بنابراین، در کمیت و کیفیت آن تحولات اساسی رخ می دهند.

این تحولات اساسی، بیش از هر چیز، در زمینه نزدیک شدن زبان عامه به زبان ادبی خود نمایی می کند. زبان ادبی به ناگزیر حالت گرایش آشتی جویانه بی سابقه ای به زبان عامه نشان می دهد و برای ایجاد زبان گسترش یافته و تعمیم پذیرفته ای که حوائج نگارش و تکلم اکثریت بزرگ مردم را بر آورد، به کوشش بر می خیزد. حاصل این کوشش، سر انجام به صورت پیدایش زبان نگارش و تکلم عمومی و واحد که در فرق و دوگانگی دو جناح با سواد و بی سواد زبان به مرور از میان بر می خیزد، جلوه گر می گردد.